علیمحمد مؤدب در یادداشتی به پدیده جدید این روزهای ایرانیها اشاره کرده و نوشته است: انگار تعریف بعضی از ما از زندگی این شده است که من لایک میکنم پس هستم، در هر سنی هستیم، فکر کنیم به اینکه این همه پرداختن به طنز و هزل چه فایدهای در زندگی ما دارد؟ به گزارش «وطنامروز»، در بخشی از این یادداشت که خبرگزاری تسنیم آن را منتشر کرده، آمده است: ما ابدا این قدر اهل بازی نیستیم و این قدر بیدین هم نیستیم، این را مطمئنم که این همه شوخی و لهو و لغو که در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود، نمایه وضعیت روحی ما نیست، به هر حال آدم دور و بر خودش مردم را میبیند ولی در شبکههای اجتماعی انگار موجودات دیگری زندگی میکنند، انگار اجنه در گوشیها حلول کردهاند و مشغول ارسال مهملات و خزعبلات و متنهای لهو و لغو هستند. قصه چیست؟ چرا اینطور شدهایم؟ درباره شبکههای اجتماعی و ارتباطاتی که محتوای خود را از ما به عنوان طرفهای ارتباط نمیگیرند، یک مورد مهم توجه دادن و هشدار درباره استفاده از محتواهای متنوع است، هر پیامکی که به ما میرسد حامل معناها و نیتها و انرژیهایی است و ما با بازارسال آن این معناها را میپراکنیم و به نیتهای پشت قصه خدمت میکنیم، اگر کمی دقت کنیم و البته مدام هم در رسانهها و هر جا به یکدیگر تذکر بدهیم بسیاری از ما دیگر از محتوای مسموم استفاده نخواهیم کرد. موضوع مهم دیگر در این حوزه تولید محتوای مناسب است که میتوانیم همه ما در این کار نقش داشته باشیم. به عنوان مثال اگر متنی را میخوانیم که آموزنده است یا حاوی تذکر اخلاقی یا مهارتی خاصی است میتوانیم با دیجیتال کردن و ارسال آن در فضای شبکههای اجتماعی در فرآیند تولید محتوا با رویکرد نیکوکاری و تقوا سهیم باشیم. انگار تعریف بعضی از ما از زندگی این شده است که من لایک میکنم پس هستم، در هر سنی هستیم، فکر کنیم به اینکه این همه پرداختن به طنز، هزل، فکاهه و لهو و لعب چه فایدهای در زندگی ما دارد و آیا اگر امروز آخرین روز حیات زمینی ما میبود باز هم این پیامک را بازارسال میکردیم یا این پست را لایک میکردیم؟ مثلاً آیا آدمی در آستانه 40 سالگی باید روزی 10 بار پیامکهای جوانانه را بازارسال کند؟ تذکر به مبدأ و معاد و بازبینی جزئیات زندگی در سایه این تذکر ما را از سردرگمیهای دنیای شگفتانگیز نو نجات خواهد داد. انشاءالله.