printlogo


کد خبر: 192796تاریخ: 1397/2/31 00:00
دو قورت و نیم مدافعان برجام!

امیدرامز: یکی از بزرگ‌ترین و تلخ‌ترین تجربه‌‌های تاریخ سیاسی ایران برجام است ولی چیزی که تلخ‌تر از آن خواهد بود، عبرت نگرفتن و تکرار آن است. بررسی مواضع رئیس‌جمهور و اعضای اصلی تیم مذاکره‌کننده و جریان‌‌های سیاسی حامی دولت و سعی ایشان بر تقلیل خباثت سیستم سیاسی دولت آمریکا به دیوانگی دونالد ترامپ و نادیده گرفتن عبرت‌‌های تاریخی و انتقادهای متقن و مستند منتقدان برجام با زدن برچسب تندرو به آنها، ترس از عبرت نگرفتن از تجربه برجام و تکرار این اشتباه در آینده را بر قلب‌ها و ذهن‌ها روانه می‌کند، بنابراین لزوم پاسخگویی به مواضع آنها که غالبا نمایانگر توجیه عملکرد اشتباه و فرافکنی آنهاست، بیش از پیش احساس می‌شود.
  برجام مورد تأیید نظام و رهبری؟
ایشان مدعی هستند برجام مورد تایید مقام معظم رهبری و شورای‌عالی امنیت ملی قرار گرفته است و اگر خطوط قرمز نظام رعایت نشده بود، چرا تایید شد؟ اولا که بر اساس قانون اساسی مصوبات شورای‌عالی امنیت ملی بدون تایید مقام معظم رهبری فاقد اعتبار است. ثانیا درباره تاییدیه رهبری نیز مطابق نامه مورخ 29 مهرماه 94 که توسط رهبر انقلاب به رئیس‌جمهور درباره الزامات اجرای برجام نوشته شد، علاوه بر اینکه بر توجه به ملاحظات نه‌گانه مجلس شورای اسلامی و تذکرات دهگانه شورای‌عالی امنیت ملی تاکید شده، ایشان تصریح کرده‌‌اند تایید برجام توسط ایشان الزاما منوط به حل‌وفصل شروط نه‌گانه‌ای است که در نامه ذکر کرده‌اند. از جمله اینکه ضمانت کافی برای لغو تحریم‌ها از طرف مقابل گرفته شود و اینکه تحریم‌ها با عناوین دیگر مثل حقوق‌بشر و... بازنگردد؛ که البته مرور زمان نشان داد اغلب قریب به اتفاق این شرط‌ها توسط تیم مذاکره‌کننده رعایت نشد به طوری که رهبری در سخنرانی ابتدای سال 95 در مشهد مقدس تاکید کردند تیم مذاکره‌کننده «خطوط قرمز» متعددی را رعایت نکرده است. ایشان در انتهای این نامه پس از ذکر شروط نه‌گانه خود تصریح کرده‌‌اند مصوبه جلسه 634 مورخ 19/5/94 شورای‌عالی امنیت ملی «با رعایت موارد یادشده» تایید می‌شود.
