آدام بیت: شاید اونای امری بیش از حد خوشبین بود که فکر میکرد با تماشای 12 ساعت ویدئوی آنالیز برای هر بازی میتواند باعث پیشرفت نیمار شود، چون همه میدانستند ستاره برزیلی پاریسنژرمن هیچ میلی به مشق شب نوشتن ندارد. با این وجود امری هرگز دست از متد خودش بر نداشت و حالا شاید در شمال لندن شاگردانی مشتاقتر از شاگردان پاریسیاش پیدا کند. امری مربیای است با دقت بسیار بالا روی جزئیات ریز. او قطعا اگر خبر پیوستنش به آرسنال به حقیقت بپیوندد، بازیکنان توپچیهای لندن را خیلی بیشتر از مربی سابقشان برای مقابله با حریفانشان آماده خواهد کرد. تاکید امری روی مرور و آنالیز این جزئیات تا حدی بود که خواکین بازیکن سابقش دربارهاش میگوید: «ویدئوهای او به قدری طولانی بود که هرچقدر پاپکورن برای تماشایش میآوردم کافی نبود. او بیمار فوتبال است.» نکته مهم و بسیار مثبت از نظر آرسنال برای این همکاری احتمالی توجه امری به بازیکنان جوانش است. با اینکه در رویکرد باشگاه پاریسنژرمن این آیندهنگری اصلا جایی ندارد، امری در 2 سالی که در این تیم سپری کرد آدرین رابیو را بدل به هافبکی کامل کرد، از پرسنل کیمپمبه بهترین مدافع تیمش را ساخت و باعث رشد چشمگیر جووانی لو سلسوی آرژانتینی شد. امری در ضمن مربیای است
که خودش را با شرایط و بازیهای مختلف تطبیق میدهد و بنابراین میتواند آرسنال را از این یک بعدی شدن فوتبالش نجات دهد. او در سویا با سیستم 1-3-2-4 و فوتبالی مبتنی بر ضدحمله سه بار پیاپی یوروپا لیگ را فتح کرد، رکوردی بینظیر که چشم مالکان پاریسنژرمن را گرفت. اما بهرغم تلاشهای ابتدایی برای قرار دادن مارکو وراتی در پست شماره 10 و استفاده از سیستم مشابهی در پاریس، در نهایت امری مجبور شد به همان سیستم 3-3-4 که کارلو آنچلوتی و لوران بلان از آن استفاده میکردند تن دهد. با این حال دوران حضور او در پاریس با وجود 5 جامی که در 2 سال گرفت، دورانی موفق به حساب نمیآید، پروژه شکستخوردهای که بخشی از آن تقصیر تصمیمات خودش بود و بخشی دیگر به خاطر شرایطی بود که به وی تحمیل شد. سنت بازیکنسالاری پدیده جدیدی در پاریسنژرمن نبود، سنتی که از زمان آمدن زلاتان ایبراهیموویچ شروع شده بود. خرید نیمار و توی پر قو گذاشتن او از سوی مالکان باشگاه به این سنت بیش از پیش دامن زد. اما امری با وجود آگاهیاش از این داستان موفق نشد بر آن غلبه کند و زورش به رختکن پیاسجی نرسید، رختکنی که باندی برزیلی بر آن حکمفرما بود. امری حتی بعد از دعوای نیمار و ادینسون کاوانی و مداخله کاپیتانش تیاگو سیلوا با جانبداری از هموطنش هم رویکردی منفعل داشت و اعلام کرد این خود بازیکنان هستند که این مشکل را حل میکنند. امری در این میان برخلاف میلش بازوبند کاپیتانی را همچنان به سیلوا واگذار کرد و در نهایت موفق نشد آنخل دیماریا و رابیو را به عوض کردن پستشان قانع کند. مهمتر از همه شاید هنوز سایه سنگین آن «رمونداتا» و شکست 1-6 در نوکمپ باشد. بازگشت بزرگ بارسلونا در این بازی فقط حاصل برتری آنها در زمین نبود، بلکه نشانگر فقدان هویت و ذهنیتی قوی در دیانای پاریسنژرمن بود. تغییر این دیانای نه از دست امری بر آمد و نه از دست آنچلوتی و بلان. شخصیت امری در تقابل با رسانهها به شخصیت ونگر شباهت دارد. امری هم انسانی آرام با رفتاری وزین است و در نتیجه نمیتواند در کنفرانسهای مطبوعاتی با ستاره کردن خودش و جنجالی بیربط به پا کردن حواس مخاطبان را از نمایش ضعیف تیمش پرت کند. اما او برعکس پاریس، در انگلیس با فضای فوتبالی منطقیتری مواجه خواهد شد، اتمسفری که به سبک مربیگری او میخورد. امری در دوران نشستنش روی نیمکت والنسیا که 3 مقام سومی پیاپی را در لالیگا برایش به همراه داشت، مشق شبهایش را روی USB به شاگردانش میداد. یک بار وقتی شک کرده بود یکی از بازیکنانش این ویدئو آنالیزها را تماشا نمیکند، فلشی خالی به او داد و روز بعد ازش پرسید آن را تماشا کرده یا نه و جواب بازیکنش این بود: «آره مربی، خیالت راحت باشه!» امری شاید مربی کاریزماتیکی نباشد اما بسیار باهوش و در کار خودش بشدت با دقت است. به همین خاطر است که باید دوران او در پاریس را به عنوان یک آنومالی[غیر متعارف] در مربیگری او بدانیم. آرسن؟ کی، کی؟! سال 1996 این تیتر غالب مطبوعات و گپهای فوتبالی انگلیس بود. با اینکه هواداران آرسنال امیدوار بودند بعد از 22 سال جانشین ونگر سوالات کمتری با خودش به همراه بیاورد اما اگر باشگاه با متدهای او هماهنگ شود و زمان و فضای لازم را برای فعالیت به این تاکتیسین باسکی بدهد، آرسنال با امری قابلیت بازگشت به جمع بزرگان
اروپا را دارد.