حسن رضایی: بگذارید بدون مقدمه فرض کنیم کارگردانی هست که همین اکنون به تاریخ کات بدهد! باز بیایید فرض کنیم کسی از فراسوی تاریخ به این 40 ساله بنگرد و ما را در کنار نوح(ع)، فرعون، موسی(ع)، جالوت، داوود(ع)، اسکندر، نادر، ناپلئون، کورش، چرچیل، همه و همه، برانداز کند. مقصد و مقصود تاریخ اما کجاست؟ و نقش این 40 ساله در این مسیر، چقدر سیاه یا درخشنده بوده است؟ در زمینه این دو سوال مهم، طبعاً اجماع نظری وجود ندارد. سوال اول بسیار باستانی و کهن است؛ گروهی همچون نوح(ع)، فرجام را بر مدار پیوند خوردن زمین و آسمان تصویر میکنند و گروهی دیگر همچون فرزندش، خود را خدا دیدهاند! وارثان پسر نوح، از ابتدای عصر روشنگری تا همین حالا، میلیاردها کتاب، فیلم، تئاتر و محصول فرهنگی برای بسط تفکرات خود تولید کردهاند.
خلق مکاتب فکری متعدد در کنار سامان دادن جنگهای بیسابقه در تاریخ بشر، بخشی دیگر از تلاش انسانهای بریده از آسمان در این مقطع بوده است. جنگهایی که از آنها به عنوان موتور محرک اصلی پیشرفتهای علمی شگفتآور دنیای نوین یاد میشود. فرانسیس فوکویاما تا همین دیروز میپنداشت مکتب «لیبرالیسم»، خط پایان یا همان بهشت زمینیای است که غربیان از عصر روشنگری تاکنون به دنبال آن بودهاند. حالا اما به صراحت میگوید اشتباه کرده است و تصویر دقیقی از نقطه پایان برایش متصور نیست! در این سو، کشتی خداباوران تقریباً همزمان با آغاز عصر روشنگری به گل فروغلتیده بود. به طور مشخص، کشورهای اسلامی پس از این دوره، همگی تحت استعمارهای طولانی مدت اروپاییان قرار میگیرند. استعماری که به غارت سرمایههای مادی و صدالبته فکری آنان منجر میشود.
چنین است که همزمان با تخریب قاهره، تهران، بغداد، کابل، الجزیره و... اما سنگفرش خیابانهای لندن، نیویورک، لیسبون، مادرید، رم و آمستردام برق میافتد و این باور استعماری تا همین اکنون در گوشت و پوست مشرقیان نضج میگیرد که خوشبختی و تمام چیزهای خوب، فقط در غرب است! فلاسفه غربی از ابتدای عصر روشنگری تا هم اکنون، به جنگ خدا و دین او آمده بودند و در این راه، ابداً پردهپوشی نمیکردند. آنها در دوره استعمار کهن، ابتدا به زور اسلحه همین باور را به خداباوران تحمیل کردند و سپس در دوره استعمار نو و فرانو، به برنامهریزیهای بلندمدت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی برای مسخ اذهان آنها رو آوردند. نتیجه چنین حرکتی آن شده که حالا در قرن 21، برخی معتقدند میان زدن حرفهای ایدئولوژیک-دینی- و علمی حرف زدن، تفاوت از زمین تا آسمان است و عجب اینکه اینان مسلمان و مسلمانزاده هم هستند!
و انگار نه انگار که شاهبیت کتاب مقدسشان، «لایعلمون»، «لایفقهون» و «لایعقلون» به همین کسانی است که کفر را علم و ایمان را غیرعلمی دیدهاند! انقلاب اسلامی پاتک بزرگ اسلام به تمام این تلاشهای قریب به 700 ساله بود. نتیجه انقلاب اسلامی فقط آن نبود که الهههای دروغین آزادی، ورود دختران محجبه را به مدارس و دانشگاههای فرانسه و اروپا ممنوع کنند و قرآن، پرفروشترین کتاب دینی اروپا و غرب شود، نتیجه انقلاب اسلامی، پایان عصر کمونیسم و شکستهای پیدرپی آمریکا به عنوان صورت مجسم وارثان پسر نوح(ع) است. حالا نهتنها دیگر خداباوران از دینداری خود شرمگین نیستند که اربعین، تبدیل به بزرگترین راهپیمایی دستهجمعی تاریخ شده است. بنا به گفته ریاست دانشگاه جامعهالمصطفی(ص)، تنها پیرو ارتباطات این نهاد، بیش از 50 میلیون نفر در دنیا به تشیع گرویدهاند. 50 میلیونی که هر کدام یک پاتک فرهنگی جدید و سهمگین برای شیطان اکبر خواهند بود.
