printlogo


کد خبر: 192489تاریخ: 1397/2/26 00:00
گفت‌وگو با عباس گودرزی، کاریکاتوریست‌
یارانه ام را می‌برم در بازار ارز
آدم‌ها جورواجورند. یک عده شنیدنی هستند یعنی حرف‌های شنیدنی دارند؛ بعضی‌های دیگر هم دیدنی هستند یعنی باید بروی از نزدیک آنها را ببینی. یک عده خاص هم هستند که هم دیدنی‌ و هم شنیدنی هستند. «عباس گودرزی» کاریکاتوریست خوش‌اخلاق وخنده‌رو، یکی از آدم‌های شنیدنی و دیدنی اطراف ماست. گپ و گفت جمع‌وجور این هفته را مهمان حرف‌های شنیدنی این مدرس کاریکاتور هستیم.

س: آقای گودرزی، چون ما با بی‌شناسنامه‌ها نمی‌توانیم مصاحبه کنیم، لطفاً همین ابتدا تعیین موضع بفرمایید که اصولاً شناسنامه دارید یا نه؟

ج: بنده خوشبختم که در حال حاضر به گواهی افراد معتبر، بی‌شناسنامه نیستم. خدمت بعضی‌ها هم عرض کنم که شما هم ما را به کیش خود مپندار لطفاً!

س: این روزها که کمتر کسی حاضر است مسوولیت فیلرشدن تلگرام را بر عهده بگیرد، معمولاً چقدر از وقت خودتان را در اینترنت یا اصطلاحا آنلاین هستید؟

ج: راستش را بخواهید رابطه شخصی من با خود اینترنت خیلی خاص و قدری هم خصوصی است! بنده حدود یک دهه قبل با پادرمیانی وبلاگ توانستم با شخص اینترنت و فضای مجازی آشنا شوم. این آشنایی در حال حاضر چنان صمیمی شده که  به مرحله ارادت قلبی رسیده و مقادیری هم مایه دردسرم شده است چون الان تقریباً هر روز و هر ساعت در شبکه‌های اجتماعی، حضور به هم می‌رسانم و از این طریق در دسترس دوستان هستم.

 س:  پس اهل این شعار هستید که «بدون اینترنت هرگز، با اینترنت شاید»؟!

ج: دروغ چرا؟ تصور یک روز بدون اینترنت باعث ایجاد درد شدید عضلانی در وجودم می‌شود. البته در مقاطعی دنبال درمانش هم رفته‌ام ولی چون مشکل بنده در کشور ما عمومیت دارد و افراد مبتلا به این معضل، یکی دو نفر نیستند و امکانات هم طبق معمول محدود است، فعلاً موفق به درمان نشده‌ام.

س: شما باقیمانده یارانه هر ماه خودتان را کجا سرمایه‌گذاری می‌کنید؟

ج: هر ماه بعد از واریز شدن یارانه و بعد از اینکه هزینه امورات زندگی و اوقات فراغت را با یارانه پرداخت کردم، باقیمانده مبلغ را  بیشتر در بازارهای نفتی بین‌المللی سرمایه‌گذاری می‌کنم. فقط اخیراً در فروردین‌ماه، با مازاد یارانه به بازار ارز و دلار داخل هم وارد شدم که باعث جهش دوبرابری قیمت دلار و مکدر شدن طیف وسیعی از مسوولان شد.

س: در جریان هستید که در حال حاضر قیمت دلار، کاملا مطلوب است؟
ج: صدالبته! الان شکر خدا دلار همان 4200 تومان است و «گرانی» و «تورم» و «بیکاری» هم منقرض شده و همه‌چی آرومه. ضمناً شما هم درباره دغدغه اصلی مردم سوال بپرس جانم!





س: مگر دغدغه اصلی مردم چی هست؟



ج: مطالبه و دغدغه اصلی ملت ما، با اختلاف نسبت بسیار بالای آرا در مقایسه با سایر دغدغه‌ها، در حال حاضر، رفع حصر است. نزدیکترین رقیب هم البته فیلترینگ تلگرام است اما همچنان موضوع رفع حصر، دغدغه اکثریت قریب به اتفاق افراد جامعه ما است.

س: یک سوال ویژه! به عنوان یک مرد ایرانی، دستپخت همسرتان را می‌پسندید یا شخص والده مکرمه را؟

ج: به عنوان یک مرد ایرانی چون می‌دانم همسرم این مصاحبه را قطعا می‌خواند، در کمال صداقت باید اعلام کنم که دستپخت ایشان را ترجیح می‌دهم و از همین‌جا عرض سلام و ادب دارم محضر ایشان و جا دارد بگویم که تبعات سیاسی این موضع‌گیری را هم می‌پذیرم.

