سیفالله نجاریان: قالب «روزنوشتنویسی» یکی از آن کارهایی است که جدا از همتی که طلب میکند، نیازمند نگاه خاصی به جهان است تا نویسنده بتواند در روایت اتفاقات روزانه نهتنها به گزارش روزانه نوشتن نیفتد [روایت روزمرگی] بلکه بتواند از زاویهای دیدهنشده به موضوعات و مسائل پیرامون بنگرد. این موضوع در روایتهای «سیداحمد بطحایی» روحانی جوانی که در نویسندگی نباید او را جوان خطاب کرد وجود دارد و وقتی در مواجهه با او و روایتهایش قرار میگیریم، شاهد این نگاه ویژه و متفاوت هستیم. «سی و ده» روزنوشتهای تبلیغی یک روحانی است که عنوانی مبتکرانه و جالب دارد و نویسنده با استفاده از آیات قرآن برای روزنوشتهای تبلیغی خود عنوانی انتخاب کرده که در نخستین نگاه جذاب است و وقتی به دلیل آن پی ببریم، انتخابی آگاهانه و هوشمندانه به نظرمان میآید که حاکی از توجه نویسنده کتاب به معارف قرآنی دارد. «و واعدنا موسی ثلاثین لیله و اتممناها بعشر فتم میقات ربه اربعین لیله»، آیهای است از سوره مبارکه «اعراف» که حکایتکننده وعده حضرت موسی علی نبینا و آله و علیهالسلام با خداوند در کوه «طور» است که در ابتدا 30 شب و بعد از آن با اضافه شدن ۱۰ شب به آن در مجموع چهل شب میشود و نام کتاب سیداحمد بطحایی از آنجا که دربردارنده 30 روایت از سفر تبلیغی در ماه مبارک رمضان به علاوه ۱۰ روایت از سفر تبلیغی در دهه اول محرم است، اینگونه انتخاب شده. از این منظر نویسنده میخواسته سفرهای تبلیغی خود را نوعی وعده و دیدار با خداوند نشان دهد و به همین خاطر چنین عنوانی را که جانمایه دینی دارد، برای روایتهای خود از سفر تبلیغیاش برگزیده است. نویسنده در این کتاب در روایتهایی که برای خواننده بازگو کرده، چند نکته را رعایت کرده است؛ اول اینکه او به هیچوجه در جستوجوی بلندنویسی و حجیم کردن کتابش نبوده است. در واقع او حواسش به مخاطب هم بوده و به عبارتی خیلی منبر نرفته است. دوم، بطحایی در این کتاب خود را سانسور نکرده و حرفش را زده و مثلا از اینکه بگوید رمان میخواند یا چطور به یک مساله فکر میکرده، ابایی ندارد و با خواننده خود روراست بوده است. دیگر اینکه روحانی کتاب هم زندگی میکند و حتی گاهی از کنجکاویهای خودش یا کنجکاویهای مردم درباره روحانیها سخن گفته و این نیز برای خواننده جالب است. چهارمین نکته شاید این باشد که روحانی «سی و ده» از اینکه اعتراف کند و مثلا بگوید فلان موضوع را نمیدانسته یا نسبت به آن بیتوجه بوده، وحشتی ندارد و همین موجب شده خواننده با متن ارتباط بهتری برقرار کند: «ماه رمضان برای نماز مغرب و در محرم برای عزاداری بعدِ مغرب، همه اهل محله به مسجد میآیند. نه صرفا برای شنیدن صحبتهای من یا حتی نماز. مسجد رفتنِ ماه رمضان و حسینیه رفتنِ دهه محرم، مثل یک حرکت آیینی است اینجا. چیزی مثل عیددیدنیهای نوروز یا زیارت قبور آخر هفته. هرچه مسجد قدیمیتر و دیوارهایش کاهگلی و درش زهوار در رفتهتر باشد، دُز لذت همنشینی و ارتباط با مسجد بیشتر میشود». او از آداب و رسوم رایج میان مردم هم مینویسد. البته سعی میکند شأن خود را حفظ کند و خیلی در زندگی مردم سرک نکشد اما با این حال نکاتی را که به نظر میرسد جالب است برای خواننده بازگو کرده است. او به قدری که میبیند یا میشنود روایت میکند و در روایتهایش نقش کارآگاه را بازی نمیکند تا از جزئیات قصه شخصیتهای کتاب سر دربیاورد و این شخصیت یک روحانی را در ذهن خواننده ایجاد میکند. هرچند با توجه به اینکه در بخشهایی خواننده متوجه میشود که راوی کتاب، دستی هم در نوشتن در مطبوعات دارد اما آن شمِ خبرنگاری را در راوی نمیبیند و همین سبب میشود گاهی حس کند روحانی «سی و ده» محافظهکار است و ترجیح میدهد کمتر بگوید و بنویسد. یک نکته که باید همینجا مورد اشاره قرار گیرد، این است که معمولا روحانیون وقتی در نقاطی [اغلب روستاها و مناطق محروم] حضور پیدا میکنند، مردم آن دیار بر این باور هستند «نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست، کلاهداری و آیین سروری داند» ولی در این کتاب کمتر میبینیم که راوی کتاب با این دست سوالات که مثلا «روستای ما آب ندارد» یا «یارانه مرا قطع کردهاند» روبهرو باشد (البته در بخشهایی تا حدودی کمرنگ، از این سوالات هم به چشم میخورد) و این موضوع این سوال را ایجاد میکند: چرا چنین اتفاقاتی که میتواند دستمایه روایتی جذاب باشد، کمرنگ است؟ نثر صمیمی و روان، مهمترین ویژگی کتاب «سی و ده» اثر سیداحمد بطحایی است که نشر «بوستان کتاب» آن را منتشر کرده است؛ کتابی که خواننده در روبهرو شدن با آن تجربه یک سفر تبلیغی را تا حدودی درک خواهد کرد. تجربهای که شاید به دست آوردن آن راحت نباشد، زیرا باید سالها در حوزه علمیه درس بخوانی تا بتوانی به عنوان یک مبلغ، مجوز اعزام بگیری، هرچند در اینجا ذکر این نکته لازم است که راوی کتاب از دردسرهای هجرت برای تبلیغ و روبهرو شدن با مشکلات مختلف اعم از کمبود امکانات زندگی در مناطق دیگر کمتر سخن به میان آورده اما با این حال روایتها بیانگر تصویر کلی یک رویداد تبلیغی است.