printlogo


کد خبر: 191157تاریخ: 1397/1/28 00:00
پسر شیشه‌ای و ماجرای عجیب مفقود شدن پیرزن

گروه اجتماعی: ۱۱ فروردین‌ماه سال گذشته دختر جوانی از راز عجیب ناپدید شدن مادربزرگش پرده برداشت. این دختر به قاضی گفت: روز گذشته هر چه با خانه مادربزرگم تماس گرفتم کسی پاسخگو نبود و همین باعث نگرانی‌ام شد تا به خانه وی در غرب تهران بروم و زمانی که وارد خانه قدیمی شدم پدر و پسر آشنایی که به خاطر تنها بودن مادربزرگ با هم زندگی می‌کردند ادعا کردند روز گذشته مادربزرگم از خانه خارج شده و در این مدت فکر می‌کردند وی به خانه ما آمده است. بدین ترتیب، پلیس برای دستگیری 2 همخانه مادربزرگ وارد عمل شد. پدر و پسر که داماد و نوه پیرزن هستند پس از دستگیری، هدف تحقیق قرار گرفتند و پدر میانسال به ماموران گفت: زن ۸۵ ساله برای خرید از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت و در نبودش فکر می‌کردیم به خانه دخترانش رفته باشد که نوه دختری‌اش به خانه آمد و پیگیر احوال مادربزرگش شد. این ادعا در حالی بود که پسر جوان در اعترافاتش سناریوی عجیبی را پیش روی ماموران قرار داد و گفت: به خاطر اعتیادم به شیشه صدایی درگوشم زمزمه می‌کرد که پیرزن تنها را به قتل برسانم. روز حادثه در خانه تنها بودم که آن صدا مرا از خواب بیدار کرد و به کشتن پیرزن اقدام کردم و پس از مثله کردنش با گوشتش غذا درست کردم و سفره غذا را آماده کرده بودم که پدرم سر رسید و وی بدون اینکه از ماجرا خبر داشته باشد همراه من شروع به خوردن غذا کرد. بر اساس این گزارش، پدر این پسر که با شنیدن ادعای پسرش شوکه شده بود در ادامه به ماموران گفت: پسرم شیشه‌ای است و این ادعاهایش دروغ است و هیچ کدام از ما اطلاعی از سرنوشت پیرزن تنها نداریم. تحقیقات پلیسی ادامه داشت تا اینکه پس از گذشت 3 ماه پدر میانسال که در این مدت در بازداشت پلیس بود سکوتش را شکست و افشاگری کرد. وی به ماموران گفت: آخرین روز‌های سال گذشته بود که پیرزن تنها تصادف کرد و لگنش شکست و پس از درمان به خانه آمد اما به خاطر سن زیادش همیشه در خانه بود تا اینکه یک روز وقتی به خانه رفتم دیدم وی دیگر زنده نیست. شرایط بدی داشتیم و بی‌پولی آزارمان می‌داد، به همین دلیل چون پولی برای برگزاری مراسم کفن و دفن وی نداشتیم با کمک پسرم جسد پیرزن را داخل نایلون بزرگی بسته‌بندی کردیم و سپس داخل سطل زباله‌ای رها کردیم و دیگر نمی‌دانیم جسدش را به کجا انتقال دادند و در این مدت به خاطر ترس از اینکه مرگش را به گردن ما بیندازند سکوت کرده بودم. بنا بر این گزارش، با توجه به عجیب بودن این پرونده تحقیقات ویژه‌ای صورت گرفت و بزودی قرار مجرمیت صادر خواهد شد.
 


Page Generated in 0/0064 sec