جعفر حسنخانی: «استکبار» و «استکبارستیزی» از جمله کلیدواژههایی است که در ادبیات امام خمینی رحمهاللهعلیه پرتکرار است. اگر بخواهیم بر اساس رویکرد تحلیل گفتمانی بدان توجه کنیم، باید گفت این کلیدواژهها از جمله دالهای مرکزی گفتمان امام عظیمالشأن محسوب میشود. همین نکته در مورد رهبر فرزانه انقلاب نیز صدق میکند. ایشان نیز در گفتارشان از «استکبار» و «استکبارستیزی» بهصورت متناوب استفاده میکنند. برای آنکه بخواهیم دکترین «استکبارستیزی» را در نظام اندیشگی امام خمینی رحمهاللهعلیه و رهبر انقلاب مکانیابی کنیم، لازم است به زمینه و زمانه شکلگیری آن توجه کنیم. امام خمینی رحمهاللهعلیه در زمانهای نهضت انقلاب اسلامی را آغاز کردند که آمریکا بهعنوان مهمترین قدرت جهانی (که ایران تحت نفوذ آن بود) بزرگترین مانع تحقق این خواسته و پیشرفت جامعه ایران محسوب میشد. به همین جهت، محور اصلی مبارزاتی و کنشگری سیاسی امام خمینی رحمهاللهعلیه در طول دوران نهضت، مبارزه با آمریکا بهعنوان دشمن اصلی و دستنشانده آن در کشور (شاه) و منطقه (رژیم صهیونیستی) بود. همین رویکرد در دوران حضرت آیتالله خامنهای نیز ادامه پیدا کرده است و فقط بهجای دولت دستنشانده، با پدیدهای پیچیدهتر تحتعنوان «اندیشه وابستگی» مقابله میکند. نقد اندیشه وابستگی در مقابل نظریه استقلال- که یکی از علل موجده انقلاب اسلامی است- از سوی رهبر انقلاب، بدان جهت است که اگرچه «دولت دستنشانده» در ایران با پیروزی انقلاب اسلامی پایان یافت اما «تفکر وابستگی» متأسفانه همچنان در جامعه ایران وجود دارد و حتی برای آن تئوریپردازی میشود. تفسیر رهبران انقلاب از آمریکا، ذیل نظریه «استکبار» صورتبندی میشود. آنان محور مبارزه خود را استکبار قرار دادهاند و آمریکا را بهعنوان نمود اصلی آن طرد کردهاند.
چرا استکبار و نه امپریالیسم؟
همانطور که گفته شد مهمترین صورتبندیای که امام خمینی از آمریکا بهعنوان دشمن اصلی و شیطان بزرگ ارائه میکردند، واژه «استکبار» است. این در حالی بود که در آن زمانه که مهمترین دشمنان آمریکا چپها و مارکسیستها بودند، مهمترین ویژگی آمریکا و علت دشمنیها با آمریکا، ذیل صورتبندی نظری «امپریالیسم» بیان میشد. نظریه امپریالیسم دلالت بر وضعیتی «اقتصادی-سیاسی» داشت که در آن وضعیت، کشور قدرتمند، کشور ضعیفتر را به انقیاد خود جهت استثمار، بهرهبرداری و سوداندوزی بیشتر قرار میداد. از دوران امام راحل عظیمالشأن تا به امروز نیز مهمترین صفت آمریکا که دشمنیها با او را توجیه میکند، امپریالیستی بودن دولت آمریکاست اما امام خمینی از این واژه و نظریه و منطق برای مخالفت با آمریکا استفاده نکردند و به جای آن، آمریکا را مظهر «استکبار» و مستکبر زمانه خواندند. لغت استکبار، کلیدواژهای قرآنی است که در آیات زیادی تکرار شده است. برای مثال میفرماید: «فاستکبرتم»؛ شما استکبار و گردنکشی کردید.(1) «کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها؛ آیات ما را تکذیب کردند و از پذیرش آن تکبر ورزیدند».(2) حضرت امام نیز با رجوع به ترمینولوژی قرآن کریم، مهمترین صفت آمریکا و علت مخالفت خود با آمریکا را مستکبر بودن دولت آمریکا دانستند و در اینباره فرمودند: «سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است و تا این سلطهطلبان بیفرهنگ در زمین هستند، مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده است، نمیرسند».(3) از سوی دیگر، بر خلاف وضعیت امپریالیسم، استکبار دلالت بر وضعیتی «روانی-سیاسی» دارد، نه لزوماً اقتصادی- سیاسی که بهموجب آن، مستکبر بر مخاطبان و مواجهان خود کبر و تکبر میورزد و ایشان را «تحقیر» میکند. دلیل مخالفت امام با این وضعیت و اتخاذ دکترین استکبارستیزی، این بود که نتیجه رابطه استکباری، شکلگیری «تحقیر ملی و هویتی» در سطح یک کشور، وادادگی در برابر قدرت دشمن و تسلیم در برابر آن و در نهایت، عقبماندگی است. یعنی نتیجه رابطه مستکبر و مستضعف، تحقیر، تسلیم و در نهایت عقبماندگی یک کشور است. وضعیتی که در آن، «ما نمیتوانیم» در جامعه نهادینه میشود. یعنی دقیقا همان کاری که به تعبیر رهبر حکیم انقلاب، در دوران معاصر بر سر جامعه ایران آورده شد و ژن ما نمیتوانیم را در آن تزریق کردند.
