محمد نجارصادقی: حیدر مستخدمینحسینی را میتوان مردی برای تمام فصول اقتصاد ایران نامید. ریاست هیاتمدیره سازمان بورس و اوراق بهادار، معاونت وزیر اقتصاد، معاونت رئیس کل بانک مرکزی و قائممقامی وزیر تعاون به همراه همکاری در بالاترین پستها در 3 دولت سازندگی، اصلاحات و عدالت، او را همه فن حریف اقتصاد ایران کرده است. اما مستخدمینحسینی چند سالی است از تب و تاب سمتهای مدیریتی فاصله گرفته و ترجیح میدهد در قامت مشاور و راهنما در کنار دولتمردان باشد. او دلیل این موضوع را تفکری میداند که بخشهای زیادی از اقتصاد را در اختیار گرفته و مسیر اصلاح را بسته است. افزایش قیمت ارز، بیکاری، نابسامانی در بازارهای سرمایه، ظهور ارزهای دیجیتال و آخرین وضعیت اقتصاد ایران بهانهای شد که در محیطی صمیمانه میزبان اظهارات مستخدمینحسینی در «وطن امروز» باشیم.
***
سیاستهای ارزی دولت را در چند ماه اخیر چگونه ارزیابی میکنید؟
این سیاست را مطلوب نمیبینم؛ با جابهجایی نرخ سود سپرده از 15 درصد به 20 درصد هزینههای بیشتری به دوش مردم انداخته شد. مردم باید بدانند با افزایش سود سپرده قیمت تمامشده پول بالاتر میرود و قدرت خرید آنها کاهش مییابد؟ از سوی دیگر دولتیها میگویند باید دلار را حذف و یورو را جایگزین آن کرد اما چند روز بعد به همه دستگاهها دستور میدهند تا 2 سال دیگر آمارهایشان را با دلار گزارش کنند و پس از آن سراغ یورو بروند، چرا این کارها را گردن دولت بعدی میاندازند؟
زمانی که به یک مسافر هزار یورو میدهیم و راههای دیگر تامین ارز را برای آن میبندیم این کار اشتباهی است. آیا شأن و شخصیت ایرانی هزار یورو است؟ آقایان به کلی بگویند با سفرهای خارجی ایرانیها مخالفند و تمام. از سوی دیگر مردم گزینه دیگری ندارند؛ هزینهها و خدمات سفر در ایران بسیار گران است. هر روز پیامکهایی برای سفر چند روزه به گرجستان، ترکیه و ارمنستان برای همه ما ارسال میشود آن هم با هزینه سفر زیر یکمیلیون تومان، کجای ایران سفر اینقدر ارزان است؟
مشخصا نظر شما درباره دلار 4200 تومانی چیست؟
آقای جهانگیری این رقم را اعلام کردند اما هیچ اتفاقی نیفتاد و این دلار در دسترس نیست.
به نظر شما دولت از افزایش قیمت ارز درآمد دارد؟ یعنی قبول میکند تمام فشارهای سیاسی این موضوع را به جان بخرد تا کسب درآمد کند؟
پس از کاهش سود سپرده بانکی، سپردهگذاران سمت بازارهای دیگری مانند طلا و ارز حرکت کردند، این کار با سیاست مستقیم بانک مرکزی انجام شد؛ مشخص است که دولت از این کار درآمد دارد، درآمد مناسبی هم دارد، اگر دولت میگوید این درآمد را نمیخواهد یا خارج از برنامهریزی این موضوع رخ داده آن را به مردم پس بدهد، شماره حساب یارانهها را هم که دارد.
چرا رغبتی به حساب ارزی در بین مردم نیست؟
مردم به بانکها اعتماد ندارند، سال 91 همین حسابها ایجاد شد، زمان سررسید سود وقتی سپردهگذاران به بانک میرفتند به آنها میگفتند منشأ این ارزها را مشخص کنید اگر میگفتند از بازار آزاد خریدهایم یا تتمه سفر ما است بانک دیگر به آنها ارز نمیداد و معادل ریالی به آنها پرداخت میکرد آن هم با قیمت ارز دولتی، با این تفاسیر مردم باید چه اعتمادی به بانکها کنند؟ چند وقت دیگر از مسؤولان بانکی بپرسید چه میزان ارز به سمت بانکها رفت به زعم من رقم چشمگیری نمیشود.
