نگاهی به فیلم «راه رفتن روی سیم» ساخته احمدرضا معتمدی
تلف شدن یک ایده خوب
زهرا شعبان شمیرانی: در کمتر از 3 ماه این دومین فیلم از احمدرضا معتمدی است که در یک جشنواره فیلم اکران میشود و این اتفاق خوبی نیست که از کارگردان «دیوانهای از قفس پرید» و «آلزایمر» تصویری در اذهان مشتاقان سینما شکل بگیرد و حتی تثبیت شود که از آن دو فیلم دور است. نخستین ضربه به اعتماد مخاطبان آثار معتمدی با «سوءتفاهم» زده شد که بیشتر به یک سوءتفاهم برای کارگردان شبیه بود تا سینما و حالا دومین ضربه به این اعتماد با «راه رفتن روی سیم» وارد میشود، هر چند که این ضربه به قدرت اولی نیست. فیلمی که حاصل ایدهای خوب و اجرایی بد است! ضعف فیلمنامه و دیالوگهای گلدرشتی که در سکانس قبل از خودکشی شاعر جیرجیرکها میان او و نوازنده تنبور رد و بدل شد شوکآور بود. استفاده از نابازیگران اگر قرار باشد به محصول نهایی آسیب بزند بیشتر نشان از اشکال در کارگردانی کارگردان دارد. البته بازی خوب هومن برقنورد و اندیشه فولادوند در حکم منجی فیلم بود؛ قصه تلفشدهای که میتوانست صدای مهجور موسیقی ایرانی باشد، موسیقیای که این روزها در میان هیاهوی سازهای غربی و ناکارآمدی مدیران فرهنگی میرود که به دست فراموشی سپرده شود. داستان رویارویی موسیقی غربی با موسیقی ایرانی و اقبال جامعه جوان به اولی در «راه رفتن روی سیم» به شکلی نشان داده شده که گویی اصلا همین است و ساز ایرانی توانی برای دفاع از خود ندارد و موسیقی اروپایی- که در فیلم معادل راک گرفته شده و رویای جوان ایرانی است- تبدیل به قتلگاه جوان ایرانی شده، آن هم به اعتبار زیرزمینی بودن آن! آقای معتمدی معلوم نیست به چه میاندیشیده است که چنین چیزی ساخته! به موسیقی تلفیقی؟ به گفتوگوی موسیقی سنتی و مدرن؟ به گفتوگوی سنت و مدرنیته؟ قرار بوده نتیجه این گفتوگو چه باشد؟ قرار بوده به نفع کدام تمام شود؟ آیا نوازنده تنبور قرار بوده نماینده ساز سنتی باشد؟ یا نماد خود سنت؟ حالا با تمام این اعوجاجات در سمبلیک کردن فکر آشفته خود، در پایان چه اتفاقی افتاد؟ هرکس به دنبال موسیقی غربی رفت غرق شد؟ مهاجرت بد است؟ یا مهاجرت غیرقانونی بد است؟ اصلا بد کدام است؟ خوب کدام است؟ چرا بودجه فارابی باید صرف چنین سوءتفاهماتی شود؟ پاسخ برای من روشن است. مدیریت بیمار فرهنگی! مدیریت بیماری که هرچه به عرفان (بخوانید فردگرایی و درونگرایی و بیکنشی) مربوط باشد یا مشابهتی به عرفان داشته باشد را سنت درک میکند و با چنین پوششهایی از جمله سیناپسهای گولزننده و متظاهر فریب میخورد. مدیران فرهنگی که با تقبل بودجه فیلمهای الکن و گمراهکنندهای مثل «راه رفتن روی سیم» رزومه پر میکنند! معتمدی کمکم در حال نزدیک شدن به مصداق «آزموده را آزمودن خطاست»، شده و شاید فرصت زیادی برای جبران اعتبار از دست رفته سینمایی خود نداشته باشد. کاش وقتی اثر بدی میسازند دستکم ادعاهای بزرگ نداشته باشند. در آغاز اکران فیلم در چارسو، معتمدی روی سن آمد و گفت این فیلم میخواهد از موسیقی مقامی بگوید!
«ابابیل» نماهنگی برای واقعه طبس
عبدالله مولویحقیقی از خوانندگان انقلابی و جوان استان خراسان جنوبی درباره نماهنگ واقعه طبس گفت: نام این اثر، ابابیل و برگرفته از ماجرای حمله ابرهه به خانه خدا است. به گزارش «وطنامروز»، وی با بیان اینکه این اثر در استان خراسان جنوبی و بخشی نیز در مشهد تولید شد، اظهار کرد: ویژگی خاص این اثر آن است که روایتی کاملا متفاوت را از زبان راننده اتوبوس که بازیگر نقش اول است از لحظهای که سربازان آمریکایی جلوی اتوبوس را گرفتند بیان میکند و اتفاقاتی که در صحرای طبس برای آنها رخ میدهد را به صورت نماهنگ به تصویر میکشد. وی در پایان با بیان اینکه این اثر کاملا به صورت خودجوش انجام شده، تصریح کرد: قصد بر انجام کاری داشتیم که به واقعه طبس بسیار نزدیک باشد و در فضایی کاملا نزدیک به اتفاقات صحرای طبس صورت گیرد. این نماهنگ کاری از گروه آوای ایستادگی و بنیاد حفظ نشر ارزشهای دفاعمقدس خراسان جنوبی است که محمدرضا سلطانپور تهیهکنندگی و کارگردانی آن را برعهده داشته است.