ریشه اصلی عقبماندگی از دیدگاه امام خمینی
به همین علت، امام خمینی ریشه اصلی مشکلات کشور، جهان اسلام و مستضعفان عالم را تحقیر ملتها و نبود عزت در میان ایشان بهواسطه روحیه استکباری غرب و آمریکا میدانستند، لذا دکترین مبارزاتی خود را تحت عنوان «استکبارستیزی» دنبال میکردند. نامگذاری ۱۳ آبان، سالروز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بهعنوان «روز جهانی مبارزه با استکبار جهانی» توسط ایشان را نیز میتوان در همین چارچوب تحلیل کرد. همچنین رهبر انقلاب نیز بهعنوان شارح این دکترین، همواره بر استکباری بودن روحیه آمریکا و تحقیر ملتها بهواسطه این روحیه، تأکید و بر مبارزه با آن پافشاری میکنند. در اینباره ایشان نیز میفرمایند: «آمریکا یک مستکبر به تمام معناست. مساله ما هم فقط نیست. مساله دنیاست. مساله دنیای اسلام است. آمریکاییها نسبت به همهجای دنیا این روح استکباری را دارند. در جنگ بینالملل دوم، بعد از آنی که ژاپن را شکست دادند، پایگاه در آنجا درست کردند که هنوز پایگاه آمریکاییها در ژاپن هست. ژاپنیها با این همه پیشرفتهای علمی، هنوز نتوانستهاند پایگاه آمریکا را در ژاپن جمع کنند. آنجا پایگاه نظامی دارند؛ به مردم ظلم میکنند، اذیت هم میکنند، در روزنامهها هم آمد، خبرگزاریها هم گفتند؛ تجاوز به نوامیس و کارهای خلاف دیگر اما هنوز در آنجا هست. در کرهجنوبی هم پایگاههای آمریکا هنوز هست. در عراق، نقشه آمریکا این است که پایگاه بسازد و 50 سال، 100 سال در عراق مستقر بشود و در افغانستان، چون افغانستان نقطهای است که اگر آنجا پایگاه داشته باشند، میتوانند بر کشورهای آسیای جنوب غربی، بر روسیه، بر چین، بر هند، بر پاکستان و بر ایران تسلط داشته باشند. دارند این همه آنجا تلاش میکنند، برای اینکه آنجا پایگاه دائم درست کنند و بمانند. این معنای استکبار است».(4) با مدنظر قرار دادن آنچه بیان شد، میتوان دریافت دکترین استکبارستیزی که از سوی رهبران انقلاب طرح میشود، پاسخی است به وضعیت عقبماندگی جامعه ایران؛ پاسخی که مهمترین علت عقبماندگی جامعه ما و دیگر جوامع بشری را حاصل وضعیت روانی- اجتماعی میداند. وضعیتی که به موجب آن، تحقیر و از دست رفتن اعتماد به نفس ملی و عزت ملی، موجب شکسته شدن مقاومت، وادادگی و بیعملی سیاسی- اجتماعی جوامع میشود. این کار با وجه استکباری غرب و آمریکا انجام میشود. وجهی که رهبران انقلاب برای پیشرفت و آبادانی جامعه خود همواره به مقابله با آن پرداختهاند و در مقابل آن، بر استقلال سیاسی، فرهنگی، فکری و اقتصادی، عزت ملی و اعتمادبهنفس ملی تأکید کردهاند. با لحاظ موارد فوق، دکترین استکبارستیزی وجهی عقلانی از اندیشه رهبران انقلاب است که در کلانرویکرد پیشرفت اسلامی- ایرانی، قابل تحلیل است.
***
پینوشت
۱- سوره جاثیه، آیه ۳۱
2- سوره اعراف، آیه ۴۰
۳- امام خمینی(ره)، کلمات قصار، فصل پنجم: سیاست خارجی، ص۱۵۱، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی(ره)
4- بیانات در دیدار دانشآموزان در آستانه ۱۳ آبان، ۱۲ آبان 88.
منبع: khamenei.ir