س: از جایگاه کسی که بارها روح برجام را با قلم خودش احضار کرده و به تصویر کشیده است، آیا صلاح می‌دانید هنوز هم بعضی افراد به موجودیت روح برجام اعتقاد داشته باشند؟

ج: برجام؟ منظورت همان آفتاب تابانی هست که بعد گفتند گلابی است و نهایتاً هم طی فرآیند خاصی، تِرامپیده شد و مرحوم شد و رفت به دیار باقی؟ من که می‌گویم خوب نیست پشت سر مِیِّت حرف بزنیم! حالا ایرادی هم ندارد، اگر کسی خیلی دوست داشت، می‌تواند همچنان اعتقادش را به روح برجام حفظ کند.

س: آقای گودرزی! چطوری وارد فضای هنر کاریکاتور شدید؟

ج: با التماس! چون خانواده، حضور در عرصه هنر را متناسب با نیازهای مالی زندگی نمی‌دانستند، با اصرار و التماس وارد هنرستان شدم و بعد هم در
دانشگاه کرمان، رشته نقاشی را با توسل به روش حضور زوری، ادامه دادم و الان یک کاریکاتوریست موفق هستم!

س: جسارتاً با چه عیاری فهمیدید که یک کاریکاتوریست موفق هستید؟

ج: راستش دهه هفتاد بود که در کرمان با یک گروه کاریکاتوریست در وزارت ارشاد وارد فاز همکاری شده بودم. همانجا موفق شدم کاریکاتوری بکشم که باعث بسته شدن یک نشریه دانشجویی شد!
س: کاریکاتور‌های شما چطور وارد مطبوعات سراسری شد؟

ج: طی سال‌های دانشجویی و سربازی در کرمان و استان خودمان لرستان، با نشریات مختلف همکاری داشتم تا اینکه اواسط دهه هشتاد، توانستم آثارم را به روزنامه جام‌جم معرفی کنم و از آنجا وارد رسانه‌های سراسری شدم و توانستم طی سال‌های بعد برای روزنامه جوان، خبرگزاری فارس و جاهای دیگر، کاریکاتور بکشم.

س: چقدر به زندگی فکر می‌کنید؟ اصلاً زندگی شما چه رنگی دارد؟

ج: من خیلی بهش فکر نمی‌کنم. گمانم زندگی خیلی بیشتر به من فکر می‌کنه چون هیچ‌جوری ول کن ما نیست! قطعاً با این همه تلاش که زندگی برای جذب ما می‌کند، در حال حاضر رنگش باید سیاه و کبود شده باشد!


س: شما از قیمت ریز اجناس هم خبر دارید؟ مثلا قیمت رب گوجه فرنگی، نان سنگک، روغن، برنج، پوشک و شیرخشک را می‌دانید؟


ج:بله تا حدودی! البته قیمت‌هایی که ما سراغ داریم قطعاً با قیمت‌های مد نظر کاندیدای پوششی و دوستانشان قدری متفاوت است چون قیمت دلار برای ما با دلار مد نظر آنها فرق دارد. ضمناً مردم شریف یادشونه که قبل از این دولت، روغن، کره، برنج، شیرخشک و اینجور چیزها اصلا نبود!


س: هر کسی یک رویا داره، رویایی که ممکنه حتی منطقی نباشه. یک جور علاقه به وقوع یک اتفاق عجیب. رویای شما چیه؟

ج: شاید رویای من کمی گنگ به نظر بیاد برای شما اما برای خودم اینطور نیست.
راستش با وجود اینکه کار یکنواختی ندارم و فعالیت در عرصه هنر و رسانه و تدریس، واقعا جذاب هست، کورسوی امیدی دارم که روزی بتوانم از روزمرگی‌های زندگی و اتفاقات تکراری جدا بشم.


س: فیلم و سریال مورد علاقه شما چیه؟

ج: فیلمی که این دولت سر مردم درآورده و سریال تعطیلی و ورشکستگی واحدهای تولیدی داخلی.


س: و پرسش آخر اینکه اگر باز هم کسی، چنین سوالاتی از شما بپرسد، چه واکنشی نشان خواهید داد؟
ج: اگر سوال‌ها همین باشد، همین جواب‌ها رو تحویلش میدهم و خلاص!
 


Page Generated in 0/0180 sec