صادق فرامرزی: نوشتن از «نوروز» برای «روزنامه» حکایتی کموبیش عجیب است، نوروز را اگر روز نو بدانیم خود به خود داریم از حکایت هر روز روزنامهها سخن میگوییم، روزنامههایی که هر روز روزشان از نو و روزیشان از نو از سر گرفته میشود. روزنامهها روزی یکبار زنده میشوند و میمیرند، صبحها همه از تیترهایشان صحبت میکنند و شبها چون کاغذ باطلهای که اخبارش همگی سوختهاند با هزار زور و زحمت گوشهای جمعشان میکنند برای برگشت زدن. روزنامهها هر روز صبح مثل یک بهار خود را نمایان میکنند و امید دارند سالی نکو داشته باشند، چنانکه سالی که نکوست از بهارش پیداست و شب هنگام مثل آخر پاییز و شمردن جوجهها دودوتا و چهارتا میکنند که در این روز نو چقدر توانستهاند آگاهیبخشی کنند، چقدر تیتر یکشان به چشم آمده و چقدر سرمقالهشان بحث روز شده است. برای همینهاست که میگویم اساسا نوروز چیز چندان جدیدی برای یک روزنامه و روزنامهنگارانش نیست، آنها هر روز و با همین کاغذهای نه چندان مرغوب که این روزها قیمتشان سر به فلک کشیده یک بار تمام تحولات طبیعت را تجربه میکنند، آنها همان صبحهنگام که روزنامهشان مثل سفرهای هفتسین روی دکهها پهن میشود حس بهار را دارند و شبهنگام که در حال بستن صفحاتشان هستند حال و هوای بازار شب عید را دارند، با این اوصاف خودتان کلاهتان را قاضی کنید که برای یک روزنامه 2 هفتهای روز از نو نکردن به بهانه نوروز چقدر عجیب است، روزنامهها وقتی که در میانه پاییز و زمستان طریقه بهار را هر روز در پیش میگرفتهاند حالا باید در شروع بهار به مثابه یک زمستان چند روزی خود را منتشر نکنند.
حالا که قرار است آخرین کلمات را در 96 بنویسم و به استقبال 97 برویم باید کمکم خودمان را آماده کنیم، چرا که بزودی دیگر سال 94 نخواهد بود، سال 95 نخواهد بود، حتی سال 96 هم نخواهد بود، بلکه امسال سال 97 است! یعنی همان سال که قرار است از رکود خارج شویم- البته مثل آنکه چند سال پیش خارج شدهایم- اما خب! چه اشکال دارد ما آنقدر خوب خارج میشویم که تصمیم داریم هر سال دوباره از رکود خارج شویم. امسال قرار است همه دنیا برای سرمایهگذاری در کشورمان با هم رقابت کنند! میگویید چند سال است که این اتفاقات افتاده؟! اشکال ندارد، بگذارید امسال هم بیفتد. اتفاقا امسال جامجهانی هم هست و حتما کشورهای خارجی رقابت بهتری هم خواهند کرد؛ باقی آن را هم که میدانید! امسال طبق معمول هر ساله سال رشد و شکوفایی و اشتغال و کنسرت و... است. خب! خدا را شکر میکنیم که میدانیم سال آیندهمان چگونه است و از چه قرار. پس بهتر است کمی #به_عقب_برگردیم و همین 96 غسل و کفن شده را دریابیم.
سال 96 مجموعا حکم بازار شب عید را داشت برای روزنامهنگاران، از آغاز تا پایانش خبر بود و اتفاق، تلخ بود و شیرین، عجیب بود و تکراری، سلام بود و صلوات، رقابت بود و لابهلایش هرازگاهی هم رفاقت، صعود تیم کیروش بود و قیمت دلار، سقوط هواپیما بود و ارزش پول ملی، ترقهبازی بود و وعده صادق، برادر رئیسجمهور بود و برادر معاون اول، هشتگ «تَکرار» بود و هشتگ «پشیمانیم»، بیسوادی و بیشناسنامهای و افراطیگری و بزدلی که از سابق بود امسال «کمعقلی» هم در کنار آنها قید شد. اجالتا سال پرخبری بود، خیلی به یکدیگر تسلیت گفتیم، در کنار آن به یکدیگر تبریکات زیادی هم گفتیم، فیالمثل کاندیدای شکست خورده به کاندیدای پیروز تبریک گفت، کاندیدای پیروز هم به طرفداران کاندیدای شکستخورده گفت خشونتطلب! خلاصه همه رقمهاش را داشتیم، به همین خاطر میگویم مثل بازار شب عید چیز درهم و برهمی بود برای روزنامه و نگاران. اما خب! فارغ از اینها 96 سالی بود که زنگ خطرش هنوز در گوشها میپیچید، سال 96 زنگ خطر محیطزیست بود، زنگ خطر کارگران و کشاورزان زیادی بود که بعضا در این شب عید پول خرید همین جریده هزار تومانی را هم ندارند، زنگ خطری بود از دهها گروه داخلی و خارجی که منتظر لحظهای غفلت از امنیت برای تبدیل کردن ایران به سوریهای دیگر هستند، زنگ خطری بود برای مدیریتمان بر بحرانها از برف و بوران تا زلزله و مواردی از این دست، زنگ خطری برای روزنامهها بود که تلگرام دارد از رونق میاندازدشان. اما 97 سالی است که در آن ترامپ، کریستیانو رونالدو، دشمن فرضی و... همه قرار است اذیتمان کنند، پس چه بهتر که خودمان هوای خودمان را داشته باشیم، #مخاطب_باید_های خودمان باشیم تا مردم از #گله_مندی خارج شوند. ذرهبینی برای شفافیت این پولها باشیم که دارد جابهجا میشود. بهجای چند تا سلبریتی با چند میلیون فالوئر دنبال انتشار صدای آن پیرمرد که روی صندلی پارک نشسته و هیچکس همصحبت او نمیشود باشیم. بهجای اتومبیل شخصی حتیالامکان از وسایل حملونقل عمومی استفاده کنیم، روی زمین آشغال نریزیم، برجام را نقض نکنیم و کلا تلاش کنیم سال بهتری داشته باشیم. سال نو مبارک، علی برکتالله!