printlogo


کد خبر: 190495تاریخ: 1397/1/15 00:00
مرجع تقلیدی که مقابل نقشه‌های استعماری در ایران و عراق ایستاد
میرزای شیرازی مرجع ضدانگلیسی

روز 8 اسفند 1298 آیت‌الله العظمی «محمدتقی شیرازی» معروف به میرزای‌شیرازی طی فتوایی استخدام یا کار کردن در اداره قیمومت انگلیس را در عراق برای مسلمانان حرام اعلام کردند.  میرزای دوم یا میرزای کوچک، از مراجع تقلید ایران و رهبر سیاسی نهضت استقلال‌طلبی عراق در قرون سیزدهم و چهاردهم هجری، فرزند میرزا محب‌علی و نوه میرزامحمد‌علی و برادرزاده قاآنی، شاعر معروف دوره ناصری است. محمد‌تقی در 1256 ق در شیراز به دنیا آمد و در همانجا پرورش یافت. وی در 1271 ق به عراق رفت و در کربلا اقامت گزید و دروس ابتدایی و مقدمات را نزد افاضل آنجا خواند و در محضر درس ملا‌محمدحسین مشهور به فاضل اردکانی حاضر شد و دروس سطح خود را نزد او و سید‌علی‌نقی طباطبایی به پایان برد. در 1291 ق با دوست و هم‌مباحثه خود سیدمحمد فشارکی اصفهانی‌، به همراه میرزا حسن شیرازی معروف به میرزای اول یا میرزای بزرگ به سامرا رفت و در مجلس درس میرزا شرکت کرد و از بزرگان شاگردان و ارکان بحث او شد و از دانش‌ او استفاده کرد و در همان زمان از جانب میرزا حسن شیرازی برای گروهی از افاضل شاگردان میرزا، ‌به شیوه و روش وی درس می‌گفت و یکی از علمای بزرگ ثلاث (وی، سید‌اسماعیل صدر و سید‌محمد اصفهانی) در زمان میرزای بزرگ به شمار می‌رفت. پس از آنکه میرزای بزرگ در 1312 ق درگذشت، نظر گروهی از مردم به رهبری دینی و سیاسی او متوجه شد. او در سامرا به اقامه وظایف شرعی و تدریس و تربیت طلاب پرداخت و اهل علم در محضر درسش حاضر شدند. وی تا ماه صفر 1336 ق در سامرا اقامت داشت و سپس به کاظمین رفت و مدتی بعد در کربلا رحل اقامت افکند که تا پایان عمر در آنجا ماند و به تألیف، تدریس و تربیت شاگردان خود پرداخت. پس از درگذشت آقاسید‌کاظم یزدی در 1337 ق، مرجعیت مطلق شیعیان به او رسید. میرزا محمد‌تقی شیرازی نظرات و اندیشه‌هایی دقیق داشت و در مطالب پیچیده و مسائل مشکل تأمل فراوان می‌‌کرد. وی همانند میرزای بزرگ و آخوند خراسانی، مرجعی بزرگ، روشن‌بین و آگاه به مسائل سیاسی جهان اسلام بود. در 1329 ق پس از تجاوز نیروهای روس به شمال ایران و کشتار مردم بی‌گناه و آزادیخواهان، فتوایی در لزوم مقابله با متجاوزان روس صادر کرد. در آغاز جنگ اول جهانی در 1332 ق/ 1914 م که متفقین به دولت عثمانی اعلام جنگ دادند، وی نیز همانند دیگر علما و مراجع بزرگ عراق ضد تجاوزات متفقین به سرزمین‌های عثمانی، اعلام جهاد داد: «... چون در این ایام عفت فرجام هجوم کفار بر ممالک اسلامیه عیناً مشهود و بر احدی مستور نیست، پس بر کافه مسلمین لازم و واجب است کمر حمایت از اسلام را محکم بسته، در مقصد اتحاد و دفاع از استیلاء کفار و اعادی دین مالا ًو روحاً و نفساً ساعی و جاهد باشند تا اینکه اسلام و ممالک اسلامیه از غلبه کفار، محروس و مشاهد مشرفه و اذان و اقامه و نحو آنها که از شعایر اسلام است مبدل به کنایس و نواقیس و نحو آنها که از علایم عبده اوثان است نگردد...». پس از