به همه اینها اضافه کنید شیخ زکزاکی، موج بیداری اسلامی و در محاصره افتادن اسرائیل و چندین مورد دیگر را. حالا بگذارید ما به نیابت از کارگردان کات بدهیم و شخص حسین بن علی(ع) فیلم را بازبینی کند! والله که بسیاری از فتوحات جمهوری اسلامی دیگر هرگز قابل برگشت نیست و حسین(ع)، بر پیشانی «ابراهیم هادی»ها و «محسن حججی»های ما بوسه خواهد زد. و بگذارید من این 40 سال و تاثیر شگرف آن بر تاریخ را با خود عاشورا قیاس کنم که ما از ابتدای انقلاب همواره گفتهایم: «فرماندهی از آن حسین(ع) است!» قیمت گوجه و سیبزمینی اما چه میشود؟! به بیانی دیگر، فرضاً که همه اینها درست، ما چرا اقتصاد را سامان ندادهایم؟ باز همین چند روز قبل در همین جا نوشتهام که به قول دکتر حسن سبحانی، استاد اقتصاد دانشگاه تهران «واقعیات تجربه شده اقتصادی امروز کشور نشان میدهد منشأ بسیاری از معضلات اقتصادی و اجتماعی کشور اجرای سیاستهای نامتناسب با شرایط ایران یعنی «تعدیل ساختاری» است».
و اینکه سیاستهای «تعدیل ساختاری»، در واقع تجویز صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی
- عابربانک همان حامیان دیروز صدام!- برای اقتصاد ایران پس از جنگ بود که بهرغم تعارض آشکار با روح انقلاب و نظرات انقلابیترین فرد موجود در کشور(رهبر انقلاب)، با حمایت قاطع مرحوم هاشمی در دولت سازندگی کلید خورد و تا هم اکنون تداوم داشته و تمام اقتصاد ایران را مریض کرده است.
انقلابی چنین عظیم، بدون شک توانایی حل معضلات اقتصادی را هم داشته و دارد. ما اما تا زمانی که رسوبات استعمارزدگی را از ظرف وجودمان خارج نکنیم و چون قاجار فکر کنیم برای حل معضلات ملک و ملت، لازم است حتماً به روس یا انگلیس باج سبیل داد و حالا به آمریکا یا اروپا و دیگران! معضل گوجه و سیب زمینی دوا نخواهد شد. راهحل معضل اقتصاد، همان راهی است که شهدا در فرهنگ، امنیت و علم پیمودهاند و هر راهی جز این به ترکستان خواهد رفت!
آینده روشن است، چون کفگیر غرب به ته دیگ خورده است؛ چه در اندیشه، چه در تولید محتوا! غربزدگان اینجا اما سر در برف فرو کردهاند. لذا بگذارید از «تری ایگلتون» اندیشمند برجسته انگلیسی نقل کنم که درباره وضعیت علوم انسانی در غرب میگوید: «رویدادی به اهمیت انقلاب کوبا یا تسخیر عراق بهطور ثابت و استواری در جریان است: مرگ تدریجی دانشگاه بهعنوان مرکز مطالعات نقد انسانی!» آینده روشن است، چون ما از هر زمان دیگری قویتر هستیم. آینده روشن است چون همین نوروز 97، سیزده هزار دانشجو به اردوهای جهادی رفتهاند و شمار معتکفین هر سال رکورد سال قبل را میزند. آینده روشن است چون سربازان انقلاب تازه دارند از راه میرسند. آینده روشن است، چون حسین(ع) از ما است و چون فرزندش مهدی(عج) با این ملت است!