یکی از اقدامات دیگر دولت برای مدیریت نرخ ارز توقف خرید و فروش در صرافیها بود، اساساً آیا شما صرافیها را در نوسانات اخیر دخیل میدانید؟
دولت صرافیها را بست و به کلی فعالیت را به زیر زمین برد. حداقل این بود که صرافیها اطلاعاتی را درست یا غلط در سنا ثبت میکردند. ماهیت صرافی خرید و فروش و افزایش سود است، نباید خارج از این انتظار داشت، نباید فراموش کرد که صرافیها در زمان تحریم کمک اقتصاد ایران بودند، در زمان حال هم کمک اقتصاد هستند. دولت میتوانست صرافیهای خطاکار را ببندد نه تمام صرافیها را. در حال حاضر بانکها که حواله ارزی نمیکنند پس مردم برای انتقال ارز دقیقا باید چه کاری انجام دهند؟ این موضوع در تولید و تهیه مواد اولیه خلل ایجاد میکند. دولتها ابتدا باید شرایط مطلوب را به وجود بیاورند و بعد شرایط قبلی را لغو کنند اما این دولت عادت کرده است اول میبندد بعد برای جایگزین آن فکر میکند.
اظهاراتی از سوی مسوولان دولت مخصوصاً شخص آقای روحانی در روزهای اخیر درباره ورود دلار با هواپیما یا با گونی به کشور مطرح شده است. روحانی گفته 4 سال است با گونی ارز به صرافیها میدهیم. دلیل بیان این اظهارات را در این شرایط خاص چه میدانید؟
بیان این موضوعات به هیچ وجه مناسب نیست، این اظهارات علامت گرانی را به مردم و بازار میدهد. وقتی دولت میآید میگوید با گونی دلار میآورم این علامت به بازار میرود که دلار کم است، در دسترس نیست، با مشکل وارد میشود و بازار را به سمت افزایش قیمت میبرد. بیان این موضوع به جهانیان هم خوب نیست. واقعا نمیدانم نفع این اظهارات برای کیست؟
برای کنترل نرخ ارز محدودیت تقاضا را مناسب نمیدانید؛ پیشنهاد خاصی برای برون رفت از این بحران دارید؟
پیشنهاد من بورس ارزی است. به این صورت که دولت درآمد حاصل از فروش نفت را در اختیار واردکنندگان کالاهای اساسی بگذارد تا منفعت آن برای تمام مردم باشد، در کنار این یک سازمان بورس ارز شکل بگیرد برای تامین منابع واردات کالاهای لوکس یا کارهای مشابه دیگر. در آن محیط شفاف افراد اگر ارز دارند عرضه کنند و تقاضاکنندگان هم تهیه کنند. در غیر اینصورت یک تشکیلات عجیب و غریبی مثل امروز بازار ارز شکل میگیرد. به صورت کلی دلیلی ندارد اگر قرار است کسی برای تفریح به خارج از کشور برود هزینه آن را مردم پرداخت کنند، میتوانند به بورس ارزی بروند و ارز تهیه کنند.
به نظر شما فرمانده اقتصاد ایران در حال حاضر چه کسی است؟
در حال حاضر حوزه اقتصاد در ایران فرمانده ندارد و با تشتت آرا مواجه هستیم. وزیر اقتصاد عملگراست و تفکرات ایدئولوژیک ندارند، مشاور اقتصادی رئیسجمهور تفکر لیبرال دارد و معتقد به اقتصاد رقابتی است که به جریان او مکتب نیاوران میگویند، رئیسکل بانک مرکزی تابع مکتبی دیگر است، سازمان برنامه و بودجه و مدیر آن هم که به کلی از خط خارج هستند و نقش تامین کننده اعتبار را ایفا میکنند و نمیشود برای آنها نقشی در اقتصاد لحاظ کرد. در هر صورت هیچکدام در یک راستا نیستند و به همین دلیل به هیچ نتیجهای نمیرسیم. امروز تیمهای اقتصادی دولت هیچکدام همدیگر را قبول ندارند. جالب اینجاست که آقایان یادداشت مینویسند که به صحبتهای آقای نیلی هم عمل نمیشود که اگر میشد وضعیت ما این نبود، این یعنی اوضاع را خراب کردهاند و در مقام دفاع هم برمیآیند.
قبول دارید جای فرماندهی مانند مرحوم نوربخش در اقتصاد ایران خالی است؟
یکی از قویترین نفرات در اقتصاد ایران ایشان بودند. قبول دارم جای کسی مانند مرحوم نوربخش خالی است، او هیچگاه تفکرات سیاسی خود را در حوزه کاری نشان نمیداد. فراموش نمیکنم آقای نوربخش حتی در جلسات شورای اقتصاد که به ریاست مرحوم هاشمی به عنوان رئیسجمهور برگزار میشد، خیلی راحت به موضوعی که مورد تایید اکثریت کابینه بود ورود میکرد و با آن مخالفت هم میکرد، اگر وزرای دیگر اعتراض میکردند هاشمی میگفت ابتدا باید نظر نوربخش را جلب کنید، یعنی تا این حد به نوربخش اعتماد داشت. این یعنی حرف آخر را در اقتصاد او میزد. در زمان نوربخش نظام بانکی هم از سلامت بالایی برخوردار بود و گزارشات نشان میدهد اختلاسی هم نداشتیم. بانک مرکزی باید مانند دوره نوربخش استقلال داشته باشد.