اشغال فاو توسط نیروهای نظامی انگلیس که مقدمه اشغال عراق بود، میرزا محمد‌تقی در سامرا 3 فتوای جهادی دیگر صادر و عموم عشایر و آحاد مسلمانان را به وحدت کلمه و مبارزه به هر صورت ممکن ضد اشغالگران انگلیسی دعوت کرد و فرزندش شیخ محمد‌رضا را به نیابت از خود جهت پیوستن به مبارزان و همراهی آنها در جبهه‌های جنگ، به کاظمین فرستاد. مهاجرت میرزا‌محمد‌تقی شیرازی به کربلا، موجب هماهنگی عملی بین علمای کربلا و نجف و تماس با عشایر و سازماندهی و آمادگی برای مقاومت در برابر اشغالگران شد. بعد از پایان جنگ اول جهانی و اشغال عراق از سوی نیروهای انگلیسی (1336 ق)، قرار شد زیر نظر انگلستان، انتخاباتی انجام شود تا حاکم دست‌نشانده‌ای برای آن کشور انتخاب شود. این امر با مخالفت مراجع و علمای شیعه عراق مواجه شد. در کربلا شیخ محمد‌رضا، فرزند میرزامحمد‌تقی شیرازی، سازمانی به نام «جمعیت اسلامی» ایجاد کرد که روحانیون سرشناسی چون سیدهبه‌الدین شهرستانی، عبدالکریم عواد، حسین قزوینی و دیگران در آن شرکت داشتند. هدف این گروه مبارزه با قیمومت انگلستان و آزادسازی عراق بود. آنان در نظر داشتند پس از استقلال، ‌عراق را تحت ریاست پادشاهی مسلمان درآورند. در آن هنگام میرزای‌شیرازی در راستای این حرکت، فتوایی در 20 ربیع‌الاول 1337 ق بدین شرح صادر کرد: «هیچ مسلمانی حق انتخاب و اختیار غیرمسلمان را برای حکومت و سلطنت بر مسلمانان ندارد». این فتوا هنگامی صادر شد که اهالی کربلا و علمای آن، 2 دسته بودند؛ گروهی با سلطه انگلستان موافق و عده‌ای مخالف بودند. موافقان به خاطر ترس از رسوایی، تمایل خود را به انگلیس و کارگزاران آن آشکار نمی‌کردند.
میرزا همچنین به گسترش طرح مسأله استقلال عراق و مقاومت در برابر اشغال آن سرزمین توسط انگلیس در عرصه عربی و بین‌المللی پرداخت. وی به همراه تعدادی از علما نامه‌ای برای شریف حسین، حاکم حجاز ارسال کرد و از او خواست از جنبش استقلا‌ل‌طلبی مردم عراق حمایت کند. نامه دیگری نیز به امیر فیصل در دمشق فرستاد که در آن علاوه بر تقاضای حمایت از خواست مردم عراق، درخواست کرد از طریق رسانه‌های آزاد در سراسر جهان و گفت‌وگو با دولتمردان اروپا و آمریکا، خبر تجاوز و اشغال عراق را منتشر کند. همچنین در نامه‌ای که به همراه شیخ‌الشریعه اصفهانی به رئیس‌جمهور وقت آمریکا نوشت، تمایل مردم عراق ـ به عنوان یک ملت مسلمان- را به انتخاب دولت جدید و مستقل عربی ـ اسلامی و انتخاب پادشاهی مسلمان، مقید به مجلس شورای ملی به اطلاع او رساند. هنوز مدت کوتاهی از آغاز فعالیت جمعیت اسلامی نگذشته بود که انگلستان تصمیم به دستگیری و تبعید اعضای فعال آن گرفت و ذیقعده 1337 ق، 6 تن از سران آن جمعیت را بازداشت و از آنجا به بغداد فرستاد تا به هندوستان تبعید شوند. میرزای‌شیرازی پس از آگاهی از این حادثه، نامه‌ای برای «آرنولد ویلسون» حاکم انگلیسی عراق نوشت و ضمن اعتراض به تبعید آن عده، درخواست آزادی آنان را کرد. ویلسون در پاسخ، تبعید آنان را توجیه کرد و وقتی نامه وی به میرزا رسید، بسیار افسرده شد و اعلام کرد به ایران مهاجرت می‌کند تا از آنجا