عطیه مسجدی: تصمیمگیری از ارکان اصلی مدیریت است و نتیجه تصمیمگیری است که سعادت یا فلاکت مجموعه یا مملکتی را موجب میشود اما تصمیمگیری نیز ارکانی دارد. طبیعتاً تصمیمگیری بر اساس شواهد موجود و قرائن گذشته اشتباهات را به حداقل خواهد رساند، چرا که مبنای دیگری برای پیشبینی آینده وجود ندارد.
اما شواهد موجود از دوگانه اروپا- ایران و اروپا- آمریکا با یک بررسی ساده اینگونه است: اتحادیه اروپایی و آمریکای شمالی با حجم بالایی از مبادلات اقتصادی، 2 محور اصلی اقتصاد جهان محسوب میشوند. در واقع این دو، نظم لیبرالی موجود در جهان را مدیریت میکنند. روابط اقتصادی آمریکا و اتحادیه اروپایی، در نوع خود بزرگترین رابطه اقتصادی در جهان است و قدمت این ارتباط به جنگ دوم جهانی بازمیگردد.
علاوه بر حجم بالای تجارت دوجانبه، اروپا و آمریکا بزرگترین سرمایهگذار در حوزه بازارهای یکدیگر نیز محسوب میشوند.
اما به هر ترتیب به عنوان 2 موجودیت مستقل با منافعی گاه متفاوت، رقابتهایی نیز در مناسباتشان دیده میشود.
بحث تامین انرژی، لازمه اساسی برای رشد مداوم اقتصادی اروپا محسوب میشود. از اینرو اروپا نیازمند حفظ روابط دیپلماتیک و ثبات در غرب آسیا و همسایگان شرقی خود است. اینکه کشورهای عضو اوپک حدود 40 درصد واردات نفت خام اروپا را تأمین میکنند، نشانگر این مساله است که هرگونه بیثباتی، قطع روابط دیپلماتیک یا تحریم خودسرانه این کشورها توسط آمریکا، میتواند صدماتی جدی را به اروپا وارد کند و این در حالی است که آمریکا نیازی به نفت و انرژی ندارد و با وجود ترامپ، قلدرمآبانهتر از همیشه نسبت به منافع شریک خود، بیاهمیتتر برخورد میکند.
نمونهای از این قلدری و تحقیر شریک اروپایی را در خروج خودسرانه آمریکا به دستور ترامپ از معاهده اقلیمی پاریس شاهد بودیم. این معاهده از جانب اروپاییها بسیار مهم بود اما آمریکا قلدر بود- و هست-. آمریکا با خروجش از این معاهده زیستمحیطی که تنها به این دلیل بود که از نظر ترامپ رعایت برخی ملاحظات زیستمحیطی، مخل بعضی فعالیتهای اقتصادیاش بود هزینههای سنگینی بر اروپاییان تحمیل کرد. بدین ترتیب اروپا تنها حرص خورد و ناراحت شد، چرا که چارهای جز تحمل شریک خود نداشت.
علاوه بر رقابتهای اقتصادی و اختلافاتی مانند معاهده اقلیمی پاریس، اساسا نوع برخورد و عکسالعمل اتحادیه اروپایی و ایالات متحده به مسائل سیاسی در سطح بینالملل نیز تفاوتهای غیر قابل انکاری دارد. اروپاییان به طور معمول نسبت به سازمانها و معاهدات بینالمللی محترمانهتر رفتار میکنند ولی بارها شاهد گردنکشی و قلدری آمریکا در مواردی مانند حمله به عراق و وضع تحریمهای بیقاعده و یکجانبه از سوی آمریکا بودهاند. اروپا در این موارد نیز نگران مواجهه با معضلات تجاری پرهزینه با آمریکا بود.
آنچه واضح است اینکه؛ اختلافهای اندک اروپا و آمریکا ناشی از تفاوتهای اندک در منافعشان بوده و هست.
معاملات تجاری اروپا با ایران معادل ۱۵ میلیارد دلار، به معنی تنها 06/0 درصد
(شش صدم درصد) از کل معاملات تجارت جهانی اتحادیه اروپایی را تشکیل میدهد. درصدی بسیار ناچیز در مقابل حجم عظیم تجارت خارجی اروپا با آمریکا که به بیش از ۱۰۵۰ میلیارد دلار میرسد؛ چیزی در حدود 68 برابر حجم تجارت با ایران!
پیشبینی شما از رفتار اتحادیه اروپایی در برخورد با این معادله 68 برابری چیست؟ اینکه اینبار به عنوان نخستینبار در تاریخش متفاوت عمل کند؟ اینکه این دفعه مانند همیشه بهخاطر منافع اقتصادی امنیتی و سیاسیاش، بهصرفهترین و زشتترین مسیر را انتخاب نکند؟ اینکه به خاطر خدا، با توجه به اخلاقیات و در راه انسانیت و وفای به عهد، این طرف معادله و معامله بماند؟
واقعیت این است که اگرچه گاه در روابط اتحادیه اروپایی و آمریکای شمالی گسستهایی را شاهد بودهایم اما در کل با 2 شریک و متحد ناگسستنی روبهرو هستیم. ممکن است روش این دو در برخورد با مسائل متفاوت باشد اما راهبردی کاملا همسو و وابسته دارند.
به عبارتی شاید یکی را سلاح سرد و دیگری را سلاح گرم، یکی را قدرت نرمتر و دیگری را سختتر، یکی را روباه مکار و دیگری را گربه نره فرض کنیم اما در اینکه اهدافی مشترک دارند، شک نداریم و اگر داشته باشیم، قطعا باید بهای این شک بیجا را که نه بر اساس شواهد موجود است و نه بر پایه قرائن گذشته، پرداخت کنیم.