پس تفکری ثابت اقتصاد ایران را راهبری نمیکند؛ مصداقی کدام بخشها در تضاد هستند؟
در دنیا مرسوم است ابتدا دولت سیاستهای خود را اعلام میکند اگر جایی خلل یا چالشی وجود داشت بانک مرکزی وارد عمل میشود و در کل بانک مرکزی مبنی بر سیاست دولت عمل میکند، بدترین حالت این است که بانک مرکزی سیاستی را دنبال کند و دولت سیاست دیگری را اجرا کند، اتفاقی که دقیقا در حال رخ دادن در دوران ریاستجمهوری روحانی است. بانک مرکزی نهتنها با دولت کاری ندارد بلکه با بورس هم کاری ندارد، به یکباره نرخ سود را افزایش یا کاهش و دولت را در کار انجام شده قرار میدهد. تا قبل از ریاستجمهوری روحانی نرخ سود بانکی کوچکتر از نرخ تورم بود، یعنی قدرت خرید مردم مرتب کاهش پیدا میکرد. در زمان دولت وی این اتفاق عکس شد یعنی سود بانکی بزرگتر از تورم شد، هدف هم جمعآوری پولهای مردم بود تا در محلی مناسب جمعآوری شود و به عنوان تسهیلات در اختیار مردم قرار گیرد اما آقایان توجه نداشتند که به کلی در رکود بودیم. با این کار رکود تشدید هم شد، زیرا سرمایهگذار توجیهی نداشت برای ورود به تولید و پولش را براحتی سپرده میکرد و سود بالا میگرفت. در کنار این کسانی که تسهیلات هم گرفته بودند به دلیل رکود نتوانستند موظفات خود را انجام دهند، بانک هم مجبور شد وثایق آنها را مصادره کند، آن هم چه وثایقی؛ تعدادی خانه، زمین، شرکت و ماشینآلات؛ نتیجه اینکه امروز بیش از 50 درصد سپرده نظام بانکی سمی است.
تلاش زیادی برای رأی آوردن علی طیبنیا در دولت قبل داشتید، تلاش شما هم جواب داد و در یک اتفاق تاریخی او بدون هیچ مخالفی از مجلس شورای اسلامی رای اعتماد گرفت، از این کار پشیمان نیستید؟
طیبنیا اقتصاد خوانده بود و اهل منطق اقتصادی بود. در حوزه وزارت اقتصاد هم سیاسیکاری نمیکرد، این ویژگیهای مثبت این شخص بود. تلاش بسیاری برای رای آوردن او کردیم اما بعد از مدتی انتقادهایی به وی داشتم؛ زمانی که میدید نمیتواند کاری انجام دهد باید استعفا میداد، اگر من جای او بودم این کار را انجام میدادم.
چرا نمایندگان به شما اعتماد داشتند، بویژه نمایندگانی که اکثرا اصولگرا بودند؟
من آدم مستقلی هستم و هیچگاه حزبی نبودهام. این یعنی نه اصلاحطلب هستم و نه اصولگرا، با نمایندگان در سالهایی که معاون پارلمانی وزارت اقتصاد بودم ارتباط مناسبی برقرار کرده بودم و آنها هم به من لطف داشتند.
پیشتر گفته بودید جناحی در دولت اجازه نداد تا آقای طیبنیا به طور مناسب اقداماتی را که در نظر داشت انجام دهد، آن جناح چه کسانی بودند یا هستند؟
جناح بانک مرکزی و در راس آن آقای سیف مد نظر من بود.
عملکرد سازمان بورس را در دولت تدبیر و امید چگونه ارزیابی میکنید؟ بویژه گمانهزنیهایی از معرفی شاپور محمدی برای پست ریاست بانک مرکزی شنیده میشود.
سازمان بورس در حال حاضر در وضعیت مناسبی نیست، راحت بخواهم بگویم بدترین دوران کارکرد سازمان بورس پس از انقلاب را در دولت آقای روحانی دیدهام. نمادهای بسته و غیرشفاف و حجم بالای دستورالعملها ارتباط مردم را با بورس کاهش داده است. در طول سالها یک فساد در سازمان بورس وجود نداشت زیرا معتمدترین افراد در سمتهای مدیریتی این سازمان قرار میگرفتند تا مردم هم به این سازمان اعتماد داشته باشند و در آن سرمایهگذاری کنند. از مسائلی که مردم را به بورس جذب میکند قابلیت نقدینگی سهام است؛ به جای اینکه مدت این کار کاهش پیدا کند قابلیت نقدینگی طولانیتر هم شده است. سازمان بورسی که نمیتواند مدت زمان نقدینگی را کاهش بدهد یعنی ضعف دارد. قرار بود در بورس شرکتهای جدید پذیرفته شوند نه اینکه تنها سهام شرکتهای بزرگ دولتی در آنجا عرضه شود. به نظر من حوزههای فرهنگی هم میتوانند در بورس حضور داشته باشند؛ سازمانهای سینمایی یا روزنامههایی که به صورت مجموعه گسترده منتشر میشوند میتوانند در بورس عرضه شوند.