فتوای جهاد ضد انگلستان را صادر کند. چون این خبر منتشر شد، نامه‌های بسیاری مبنی بر همراهی با میرزا برای مهاجرت به ایران از نجف و کاظمین و دیگر شهرها ارسال شد. این اقدامات باعث شد تبعید‌شدگان در کمتر از 4 ماه به وطن خویش بازگردانده شوند. 1338 ق/ 1920 م، دوران جدیدی از تلاش جهت توسعه دامنه مقاومت و آمادگی برای مقابله فراگیر علیه اشغالگری انگلیس آغاز شد. میرزای‌شیرازی به عنوان اولین گام، طی فتوایی در 9 جمادی‌الثانی 1338 ق/ اول مارس 1920 استخدام یا کار کردن در اداره قیمومت انگلیس را برای مسلمانان تحریم کرد و به دنبال آن تعداد زیادی از کارکنان آنجا استعفا کردند و این روند به مرور زمان افزایش یافت. اندکی پیش از آن به درخواست میرزا در اواخر جمادی‌الاول 1338 ق نشستی محرمانه در شهر نجف با حضور شمار زیادی از علما و رؤسای عشایر و رهبران فرات میانه تشکیل شد که طی آن قرار شد حمله‌ای سراسری توسط نیروهای مردمی ضد اشغالگران انگلیسی آغاز شود. 15 شعبان 1338 ق/ 3 مه 1920 م/ 13 اردیبهشت 1299ش، اجتماع بسیار محرمانه‌ای در منزل میرزای‌شیرازی به ریاست وی تشکیل شد. اجتماع‌کنندگان بعد از بحث و گفت‌وگوی فراوان درباره اتخاذ یک طرح و خط مشی ثابت و فراهم کردن شرایط انقلاب فراگیر علیه انگلیس، تصمیم گرفتند و در پایان با حضور میرزا، به قرآن کریم سوگند یاد کردند آماده پاسخگویی به ندای دین و میهن خود و اطاعت از رهنمودهای رهبرشان باشند. موضع‌گیری میرزا در قبال اشغال عراق حاوی 2 نکته مهم بود: اول، ضرورت وحدت مسلمانان شیعه و سنی؛ و دوم، ضرورت تلاش همه نیروها در سراسر کشور در برابر اشغالگران. به دنبال پاره‌ای تحرکات انقلابیون مسلمان در بغداد، «بالفور» حاکم انگلیسی آن شهر چند تن از رهبران مهم این جنبش را احضار کرد و بشدت مورد توبیخ و تهدید قرار داد. جعفر ابوالتمن، از رهبران مزبور نامه‌ای به میرزای‌شیرازی نوشت و از وی یاری طلبید. میرزا در پاسخ وی نوشت: «از بابت اتحاد کلمه‌ مردم بغداد و خیزش علما و بزرگان و رؤسای آن دیار به منظور مطالبه حقوق مشروعه ملت و اهداف مقدس شادمان گشتیم. خداوند کوشش تو و برادران و نزدیکانت را پاداش دهد و آرزوی ما و علمایی را که به جمع شما شتافتند و به واجبات اسلامی خویش قیام کردند،‌ برآورده سازد...». همچنین پس از توسعه دامنه مبارزه در بغداد و به دنبال کشته شدن یکی از تظاهرکنندگان به دست نیروهای اشغالگر انگلیس، میرزای‌شیرازی 10 رمضان 1338/ 29 مه 1920 پیامی برای مردم عراق فرستاد: «بدانید برادران شما در بغداد و کاظمین به برگزاری اجتماع و تظاهرات مسالمت‌آمیز اتفاق نظر پیدا کرده‌اند. جماعتی بسیار با رعایت امنیت و آرامش به تظاهرات مذکور اقدام ورزیده‌اند. هدف آنان از این کار، مطالبه حقوق مشروعه خویش است که ان‌شاءالله برقراری حکومت اسلامی و استقلال عراق را در پی‌خواهد داشت. این هدف بدین صورت محقق می‌شود که هر ناحیه‌ای گروهی را برای مطالبه حق خویش به پایتخت عراق یعنی بغداد اعزام کند در حالی که همگان وحدت کلمه دارند. بر شما بلکه بر تمام مسلمانان است برای آغاز این حرکت شریف، با یکدیگر اتفاق