printlogo


کد خبر: 193069تاریخ: 1397/3/5 00:00
مستأجران بخت‌برگشته

عماد رفیعی: آذرماه گذشته بود که تصمیم گرفتم هر طور شده و تا جایی که در توانم بود زیر بار قسط بروم تا خانه کوچکی برای خود و همسرم دست و پا کنم. در نهایت درباره یک خانه‌ 45 متری به توافق رسیدیم که تا اسفندماه در دست مستاجر بود. پذیرفتم. زمان زیادی نبود و برای جمع و جور کردن خودمان هم خوب بود. ما از همان ابتدا با مستاجر آشنا شدیم. مستاجر خانم 50 ساله شمالی بود که همسرش سال‌ها پیش او را ترک گفته بود و حالا او در این خانه ‌تنها زندگی می‌کرد. البته دختر یا دخترانش هم در کرج ساکن بودند و پسر مجرد 19 ساله‌ای نیز داشت که می‌گفت در هفته فقط 3 یا 4 شب به خانه می‌آید. آن هم ساعت یک نیمه شب و پس از تفریحات و خیابان‌گردی‌هایی که عادت هر روز او و دوستانش است. ما از طریق مشاور املاک به مستاجر معرفی شدیم و به منزلش رفتیم اما تا روز امضای مبایعه‌نامه (قولنامه) اصلا صاحبخانه را ندیدیم. این مستاجر مهربان که گویا از مراجعات متعدد من، همسرم و مشاور املاک خسته نمی‌شد هر دفعه با چای لاهیجان و پرتقال شمال از ما پذیرایی می‌کرد. می‌گفت گویا صاحبخانه یک سال تمام اینجا را برای فروش گذاشته بوده اما چون کسی نخرید حاضر شد به من اجاره بدهد اما از همان ابتدا شرط کرد مشتری‌هایی را که از مشاور املاک مراجعه می‌کنند راه بدهم که من هم پذیرفتم. مالک را انسان متشخص و خوبی می‌دانست و بارها از او تعریف می‌کرد. خانه را 40 میلیون تومان رهن کرده بود و دیگر اجاره پرداخت نمی‌کرد. بعدها برای همسرم تعریف کرد نیروی خدماتی یک شرکت خصوصی است و تمام دارایی‌اش، پول‌هایی است که بعد از جدایی از همسرش موفق شده بود از او بگیرد و جمع حقوق چند سال اخیر، همه‌اش شده همین 40 میلیون که حالا برای او ارزش زیادی دارد چون باعث شده مجبور نباشد کل حقوق ماهانه‌اش را بابت اجاره‌خانه بدهد. خلاصه، مبایعه‌نامه را نوشتیم و بخشی از پول را به صاحبخانه دادم. چند هفته بعد یعنی در همان آذرماه موعد تکمیل معامله و انتقال سند بود. قرار شد من 40 میلیون تومان از کل ارزش خانه را کمتر پرداخت کنم و مستاجر تا اسفندماه به مثابه مستاجر خانه من حساب شود و 40 تومان باقیمانده را اسفندماه به او بدهم تا خانه را تخلیه کند. روز مقرر برای انتقال سند که در دفترخانه رسمی حاضر شدیم صاحبخانه برگه اجاره‌نامه را آورد. پشت آن نوشت خانم فلانی از این پس مستاجر مالک جدید است و امضا کرد. من گفتم باید مستاجر را صدا کنیم و پشت اجاره‌نامه او هم چنین متنی را بنویسیم اما مالک و دفترخانه که رفاقت دیرینه هم با یکدیگر داشتند گفتند لازم نیست، کار طولانی و پیچیده می‌شود. او الان سر کار است. آن موقع درست نفهمیدم از نظر حقوقی مساله چطور می‌شود ولی تحلیل ذهنی‌ام اینقدر جواب می‌داد که برای من خطری ندارد چون من پولی نداده‌ام و وقتی سند به اسم من شود در واقع 40 میلیون تومان پول مستاجر نزد من است. بعدها با مشاوره‌ای که گرفتم متوجه شدم دقیقا ضرری متوجه من نیست بلکه این ظلم آشکار صاحبخانه قبلی و دفترخانه محترم در حق مستاجر و از همه مهم‌تر ضعف سیستم حقوقی و قضایی کشور است که به خاطر سادگی یا وجدان یا انصاف خود با صاحبخانه همکاری کرده‌اند. این در واقع یکی از ده‌ها مورد ضعف و باگ سیستم خرید و فروش منزل توسط سازمان ثبت املاک، دادگستری و اتحادیه مشاوران املاک است. حالا یعنی من می‌توانستم در اسفندماه با گرفتن یک حکم تخلیه ساده بدون اینکه 40 میلیون تومان پول مستاجر را به او بدهم او را بیرون بیندازم و او هیچ سندی برای اثبات حق خویش نداشت. حتی مالک قبلی، مشاور املاک و دفترخانه هم دیگر هیچ سندی نداشتند، زیرا اجاره‌نامه مالک قبلی که پشت آن دست خطی مبنی بر انتقال اجاره وجود داشت تنها در دست من بود و می‌توانستم آن را پاره کنم. هیچ نسخه یا کپی از آن در دست دفترخانه یا هیچ کس دیگری نیز نبود. پشت اجاره‌نامه مستاجر هم چیزی نوشته نشده بود. حال سوال اینجاست: آیا واقعا لازم نیست در لابه‌لای صدها برگه سند و مدرک و ده‌ها امضا و اثر انگشت که لازم است هنگام انتقال سند در دفترخانه اسناد رسمی توسط فروشنده و خریدار بر برگه‌ها ثبت شود یک برگه هم برای تعیین وضعیت مستاجر آن ملک در نظر گرفته شود؟ حالا ما با مستاجر سابق که محل سکونت فعلی او یک خیابان از ما فاصله دارد هنوز رفت و آمد داریم، زیرا بعدها او فهمید خدا چقدر به او رحم کرده است اما یک ماه پس از ورودمان به خانه جدید، سروصدا و دعوای یکی از همسایه‌ها را شنیدم که وقتی جویای ماجرا شدم دیدم مستاجر بخت‌برگشته‌ای است که مالک جدید پول او را خورده است و حالا نه مالک قبلی را پیدا می‌کند نه در برابر مالک جدید و ماموران دادگستری که حکم تخلیه در دست دارند، سند و مدرکی دارد.
 


Page Generated in 0/0282 sec