برخی نمادها در طول چند سال اخیر به دلایل مختلف مسدود شدند، این اتفاقات را چگونه تحلیل میکنید؟
مسؤولان بورس میگویند به دلیل تقلب مدیران یک شرکت نماد آن باید بسته شود، بورس زمانی که پذیرش میدهد مسؤولیت آن را هم باید بپذیرد. مردم سهام خریدهاند بعد آن نمادها بسته میشود، سؤال اینجاست به مردم چه ربطی دارد که متضرر میشوند؟ نماد تا کی میخواهد بسته بماند یک روز، 2 روز، چند ماه؟ در این دوره شاهد کوپنبندی فروش سهام بودیم، یعنی هر کس حق داشت در هر روز یک میزان معینی از سهام خود را بفروشد، این چه تصمیمی است؟ مشخص است اعتماد مردم سلب میشود. زمانی که حجم معاملات را نسبت به تولید ناخالص کشور محاسبه میکنیم متوجه کاهش معاملات در این سالها میشویم. بعد از این فرد میخواهیم در بانک مرکزی هم استفاده کنیم!
موضوع ارزهای دیجیتال به یکی از مباحث داغ دانشجویان و حتی محل اظهارنظر مدیران بانک مرکزی و وزارت ارتباطات تبدیل شده است، نظر شما درباره این ارزها چیست؟
در زمانی زندگی میکنیم که شاهد انقلاب چهارم در تکنولوژی و علم هستیم، تاثیر انقلاب چهارم در حوزه مالی همین موضوع ارزهای دیجیتال است و بزودی شاهد تغییرات جدی در حوزههای بانک، بیمه و بورس خواهیم بود. صاحبان، توسعهدهندگان یا دوستداران ارزهای دیجیتالی ادعا میکنند چرا باید رهبران سیاسی بازارهای پولی را اداره کنند؟ کاری به درستی یا غلطی این حرف ندارم اما آنچه مشهود است دولتها در جهان با مردم خود خوب برخورد نکردند که ارزی با این فلسفه بهوجود آمده و در حال شیوع است. شاید همین موضوع که همیشه قدرت در اختیار بخش خاصی بوده روی این موضوع تاثیرگذار بوده است. اگر این ارزها با اعتمادی که جلب میکنند پشتوانه داشته باشند میتوانند بیش از این هم رشد کنند.
در حال حاضر هیچ دولتی قبول نکرده است که این ارزها را در ساختار رسمی خود جا دهد البته این به غیر از ارزهای دیجیتال ملی است البته این موضوع طبیعی است زیرا حکومتها نمیتوانند جایگاهی در نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری این ارزها داشته باشند.
رفتار بانک مرکزی ایران را با این ارزها چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر من به جای منع کامل این موضوع باید برای آن ادبیات نوشتاری تهیه میشد؛ مشخص است این عرصه هیجان دارد، ارز دیجیتال واقعیتی است که شکل گرفته و در حال بزرگ شدن است، بانک مرکزی باید با عنایت بیشتری به این موضوع نگاه کند.
به نظر شما اظهارنظرها یا انتقادات کارشناسان اقتصادی برای مسؤولان مهم است؟ به شما فشاری وارد میشود که انتقاد نکنید؟
در اروپا مرسوم است اگر دولت تصمیمی را اتخاذ میکند، لایحه در اختیار صاحبنظران قرار میگیرد و آنها با دریافت مبالغی نظرات کارشناسانه خود را بیان میکنند، در ایران این کار توسط کارشناسان و رسانهها به صورت رایگان انجام میشود اما مسؤولان دولتی هیچ نظری درباره آن ندارند. یاد دارم کتابی را با مضمون استقلال بانک مرکزی نوشتم و در آن سال مورد تقدیر صندوق بینالمللی پول قرار گرفت، من این کتاب را برای تمام مسؤولان فرستادم اما هیچ بازخوردی دریافت نکردم. حتی به ما پیغام و پسغام میدهند که انتقاد نکن تا مسؤولیت بگیری! که به نظر من مسؤولیت من همین کار است. دولتمردان هر روز میگویند رونق است، از رکود عبور کردیم و این حرفها ولی مردم باور نمیکنند زیرا در عمل میبینند هر روز کارخانهها بسته میشوند و جوانان به سمت کارهای خدماتی دسته چندم میروند که در شأن آنها نیست.