علی قربانی: فارغ از بررسی درستی یا نادرستی به آتش کشیدن پرچم آمریکا، اخیراً سخنی از برخی طیفهای سیاسی مملکت مطرح شده که با فرض مخالفت دوسوم مردم آمریکا با خروج این کشور از برجام، حرکت اخیر نمایندگان مجلس را زیر سؤال برده و بهنوعی بر این بحث دامن میزند که گویا اساساً رفتارهای ما در آینده چهبسا گرهگشای روابط ما با آمریکا شود و رهبر امپریالیسم جهانی بهواسطه فشار ملتش وادار به بازگشت از سیاست خویش شود! بررسی این گزاره که بر اساس یک نظرسنجی در جامعه آمریکا مطرحشده، چندین سؤال را در ذهن مخاطب ایجاد میکند؛ اولاً ملاک ما در رابطه با آمریکا باید نظرسنجیها باشد یا رفتار و سیاستهای عملی و نظری هیات حاکمه آمریکا که در طول تاریخ معاصرمان در حق ملتمان پیاده کردهاند؟ ثانیا این نظرسنجیها معمولاً از سوی طیفهای سیاسی خاص جوامع برای نیل به هدف موردنظر طراحی میشوند و دخیل شدن نظرات آن طیف در میزان آرای نظرسنجی بیتأثیر نبوده است، لذا چندان نمیشود به صحت چنین نظرسنجیهایی اعتماد کرد، کما اینکه در انتخابات سابق ایران نیز نمونه این نظرسنجی را شاهد بودیم؛ چنانکه در انتخابات سال 92 هیچکدام از نظرسنجیها پیروزی حسن روحانی در انتخابات را پیشبینی نکرده بود؛ چه داخلی و چه خارجی و همگان به خاطر این مساله در بهت فرورفتند. در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا نیز باز این موضوع برای نامزد جمهوریخواهان تکرار شد و ترامپ در میان بهت رسانههای خبری و پایگاههای نظرسنجی برنده انتخابات شد! از همه این موارد که بگذریم، آنچه ذهن را بیشازحد به خود مشغول میکند، ناخوانایی این ادعا با ادعای آزادی بیان در جامعه آمریکاست! در جامعهای که به قول غربگرایان فضای سیاسیاش باز است و مردم میتوانند هرگونه مخالفتی را از خود نشان دهند، فرضاً دوسوم مردم [آمریکا] با خروج این کشور از برجام مخالف بودند، سؤال اینجاست پس کو، کجاست این مخالفت؟ چرا حتی یک تجمع جدی مقابل این حرکت در آمریکا شکل نگرفت؟ چرا این دوسومی که میگویند تأثیر خود را نگذاشتند؟ و اساساً هیچ سیاستمداری نمیآید خود را روبهروی تصمیم اکثریت جامعه خویش قرار دهد و حتی اگر چنین هم باشد و نیمی از جامعه سیاسی آمریکا با این تصمیم مخالف باشند، باید بازتابهای مخالفتشان تأثیر خود را در تصمیم دولت آمریکا نشان میداد، سوای اینکه در این آمار دوسوم نیز شک و شبهه وجود دارد! شواهد موجود همه حاکی از این است که جامعه آمریکا اکنون اگر از ترامپ راضی نباشند، چندان مخالف او نیز نیست، چرا که نوع تفکر حاکم بر این جامعه بیش از همهچیز از عنصر اقتصاد تأثیر میگیرد و با نگاهی به کارنامه ترامپ متوجه میشویم او به وعدههای خویش تقریباً عمل کرده و از رونق بازار آمریکا بگیر تا افزایش رشد اقتصادی آمریکا تا کاهش نرخ بیکاری؛ همه و همه را وی در عرض یک سال از حضورش در اتاق بیضیشکل کاخ سفید به سرمنزل مقصود رسانده! احتمال قریببهیقین این فقط دموکراتها هستند که قصد دارند جوسازی کرده و باز هم با بازارگرمی و سناریوهای تبلیغاتی، بزرگان و تصمیمسازان نظام ما را دچار اشتباه محاسباتی کنند؛ به نظر میرسد این حرفها که دوسوم مردم آمریکا با خروج ترامپ از برجام مخالف هستند، با در نظر گرفتن شواهد صحنه بیشتر از آنکه برخاسته از واقعیت باشد حاصل تبلیغات است! و بدا به حال ملتی که اسیر چنین تبلیغاتی شود و بخواهد در مسیر این تبلیغات حرکت کند! واقعیت صحنه را باید دید! 5 سال اسیر تبلیغات شدیم و غافل از بررسی این شدیم که ممکن است آمریکا عهدشکنی کند، آیا زمان آن نیست که مسؤولان سیاست خارجه و حامیان برجام در نوع نگاه خویش به غرب تجدیدنظر کرده و کمتر اسیر تبلیغات شوند! تا کی باید مملکت تاوان تبلیغات سنگین اصلاحطلبان و ایجاد نوعی فضای توهمگونه از فضای بینالملل را بدهد؟!