جاناتان ویلسون: اوتمار هیتسفیلد، سرمربی سابق بروسیا دورتموند و بایرن مونیخ درباره «زون قرمز» صحبت میکرد؛ منطقه مرکزی بیرون محوطه جریمه در زمین فوتبال. او باور داشت هر تیمی با کنترل این منطقه میتواند کنترل بازی را در اختیار داشته باشد. اگر در نیمه زمین خودی مانع شوید که حریف در این زون صاحب توپ شود، او را مجبور میکنید به مناطق کناری زمین برود و هر چند سانترها هم میتوانند خطرناک باشند اما احتمال گل شدن آنها کمتر است. در نیمه زمین حریف داشتن بازیکنی که در زون قرمز بتواند توپ بگیرد و زمان کافی داشته باشد، تهدید بزرگی برای حریف خواهد بود، چرا که فرصت شوتزنی و فرستادن توپ از منافذ بین دفاع را دارد. به مرور زمان تیمها اهمیت زون قرمز را دریافتند و با استفاده از 2 هافبک دفاعی سعی کردند آنجا را کنترل کنند، پس خطر به منطقه دیگری منتقل شد. منچسترسیتی مخصوصا لبه زون قرمز که هیتسفیلد روی آن تاکید داشت را هدف قرار میدهد، یعنی فضای بین مدافع میانی و مدافع کناری. آگاهی از شکنندگی این منطقه موضوع جدیدی نیست. هنگام بازی با چیدمان 2-4-4 هر مهاجمی با کمترین آگاهی تاکتیکی تلاش میکند در این منطقه جاگیری کند. شاید مدافع میانی و کناری هرکدام فکر کنند دیگری این مهاجم را مهار میکند و او بدون مزاحم باقی بماند. شاید هم هر دو برای مهار یک بازیکن بروند و در بخش دیگری از خط دفاع فضایی بهوجود بیاید. اگر هم یکی از آنها این مهاجم را مهار کند، او میتواند به منطقه مدافع دیگری برود و ساختار دفاعی را به هم بریزد. این ایده ظاهرا ساده هنوز در بالاترین سطح فوتبال کاربرد دارد. تیری آنری که بهعنوان کارشناس به شبکه اسکای میرود، توضیح داد که گوآردیولا در بارسا از این روش استفاده میکرد. هدف از این کار به هم زدن ساختار دفاعی حریف و یارگیری آنهاست. آنری گفت: «اگر من بین مدافع میانی راست و مدافع راست میایستادم و در سمت دیگر ساموئل اتوئو این کار را میکرد، ناگهان 4 مدافع حریف گرفتار میشدند. 2 مهاجم کناری که در عرض هستند و به سمت داخل حرکت میکنند، تهدیدی جدی محسوب میشوند و 4 مدافع حریف نمیتوانند موقعیتشان را ترک کنند». هدف از این کار این بود که برای مسی بهعنوان شماره 9 کاذب یا ژاوی و اینیستا در خط میانی فضای بیشتری به وجود بیاید. نفوذهای دنی آلوز در تیم بارسا پیچیدگی دیگری برای ساختار دفاعی حریف بود. تاکتیک سیتی بر همین اساس و با تفاوت ناچیزی طراحی شده و گوآردیولا برای 2 کانالی که بین مدافعان میانی و کناری وجود دارد، اهمیت ویژهای قائل است. او مثل زمان مربیگری در بایرن، زمین تمرین سیتی را به 20 منطقه تقسیم کرده است. بر این اساس نباید بیش از 3 منطقه در یک خط طولی و بیش از 2 منطقه در یک خط عرضی همزمان اشغال شود. اگر بازیکنی به یک منطقه جدید میرود و در یک خط طولی شاهد حضور 4 بازیکن هستیم، یکی از 3 بازیکن قبلی باید از آن خط خارج شوند تا بازیکن صاحب توپ همیشه 2 یا 3 گزینه برای پاس دادن داشته باشد. تقسیمبندی خاص زمین اهمیت 2 کانال بین مدافعان مرکزی و مدافعان کناری را یادآوری میکند. فصل گذشته یکی از نقاط قوت چلسی در آرایش 1-2-4-3 این بود که 2 هافبک دفاعی (کانته و ماتیچ) و 2 مهاجم متمایل به داخل زمین (هازار و پدرو یا ویلیان) این کانالها را بخوبی کنترل میکردند. منطقه استقرار این مهاجمان طوری بود که با محل استقرار مدافعان میانی، کناری و هافبکهای دفاعی حریف همخوانی نداشت.