امید رامز: رهبر معظم انقلاب در تبیین فرآیند تحقق اهداف انقلاب اسلامی، 5 مرحله مهم و اساسی را ذکر کردهاند؛ مرحله اول «انقلاب اسلامی» و مرحله دوم «تشکیل نظام اسلامی» است که سال 57 و سالهای پس از آن، این دو مرحله را پشت سر گذاشتهایم. گام سوم «تشکیل دولت اسلامی» است که همچنان پشت سد آن متوقف ماندهایم و تحقق آن پیشنیاز مهم فازهای بعدی یعنی «تشکیل جامعه اسلامی» و در نهایت «تحقق تمدن اسلامی» است. طبیعتا نتایج هر انتخاباتی میتواند کشور را به تحقق گام سوم نزدیک یا کشور را از آن دور کند و انتخابات سال 96 - به عنوان اصلیترین رویداد سیاسی داخلی کشور در سال گذشته- نیز از این قاعده مستثنا نبود. آنچه درباره واژه «دولت» مدنظر است، دولت با مفهوم State است و نه Government و مجموعه نهادهای حاکمیتی که مسؤولیت اداره کشور را بر عهده دارند و قوه مجریه به عنوان مهمترین و اصلیترین رکن آن با بیشترین حوزه اختیارات و قدرت در زمینه تصمیمگیری و اجراست اما نگاهی به رویکرد، خطمشی و ریلگذاری دولت حسن روحانی و تیم ایشان، به عنوان برنده انتخابات، در کنار عملکرد مجلس به عنوان رکن قانونگذار و نهاد ناظر بر عملکرد قوه مجریه، نشان میدهد کشور در تحقق «دولت اسلامی» نهتنها درجا زده، بلکه سخنی به گزاف نیست اگر گفته باشیم حتی عقبگرد داشته و در عوض در جهت تحقق «دولت سکولار» گام برداشته است. بررسی تفاوت این دو مفهوم با تحلیل موردی عملکرد دولت حسن روحانی، در روشنتر کردن موضوع و اهمیت رشد سیاسی و بصیرت جامعه دینی در انتخاب مسؤولان راهگشا خواهد بود. در حوزه سیاست، مدرنیته را حاکم شدن روابط قراردادی بین جامعه و دولت تعریف کردهاند، یعنی آنچه مبنای رابطه بین حاکم و مردم میشود، نه ملاکهای اعتقادی و معرفتی است نه معیارهای ایدئولوژیک. در واقع «دولت مدرن سکولار» خود را صرفا برآمده از یک قرارداد اجتماعی بین دولت و ملت تلقی میکند، نه بیشتر از آن؛ مبتنی بر این نگاه حاکمان بر سر کار میآیند تا خدمات عمومی به مردم عرضه کنند و رسالتی که این دولت برای خود قائل است صرفا تحقق منافع و خواسته مردم، تامین رفاه، لذت، آزادیهای مدنی لیبرال و امنیت جامعه است. مردم هم در ازای این کار به آنها رای میدهند؛ به همین جهت است که دولت مدرن سکولار «مسؤول به بهشت رفتن مردم نیست» و مساله حجاب را از یک موضوع اجتماعی به یک «موضوع شخصی اختیاری» تقلیل میدهد؛ رابطه دولت و ملت مشابه رابطه هریک از ما با برقکار، لولهکش و نقاش خانهمان است. ما به این افراد پول میدهیم تا برق، لوله و کاغذ دیواری خانه را درست کنند و به شخصیت فردی و اخلاقی آنها مثل تقوا، صالح بودن، خوشاخلاق یا بداخلاق بودن را چندان بها نمیدهیم. به دولت مدرن سکولار هم رای میدهیم که صرفا جاده بسازد، سد بسازد، هواپیما و ... تامین کند و بس! لذا این دولت صرفا یک دولت کارگزار است. البته بگذریم از اینکه بنا بر اظهارات جناب روحانی و دولت متبوعشان حتی «ساخت جاده و فرودگاه و... هم وظیفه دولت نیست». در مقابل «دولت اسلامی» ضمن اینکه خود را ملزم به انجام تعهدات خود در قبال مردم میداند، نوعی مسؤولیت الهی و معنوی هم برای خود قائل است و در واقع خود را فقط پاسخگوی مردم نمیداند. این دولت علاوه بر تامین رفاه، آزادی و امنیت، وظیفه رشد و تعالی و هدایت جامعه را نیز عهدهدار است. دولت مدرن سکولار بر اساس نگاه «توماس هابز» شکل گرفته که اساسا انسان را گرگ انسان میداند و برای اینکه آحاد جامعه به حقوق هم تجاوز نکنند، دولت شکل میگیرد تا از حقوق مردم در برابر تجاوزگری دیگری دفاع