داشته باشید و از اخلال در امنیت و مخالفت و مشاجره با یکدیگر بپرهیزید. چون تفرقه به مقاصد شما ضرر می‌زند و حقوق‌تان را که اینک زمان دستیابی به آن است، ضایع می‌کند...». حزب «حرس» پس از دستیابی به نامه عمومی، آن را در تیراژ وسیعی به چاپ رساند و در بغداد و کاظمین و دیگر نقاط عراق توزیع کرد. 10 رمضان 1338 ق، 15 تن از بزرگان بغداد به نمایندگی اهالی آن شهر برای مذاکره با ویلسون (حاکم انگلیسی عراق) درباره حقوق مشروع خویش نزد وی رفتند. در پی آن،‌ شخصیت‌های معروف کربلا و نجف نیز به چنین اقدامی دست زدند. میرزای‌شیرازی هنگامی که از این موضوع با خبر شد، نامه‌هایی به این نمایندگان نوشت و در آنها توصیه کرد در مطالبه حقوق مردم عراق، واهمه‌ای به خود راه ندهند. به رغم این اقدام، استعمارگران تصمیم به بازداشت سران حرکت‌‌های ضد انگلیسی و در رأس آنان شیخ محمد‌رضا، فرزند میرزای‌شیرازی گرفتند که آنها را رهبری‌کننده این تحرکات در فرات وسطی می‌دانستند. «میجر بولی» فرماندار انگلیسی حله، مأمور این کار شد. وی با اعزام قوای بسیار، شهر و راه‌های ورودی آن را محاصره کرد و برای توجیه اقدام خود، نامه‌ای به میرزای‌شیرازی نوشت و هدف از این کار را حفظ امنیت و دستگیری اشراری که قصد فساد و غارت اموال و ایجاد رعب و وحشت دارند، ذکر کرد. میرزا پس از دریافت نامه و مشورت با مشاوران خود نامه‌ای به خط شیخ «مهدی خالصی» در پاسخ حاکم انگلیسی حله نوشت و ضمن حملاتی به او و اقداماتش، از جمله نوشت: «به حاکم سیاسی حله میجر بولی که خداوند هدایتش کند؛ نامه شما را خواندیم و از مضمون آن دچار شگفتی زیادی شدیم، زیرا فراخوانی نیروهای نظامی برای مقابله با افرادی که حقوق حیاتی و مشروع خویش را مطالبه می‌کنند، غیرمعقول است و به هیچ‌وجه با اصول عدل و منطق همخوانی ندارد... هم‌اکنون می‌‌خواهم این پیام را به شما برسانم که توسل به نیروهای نظامی برای سرکوب خواسته‌های مردم، مخالف عدل و اداره کشور است و چنانچه این بار نیز از گفت‌وگو با ما سر باز زنید، توصیه من به مردم مبنی بر رعایت آرامش از ریشه ملغی می‌شود و من، مردم و تصمیماتی را که می‌گیرند، به خود رها می‌کنم. در این صورت مسؤولیت همه پیامدهای سوء بر عهده تو و یارانت خواهد بود...». با این وجود استعمارگران انگلیسی درصدد مرعوب کردن مردم برآمدند و شیخ محمد‌رضا و 11 تن از همفکران و فعالان انقلاب را دستگیر و به جزیره «هنگام» تبعید کردند اما تبعید آنها شور و هیجان بیشتری در میان مردم به وجود آورد و آتش انقلاب شعله‌ور شد و خشم مردم فرات وسطی را برانگیخت. به گفته خالصی‌زاده، «نامه‌هایی از رؤسای قبایل به دست ما رسید که نوشته بودند انگلستان لشکری را برای دستگیری آنان فرستاده و چاره‌ای جز مقاومت یا تسلیم نمانده است، لذا از آیت‌الله میرزای‌شیرازی کسب تکلیف کرده بودند. میرزا به من دستور داد این پاسخ را که خلاصه‌اش از این قرار است، به آنان بنگارم: «من برای استقلال عراق، فرزند و کلیه کسانی را که در نزدم عزیز و گرامی بودند، فدا کردم. اینک آماده‌ام که جان خود را که همه دارایی من است، فدا کنم. اما