ثانیا ایشان بارها و بارها در سخنرانی‌‌های مختلف گوشزد کرده‌‌اند مطلقا در جزئیات توافق دخالت نداشته‌‌اند و دست تیم مذاکره‌کننده در این‌باره باز بوده است. ثالثا مگر نه این است که رئیس‌جمهور محترم بعد از توافق اولیه ژنو، در شهریور ماه 93 در چهارمین نشست رسانه‌ای گفتند: «مسؤولیت کامل مذاکرات با من است»؟ مگر نه این است که ایشان سعی داشت فتح‌الفتوح برجام را به نام خود مصادره کند؟ آیا اکنون که برجام با شکست مواجه شده است منصفانه است که نظام را مسؤول این شکست بدانیم؟ آیا خواسته مجلس خبرگان و آیت‌الله جنتی برای عذرخواهی رئیس‌جمهور بحق نیست؟
  همصدایی با اسرائیل؟
جریان حامی دولت با هجمه علیه منتقدان داخلی برجام، با وقاحت تمام آنها را در کنار اسرائیل و عربستان قرار می‌دهد. آیا واقعا انتقاد دلسوزان داخلی از دستاوردهای تقریبا هیچ برجام، با انتقاد نتانیاهو و ترامپ از عدم کسب حداکثر خواسته‌‌های آنها و دادن حداقل امتیازها به ایران یکسان است؟ این جریان مخاطب را چه فرض کرده‌اند؟ نتیجه مسابقه برجام بر خلاف گفته آقای روحانی که مدعی بود 3 بر 2 به نفع ایران بوده، در تابلوی امتیازها 6 بر صفر به نفع طرف مقابل شده؛ منتقدان داخلی از اینکه چرا 6 گل دریافت کرده‌‌‌‌‌ایم و هیچ گلی نزده‌‌‌‌‌ایم انتقاد دارند و منتقدان غربی- عبری- عربی از اینکه چرا نتیجه دورقمی نشده گله دارند؛ آیا این دو انتقاد یکسان است؟ آیا منتقدان ایرانی برجام با نتانیاهو در یک تیم هستند یا یاغیان و باغیان سال88 که انتخابات را بهانه کردند ولی «اصل نظام» را نشانه گرفتند و نتانیاهو مرتب برای‌شان سوت و کف می‌زد و آنها را سرمایه‌‌های اسرائیل در ایران می‌دانست؟ کدامیک؟ آیا منتقدان داخلی برجام با آمریکا در یک تیم هستند یا جریانی که «رکس تیلرسون» وزیر سابق خارجه آمریکا، آنها را سرمایه «تغییر رژیم» در ایران می‌دانست؟ کدامیک؟
  فایده صنعت هسته‌ای؟
مدعی هستند صنعت هسته‌ای جز هزینه برای کشور هیچ سودی نداشته است و همه هزینه‌‌های انجام شده برای توسعه این صنعت در این سال‌ها به چاه ریخته شده است. بارها در پاسخ به ایشان گفته شده است که دانش بومی هسته‌ای نماد استقلال کشور است. نماد خودکفایی کشور است. نماد پیشرفت کشور و توانایی آن در تولید علم بومی است. البته برای جماعت غربگرا استقلال مفهوم مزخرفی است؛ آنچه از دید ایشان عقلانی(!) است، هضم شدن در دستگاه هاضمه استکبار است. ثانیا برخی هنوز از درک این نکته در روابط بین‌الملل عاجزند که آنچه امکان چانه‌زنی در میز مذاکره را فراهم می‌کند «قدرت» است و همین صنعت هسته‌ای و غنی‌‌سازی
20 درصدی بود که این قدرت را برای نشستن ایران بر سر میز مذاکره فراهم کرد.
با تبدیل کردن فردو به انبار، جمع کردن سانتریفیوژها و بتن‌ریزی در قلب رآکتور آب سنگین اراک، همین دستاورد را هم از ملت ایران گرفته‌‌اند و حالا نعل وارونه می‌زنند که حاصل این همه هزینه در صنعت هسته‌ای چه شد؟ این شما هستید که باید پاسخگو باشید که چه شد!
عامل تحریم‌ها، صنعت هسته‌ای یا فتنه 88؟
مشمئز‌کننده‌‌‌‌‌ترین بخش ادعاهای جریان حامی دولت و برجام این است که با نادیده گرفتن نقش موثر خود در تحمیل تحریم‌‌های فلج‌کننده علیه ملت ایران، مدعی هستند این صنعت هسته‌ای بوده که موجبات این تحریم‌ها را فراهم کرده است. این در حالی است که مستندات متقن تاریخی بخوبی نشان می‌دهد عامل فشارهای اقتصادی در قریب به 10 سال گذشته بر کشور، نه صنعت هسته‌ای، بلکه فتنه سال 88 بوده است.