کند. از این رو این دولت فقط «حقوق شهروندی» و حقوق بشر را به رسمیت میشناسد و در این دولت از «تکالیف شهروندی» و همچنین «حقوق الهی» خبری نیست. دولت مدرن سکولار در بستر نفسانیتسالاری شکل میگیرد. به عبارتی دولت مدرن سکولار بر موج نفسانیت مردم سوار شده و بدین وسیله حمایت توده را جلب میکند. در واقع در دولت مدرن سکولار این نفسانیت مردم است که به دولت جهت میدهد نه بر عکس. به همین دلیل است که جناب روحانی که در دهه 60 از طرفداران سرسخت حجاب اجباری بانوان است، در دهه 90 و در آستانه انتخابات با بانوان مخالف حجاب اجباری کوهنوردی میکند و عکس یادگاری میگیرد. در دولت مدرن سکولار انتساب دولت به مردم و مقوله دموکراسی بیشتر ابزار و قالبی است که تامینکننده منافع دولت باشد و به همین دلیل است که فیالمثل حمایت از اقشار مستضعف، با برچسب پوپولیسم امری مذموم شمرده میشود. در مقابل در دولت اسلامی اساسا جهتگیری امت و دولت کاملا همسو است و اقتدار دولت برآمده از خواست حقیقی مردم است و پیوند بین امت و دولت، پیوند عاطفی و اعتقادی است. دولت مدرن سکولار در قالب به ظاهر زیبای دموکراسی شکل میگیرد ولی در اصل این مدیاکراسی (رسانهسالاری) است که تعیینکننده است. اگر در اقتصاد بازار آزاد آدام اسمیتی، دست نامرئی بازار تعیینکننده توازن عرضه و تقاضاست و با تبلیغات به طرف عرضه و با پول به طرف تقاضا کمک میکند، در روند تحقق دولت مدرن سکولار نیز این دست نامرئی وجود دارد و رسانه و پول نقشی تعیینکننده برای جذب آرا دارند. در مدیاکراسی، مدیا تعیینکننده حاکمیت است؛ مردم را هدایت یا اغوا میکند و رقبای انتخاباتی با مدیا براحتی رقیب خود را از رده خارج میکنند. به همین دلیل است که جناب حسن روحانی که 16 سال دبیر شورای امنیت ملی بوده و در همه تصمیمات این شورا در برهههای مختلف زمانی نقش داشته و فیالمثل برای برخورد با فتنهگران و اعدام آنها در نماز جمعه خطابه آتشین میخوانده، در ایام انتخابات از مسؤولیت تصمیمات و آرای خود شانه خالی میکند و با کمک ابزار «رسانه» خود را حق به جانب و دیگران را متهم به دیوارکشی در خیابان میکند و جای جلاد و شهید را عوض. دولت مدرن ماکیاولیست است. آنچنان که «نیکولو ماکیاولی» در کتاب «شهریار» به دولتمردان دستورالعمل صادر میکند که «شهریار در تغییر حالت و قیافه برای ریاکاری و فریب دادن یک تردستی کامل باید داشته باشد» و «شهریار باید همیشه اندیشه خود را برای تغییر حالت در اختیار داشته باشد»؛ روزی از انتقاد از پیامبر و ائمه و از لزوم نبستن دهانها و نشکستن قلمها میگوید و روزی دیگر منتقدان را کمعقل و بیشناسنامه خطاب میکند. روزی از لزوم اعدام فتنهگران میگوید و روزی دیگر از حمله گازانبری علیه آنان انتقاد و رای جمع میکند. در دولت مدرن سکولار همه چیز ذیل اقتصاد و توسعه تعریف میشود و «این سیاست و فرهنگ هستند که باید به اقتصاد یارانه بدهند». روابط بینالملل در بستر منافع اقتصادی شکل میگیرد. برای دولت مدرن سکولار استقلال اقتصادی و سیاسی مزخرف و صرفا جامعه جهانی معیار است. به همین دلیل است به امید کسب منافع اقتصادی، زمینه تسلط بیگانه را بر کشور فراهم میکند. به همین دلیل به هر قیمتی به دنبال جذب گردشگر خارجی و رشد اقتصادی است حتی اگر لازم به تاسیس هتل 5 ستاره با ارائه سرویسهای نامشروع باشد، برای جلوگیری از خروج ارز از کشور پیشنهاد شبیهسازی آنتالیا در کیش را میدهد، با تقلیل توانمندی داخلی به پخت «آبگوشت بزباش» تهیه غذای قطار را به شرکت اتریشی واگذار و کود انسانی وارد میکند و...
