printlogo


کد خبر: 192352تاریخ: 1397/2/23 00:00
سرّ نی

محسن محمدی: جاودانگی مطلوب ما انسان‌هاست و خواه‌ناخواه، دانسته و نادانسته،  به سمت و سوی آن کشیده می‌شویم. پس هر کدام از ما انسان‌ها از لحظه‌ای که پا به این جهان خاکی می‌گذاریم،  براده‌ای هستیم که به سمت این مغناطیس کشیده می‌شویم. بسیاری از افراد بی‌آنکه بدانند در راهی قدم می‌گذارند که اتفاقات پیش رو، اسباب جاودانگی و ماندگاری نام آنها را فراهم می‌آورد. چنانکه  بیشمار افراد هستند که شاید  نمی‌دانستند کاری که هر روز و طبق عادت انجام می‌دهند، قرار است نام آنها را بر ستیغ هنری از هنر‌ها و رشته‌ای از رشته‌ها قرار دهد و بسیارند  هنرمندان و صنعتگرانی که اینچنین  ماندگار شدند؛ بی‌ آنکه خودشان بدانند هنرمند هستند. اما در مقابل نیز اندک افرادی دیگر  در میان ما حضور دارند که  جاودانگی هدف آنهاست و به قصد ماندگاری دست به خرق عادات می‌زنند تا بلکه از این رهگذر بتوانند خود را از دایره وسیع افراد عادی جدا کرده و در جامعه‌ای وارد شوند که افراد آن، «هنرمند» نامیده می‌شوند و همه از آنها انتظار دارند در عرصه‌ای که فعالیت دارند خداوندگاری کنند و برای نشان دادن تفاوت‌های‌شان دست به آفرینش بزنند؛ چنانکه صورتگران به همین قصد، بر بوم  جاری می‌شوند، موسیقیدانان با همین هدف، دلنوازی می‌کنند و بالاخره شاعران با همین انگیزه، قلم به دست می‌گیرند و کلمات را به رقص  در می‌آورند.
شاید شاعر شدن بسته به تصمیم قبلی و یک انتخاب باشد اما کیست و کدام است آن شاعری که تضمین بدهد کدام یک از اشعارش نام او را در حافظه تاریخ ادبیات ماندگار خواهد کرد و اینجاست که می‌توان گفت شعر است که تصمیم می‌گیرد کدام یک از فرزندانش نام شاعر را ماندگار کند. ‌ای بسا شعرهایی که در هنگامه آفرینش، دیگران را به اشتباه انداختند که این همان شعر موعود و معهود است که شاعر به دنبال آن کلمات را جست‌وجو می‌کرده اما پس از چندی حتی در حافظه خود شاعر نیز رنگ باخته و به فراموشی سپرده می‌شوند. در آن سوی نیز بسیارند اشعاری که در ابتدا گمان بی‌مایگی بر آنها می‌رفته اما همه غافل بوده‌اند از آنکه همان فرزند خلفی است که آمده تا دوام خداوندگار خود را بر جریده عالم ثبت کند.
«قادر طهماسبی» هم از آن دست افرادی است که آگاهانه شاعری را مسیر جاودانگی خود یافته و سال‌هاست در این مسیر گام برمی‌دارد. «فرید» شعر را برای جاودانگی انتخاب کرده اما باید دید کدام شعر او را برای جاودانگی انتخاب کرده. شعر‌های زیادی هستند که بدون دانستن نام شاعران‌شان بر زبان ما ایرانی‌ها جاری هستند. شعر‌هایی که حتی از شاعران خود نیز سرشناس‌تر و معروف‌ترند. فرید نیز  یکی  از همان شاعران است که بسیاری از اشعارش از نام او سبقت گرفته‌اند. گویی پیش از شاعرشان به دنیا آمده‌اند. اما فرید، کجا و با کدام شعر اینچنین فرید و یگانه شد؟ خودش که می‌گوید روزی از روزهای سال 69 یعنی همان سال‌هایی که مقیم حرم امام رئوف  شده بودم، آن سیب سرخ  در دستم اتفاق افتاد. می‌گوید دوست مداحی از من شعری در وصف حضرت زینب خواست که دست‌های خالی‌ام عرق شرمساری بر پیشانی‌ام نشاند، پس فرصت خواستم. فرصت خواستم و دست به دامان ضریح ثامن‌الائمه (علیه‌السلام) شدم که ناگهان مزد اشک‌هایم بر زبانم جاری شد. آری! رودخانه‌ای جوشان و متلاطم که حالا سال‌هاست چون چراغی روشن دستم را گرفته  پیش‌افتاده تا  راه‌های تاریک را مقابل چشمانم روشن کند. همان شعری که سال‌هاست در گوشم زمزمه می‌کند:
«سرّ نی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود»
 


Page Generated in 0/0061 sec