فرهاد ملاامینی: در نوشتار پیشین به مسأله توحید پرداختیم و گفتیم خداوند متعال وجود دارد و اگر ما اکنون هستیم دلیل بر وجود او است، زیرا ما موجوداتی هستیم که در ذات خویش فقیریم لذا نیازمند به وجوددهنده هستیم اما در این مقال سر آن داریم تا به این موضوع بپردازیم که خداوند یگانه است یعنی کس یا کسانی نیستند که «نَدّ» و همانند او باشند. بد نیست با نام شخصی نیز آشنا شویم. او شبههای را مطرح میکند که برخی از اهل فن را از پاسخ عاجز میکند، در حالی که این شبهه در مکتبی دیگر از معارف اصلا مجال طرح نمییابد؛ این شخص «ابنکمونه» نام دارد. او میگوید: «درست است که وجود واجبالوجود اثبات شد ولی معلوم نیست که واجبالوجودهای دیگری وجود نداشته باشند و دنیا را در میان خود تقسیم نکرده باشند یعنی هر کدام به بخشی از دنیا حکومت نکنند. خدایانی که مخلوقات هر کدام از ایشان آن خدا را خدایی واحد میدانند». آنچه بیان شد شبهه ابنکمونه است که به زبانی ساده عرض شد. برخی اندیشمندان میپندارند کسانی که معتقد به اصالت ماهیت هستند از پاسخ عاجز ماندهاند. معتقدان به اصالت ماهیت کسانی هستند که میگویند اصل هر موجودی ماهیت او است یعنی چیزی که از بیرون دیده میشود و از جایی که آنچه در بیرون دیده میشود دارای عوارض خاص خود است، پس از اجزای مختلف ترکیب یافته است و محدوده دارد، لذا معتقدان به این روش فکری از پاسخ به سوال ابنکمونه باز ماندهاند. هرچند کسانی که ایشان را اصالت الماهیتی میدانند مانند سهروردی درباره خداوند و عقول مجرده قائل به ماهیت نیستند و ایشان را صرفالوجود میدانند ولی به هر روی جوابهایی در هر دو مکتب فکری یعنی چه کسانی که اصل را وجود و چه کسانی که اصل را ماهیت میدانند به شبهه ابنکمونه داده شده است. ما هم جوابی را عرض میکنیم. اگر سوالکننده معتقد باشد خدایی بسیط و نامتناهی وجود دارد دیگر نمیتواند سوال خود را مطرح کند یعنی وجود موجودی نامتناهی همانگونه که از نامش پیداست جایی برای حضور و ظهور دیگری باقی نمیگذارد و اگر معتقد به این باشد که هر خدایی محدودهای دارد دیگر موجود محدود نمیتواند خدا باشد، زیرا دارای بزرگترین نقص که همان محدودیت باشد است و اگر این خدایان در ذات مانند یکدیگر باشند پس یکی هستند و دوگانه نیستند و اگر با یکدیگر متفاوت باشند یعنی هر کدام کمالی داشته باشند که دیگری ندارد پس ایشان ترکیب یافته از نقص و کمال هستند که این با اعتقاد به واجبالوجودی که کمال محض است در تضاد خواهد بود و از جایی که واجبالوجود نمیتواند غیربسیط باشد یعنی محدودیت و ترکیبشدگی برای او با ازلی بودن او منافات دارد پس نمیتوان چند خدا را حتی در چند جهان در نظر گرفت و آن نیز از این رو است که اگر موجود ازلی ترکیبیافته باشد و محدود پس برای بهوجود آمدنش نیز نیازمند دیگری است؛ از همینجاست که واجبالوجود باید بسیط و نامحدود و ازلی باشد و ترکیبیافتگی و غیرازلی بودن و محدودیت با اصل وجود او سازگار نیست؛ یا باید واجبالوجود را نپذیرفت یا اگر وجود او را بپذیریم باید او را کسی بدانیم که برای وجود داشتنش نیازمند دیگری نباشد و کسی که در وجود خود نیازمند دیگری باشد پس او مخلوق است و نمیتوان خالقی واجبالوجود را تصور کرد که وجود او ترکیب یافته از ضعف و قوت، بودن و نبودن باشد. البته آنچه بیان شد گذری کوتاه بر شبههای ریشهدار بود و همچنین پاسخی بود اجمالی به آنچه اهل فن بیان داشتهاند. همانگونه که پیشتر عرض شد هم طرفداران اصالت وجود و هم پیروان مکتب اصالت ماهیت هر دو جوابهایی را برای این شبهه بیان کردهاند که ما از منظر اصالت وجودیها جوابی را عرضه داشتیم. اطناب این موضوع بیش از این جایز نیست. شایسته است در نوشتار بعدی به امید پروردگار به مسأله توحید صفاتی و توجه به اسمای الهی که مظهر و تجلیگاه همان صفات در بازه کلمات هستند پرداخته شود. اسمایی که حقیقت ایشان در تمام شؤون عالم تجلی دارد و عالم امکان همان نمایشگاه اسمای الهی و تبلور صفات و اراده خداوند بیهمتاست، زیرا وجود منشائی جز خداوند ندارد و موجودات بهواسطه ارتباط و اتصال با آن ذات بیهمتا مجال بروز و ظهور مییابند.