لی دیکسون: هنوز آخرین روز قبل از بازنشستگیام را بهخاطر دارم، روز قبل از آخرین بازی فصل 2002. در دفتر آرسن را زدم و رفتم تو. ما قبل از این هیچوقت جدی درباره بازنشستگی من صحبت رو در رو نکرده بودیم. توی رختکن گاهی بچهها شوخی میکردن که «دیکو» داره بار و بندیلش را میبنده. قرارداد من رو به پایان بود ولی هنوز حرفی با آرسن در این باره نزده بودیم. به نوعی انگار منتظر این بودم که او حکم نهایی را صادر کند و بهم بگوید فوتبالم دیگر به پایان رسیده است.
من با این دید رفتم تو که به یک نحوی یک سال دیگر هم از او فرصت بازی بگیرم و حداقل در رختکن به یک درد تیمم بخورم اما او خیلی جنتلمنانه دست رد به سینهام زد. آرسن آرام در صندلیاش فرو رفت و به پشت تکیه داد و گفت: «نه لی! دیگه وقت رفتنه.» این جمله چون دشنهای در وجودم فرو رفت اما حتی در همان لحظه هم مطمئن بودم حق با او است. از نگاهی دیگر این جمله برایم بالاترین تسکین بود، چون انگار برای این به من اجازه بازنشستگی میداد که به اندازه کافی برای تیمم زحمت کشیدهام و حالا دیگر وقت استراحت است. شاید حالا او همین گفتوگو را این بار با خودش در آینه داشته: «آرسن، دیگه وقت رفتنه».
احساساتی که او در حال تجربهاش است برایم کاملا قابل تصور است؛ احساساتی آمیخته از زخم دشنه و تسکین. من تا همین اواخر اما باور نداشتم او به خودش اجازه دهد این حس تسکین و آرامش وارد بدنش شود، چون او یک مبارز است، یک برنده، مردی که به راه خودش ایمان دارد و همان را دنبال میکند. خود او تا همین اواخر باور داشت میتواند به منتقدانش و آنهایی که شعار «ونگر برو بیرون» میدادند ثابت کند سخت در اشتباه هستند. او میخواست به همه نشان دهد هنوز میتواند از راه خودش نتیجه بگیرد اما شاید در نهایت این فشار بالا و وضعیت تیم بود که معادله را عوض کرد. این تصمیم برای او بسیار سخت بوده و وقتی به او فکر میکنم واقعا غمگین میشوم. تغییر ذات آدمی چالشی عظیم است. خارج شدن از جهان فوتبال واقعا ترسناک است و من به هیچوجه نمیتوانم تصور کنم آرسن بعد از این برای خودش در حیاطش لم بدهد و استراحت کند.
در نهایت اما اگر او به احساسی از آرامش رسیده، ما هم همین حس را پیدا میکنیم و حالا میتوانیم با خیال راحت فقط روی بزرگیاش و میراثی که به جا گذاشته تمرکز کنیم. با اینکه هنوز بازیها و نتایج مهمی در این فصل مانده اما با نگاه به تصویر بزرگتری که مقابل چشمانمان نقش میبندد حالا باید به فکر بدرود باشکوهی با او باشیم، در حد و اندازههایی که لایقش باشد.
هیچ شک و تردیدی نیست که او چهره فوتبال انگلیس را تغییر داد. او اولین نفر بود و تمام این تغییرات به دست خودش پدید آمد. میراث او نه فقط برای آرسنال، بلکه برای کل فوتبال انگلیس است. وقتی آرسن آمد اولین واکنش همه این بود که «این کیه دیگه؟!» اما طولی نکشید که همه شروع کردند به الگوبرداری از متودهایش، از رویکردش نسبت به روانشناسی فوتبال، روابط اجتماعی و نوع تمرین دادن بازیکنان. ریشه تمام این پیشرفتها در زمینه علوم ورزشی و امکاناتی که حالا برای بازیکنان فراهم شده همه از او میآید و البته خیلی ساده است فراموش کنیم که او چه ابداعگری بود.
من احترام فوقالعادهای برای شرافت آرسن قائلم. او 22 سال با حفظ کلاس خودش در آرسنال مربیگری کرد و اگر هم گاهی از استانداردهای خودش پایین آمد فقط و فقط بهخاطر شوری بود که تیمش داشت. وفاداری او به باشگاه فوقالعاده بوده و او از این رابطه همیشه لذت میبرده است. من آرسن را دوست دارم و بسیار به او احترام میگذارم اما تماشای اشتباهاتی که مدام تکرار میشدند هم واقعا برایم سخت شده بود.
شخصا دوست دارم هر روز ساعتها با او درباره فوتبال حرف بزنم. دلم برای آرسن خیلیخیلی تنگ میشود.