شما! چنانچه انگلستان بر غصب حقوق‌تان اصرار دارد و به جنگ و مقابله با شما برخاسته است، واجب است با تمام قدرت از خود دفاع کنید و تن دردادن و تسلیم شدن در مقابل آنان، حرام است». پس از انتشار نامه میرزای شیرازی، میان عشایر و انگلیسی‌ها جنگ سختی درگرفت. میرزا شرایط را برای آغاز رویارویی سراسری و انقلاب علیه اشغالگران آماده یافت، لذا در پاسخ استفتاهایی مبنی بر استفاده از اسلحه در قبال اشغالگران فتوای دفاعیه را به این شرح صادر کرد: «مطالبه حقوق بر عراقیان واجب است و بر آنان واجب است در ضمن درخواست‌های خویش رعایت آرامش و امنیت را بنمایند و در صورتی که انگلستان از پذیرش درخواست‌های‌شان خودداری ورزد، جایز است به قوه دفاعی متوسل شوند». همچنین طی فتوایی که برای تمام مسلمانان فرستاد، آنها را به مقاومت در برابر انگلیسی‌ها و بیرون راندن‌شان از سرزمین‌های اسلامی دعوت کرد. 23 شوال 1338 ق/ 11 ژوئیه 1920، رؤسای «مشخاب» قیام خود را علیه قوای متجاوز انگلیس اعلام داشتند و به دنبال آن، منطقه «شامیه» نیز عَلَم مخالفت با اشغالگران برافراشت. با اوجگیری انقلاب، کربلا مرکز ثقل حرکت‌های انقلابی شد که ابتدا رؤسای عشایر فعال در انقلاب، در آن مرتباً تردد داشتند اما پس از حوادث «رازنجیه» که مسلمانان 84 شهید و 154 مجروح و انگلیسی‌ها 20 کشته و 60 مجروح و 318 مفقود داشتند، اهالی کربلا با حمله به فرمانداری و تصرف آن، رسماً به انقلاب پیوستند و پس از آزادی شهر به دست انقلابیون در 29 شوال 1338 ق به منزل میرزا محمد‌تقی شیرازی رفتند و درباره نحوه اداره شهر با وی مذاکره کردند. در پی آن مقرر شد شهر توسط 2 مجلس اداره شود؛ مجلس علمی و مجلس ملی. اهداف مجلس علمی رسیدگی به امور دینی و ترویج آن و حکمیت در منازعات داخلی شهر و عشایر بود. این مجلس متشکل از سیدهبه‌الدین شهرستانی، سید‌ابوالقاسم کاشانی، میرزا احمد خراسانی، سید‌حسین قزوینی و میرزا عبدالحسین شیرازی (فرزند میرزای شیرای) بود. مأموریت مجلس ملی، گرفتن مالیات از مردم، تعیین مسؤولان نظامی و اداری و برقراری امنیت در شهر و راه‌های اطراف و مانند آن بود. اعضای این مجلس 17 تن بودند و آیت‌الله شیرازی وظیفه نظارت بر 2 مجلس را بر عهده داشت. میرزا محمدتقی شیرازی، مرجعی عالم، متقی و آگاه بود و به پارسی و عربی اشعار زیبایی می‌سرود و همانند جدش (میرزا محمد‌علی)، «گلشن» تخلص می‌کرد. وی 13 ذیحجه 1338 ق در 80 سالگی در حساس‌ترین و بحرانی‌ترین دوران انقلاب، در کربلا درگذشت. جنازه او در میان شیعیان عزادار عتبات تشییع شد و شیخ‌‌الشریعه اصفهانی بر او نماز خواند و در یکی از حجره‌های زاویه جنوبی صحن حسینی دفن شد. به مناسبت رحلت او مجالس ختم متعددی در بیشتر شهرهای شیعه‌نشین برگزار و تعطیل عمومی اعلام شد. شعرا و ادبا نیز در مرگ او قصاید متعددی سرودند.  از آثار او است: شرح مکاسب شیخ مرتضی انصاری، شرح منظومه رضاعیه سیدصدرالدین عاملی، رساله در خلل، القصائد الفاخره فی مدح العتره‌الطاهره.
***
به نقل از: علمای مجاهد، محمد‌حسن رجبی
 مرکز اسناد انقلاب اسلامی


Page Generated in 0/0073 sec