پس از شکست مذاکرات سعدآباد و شروع مجدد فعالیت‌‌های هسته‌ای ایران و پیشرفت‌‌های چشمگیر در این حوزه از سال 86، رویکرد تهاجمی «جرج بوش» به رویکرد تدافعی و پیشنهاد مذاکره به ایران در صحن سازمان ملل در سال 2008 تغییر کرد. با ادامه پیشرفت‌‌های هسته‌ای ایران و توانایی غنی‌‌سازی 20 درصدی و تغییر دولت آمریکا  و روی کار آمدن «باراک اوباما» در بهار سال 2009 میلادی/ 1388 شمسی با واسطه قرار دادن سلطان قابوس عمانی، دولت آمریکا و «هیلاری کلینتون» وزیر وقت خارجه، «دنیس راس» را مامور تحویل بسته پیشنهادی آمریکا به ایران می‌کنند. «مارک لندر» در مقاله سال 2016 در نیویورک‌تایمز ضمن افشای این پیشنهاد، تصریح می‌کند دولت اوباما با قبول شروط پیشین ایران و غنی‌سازی 20 درصدی، خواستار مذاکرات محرمانه با مقامات ایران در عمان می‌شود اما بعد از چند هفته و برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری ایران در خرداد 88 و شروع اعتراضات، کاخ سفید با تغییر استراتژی خود، به جای جذب ایران، سیاست اعمال فشار بر ایران را در پیش می‌گیرد. در واقع با مشاهده آشوب‌ها در ایران، آمریکا برای امتیازگیری رویکرد خود را از حالت تدافعی به تهاجمی تبدیل می‌کند. به نقل از گاردین، «رابرت گیتس» وزیر وقت دفاع آمریکا در سال 2010 اذعان می‌کند بعد از آشوب‌ها در تهران، بهترین موقعیت برای تحریم پیش آمد؛ چنین شکاف عمیقی در طی 30 سال گذشته بی‌سابقه بوده است. علاوه بر تاثیر غیرمستقیم اغتشاشات در اعمال فشار بر ایران، جریان فتنه به عنوان بزرگ‌ترین حامیان امروز برجام، به صورت مستقیم نیز در اعمال تحریم‌‌های فلج‌کننده علیه ایران ایفای نقش کرده‌‌‌اند. «جان هانا» عضو ارشد انستیتو واشنگتن و متخصص امور خاورمیانه و مشاور امنیت ملی معاون رئیس‌جمهور آمریکا طی مقاله‌ای در لس‌آنجلس‌تایمز در اکتبر 2009 می‌نویسد: پیامی از فعالان ایرانی مقیم اروپا به نمایندگی از رهبران جنبش سبز به من رسید که خواستار اعمال تحریم‌‌های شدید علیه ایران شدند. آنها می‌گفتند تحریم‌‌های ضعیف و تدریجی به ایران اجازه می‌دهد خود را بازیابی کند، بنابراین تحریم‌ها باید شدید و به صورت شوک باشد. همچنین «مایکل لدین» مشاور سابق شورای امنیت ملی آمریکا و عضو برجسته امریکن‌اینترپرایز و دستیار ویژه «دونالد رامسفلد» و «دیک چنی» طی مقاله‌ای در نشریه فوربس در آگوست 2015 می‌نویسد: «طی اغتشاشات سال 88، دولت اوباما و وزارت خارجه این کشور با واسطه‌گری «چاک شامر» به سران آشوب نامه می‌نویسند که «ما(آمریکا) باید چه کار کنیم و چه کار نکنیم؟» آنها پاسخ می‌دهند: «ایران را تحریم کنید. رژیم ایران تلاش برای صادرات تروریسم و دستیابی به بمب اتم را خاتمه نخواهند داد مگر اینکه شما(آمریکا) تغییر دموکراتیک در ایران را تشویق و حمایت کنید». بنابراین و با توجه به موارد مذکور باید پرسید: چه چیزی و چه کسانی عامل اعمال فشار و تحریم‌‌های فلج‌کننده علیه ایران هستند؟ صنعت هسته‌ای یا فتنه 88؟ مدافعان صنعت هسته‌ای یا فتنه‌گران که اصلی‌‌‌‌‌ترین حامیان امروز برجام هستند؟
بزرگ‌ترین خیانت به کشور تحریف و سانسور تاریخ است که امروز حامیان برجام آن را نمایندگی می‌کنند.


Page Generated in 0/0170 sec