در نگاه مدرنیته، مطابق آنچه بعد از رنسانس اروپا اتفاق افتاد، چون نقش دین در زندگی و رابطه دین و دنیا به حداقل ممکن یعنی رابطه شخص با خدا، تقلیل یافته، دولت هم کاملا سکولار است و هیچ وظیفهای نسبت به تعالی معنوی جامعه برای خود قائل نیست. بنابراین نهتنها نظام اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را مبتنی بر اصول و مبانی دین تعریف و سازماندهی نمیکند، بلکه اگر مراجع دینی گریبان چاک کنند که مثلا نظام اقتصادی ربوی است، میگوید شما در اقتصاد دخالت نکنید، «اسلام، اقتصاد ندارد.» یا اگر متفکران فریاد کنند علوم انسانی حاصل فلسفه مدرن و لذا غیرتوحیدی است، با التقاطی مضحک از علوم تجربی و انسانی، اسلامی کردن علوم را به «گذاردن قرآن در داشبورد اتومبیل» تشبیه میکند. دولت مدرن سکولار، سرمایهسالار، اشرافیگرا و ضدعدالت است، از نجومیبگیران دفاع میکند، طرح بررسی اموال مسؤولان و شفافیت مالی آنها را از دستور کار خارج میکند و در شرایط اسفناکی که چندین هزار کارگر چند ماه حقوق معوق دارند، دهها میلیارد تومان برای فوتبال رانتی دولتی هزینه میکند. آنچه وظیفه اصلی دولت اسلامی است، علاوه بر معیشت (که حقیقتا مهم هم هست و شایسته نیست مغفول بماند و اتفاقا مدعیان در تامین آن نیز ناتوان بوده و به جای پاسخگویی درباره عملکرد خود همواره در جایگاه منتقد نشستهاند)، بسترسازی و گفتمانسازی برای تربیت و رشد ملت/ امت است. وظیفه دولت اسلامی تولید علم و تدوین الگوی دینی و نهادسازی برای بسط این الگو و حفظ و اجرای شریعت است. نظامسازی جهت تزریق و تعلیم مبانی دینی به زندگی مردم است. چنین دولتی است که اسلامی است و مقدمات تحقق جامعه اسلامی و نیل به تمدن اسلامی را فراهم میکند. و بگذارید شفاف بگویم؛ جناب روحانی و دولتشان این کاره نیستند؛ ایشان نمیتوانند و مهمتر اینکه نمیخواهند. ایشان صراحتا در شماره 39 نشریه راهبرد مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال 85، تصریح میکند: «انقلاب اسلامی محدود به سال 57 بوده است و دیگر نباید به گذشته رجعت کنیم، زیرا انقلاب اسلامی برای ما هزینهزاست». به همین دلیل است که میتوان انتخابات 96 را به عنوان زمینهساز رویدادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی
4 ساله کشور، در حوزه دولتسازی اسلامی، یک گام به عقب دانست. اما در خارج از مرزها پیروزیهای چشمگیر محور مقاومت و رشادتهای سلیمانیها و حججیها که مصداق بارز «ان الذین قالوا ربناالله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا» (فصلت/30) بودهاند، امت حزبالله را بیش از پیش امیدوار کرده است. این پیروزیها به حدی بود که حتی روزنامه «یدیعوت آحارونوت» رژیم صهیونیستی، هفتهها قبل از هزیمت تکفیریها در بوکمال و پایان خلافت داعش، به آن اذعان داشته و نوشت: «ایران در حال محکم کردن جای پای خود در مرز اسرائیل است و نخستین فاز از طرح الحاق کشورهای خاورمیانه و ایجاد هژمونی در نزدیکی مرز اسرائیل را کامل کرده است». این اعتراف نشان داد اسرائیل بیش از گذشته شمشیر داموکلس ایران را بر گردن خود احساس میکند و تحقق بشارت رهبر معظم انقلاب مبنی بر «اقامه نماز جماعت در قدس» دور از ذهن نیست.