printlogo


کد خبر: 193152تاریخ: 1397/3/7 00:00
حرف خواستن
فاطمه عبدالوند

با دست خالی هم     
می‌توان قفل‌ها را گشود   
وقتی اول اندیشه‌ات    
خوب نامی    
جاخوش کرده باشد   
وقتی تمام شب    
رویاهایت بشود    
 کسی که، گنجشک‌ها را بفرستد    
صبح‌ها برایت موسیقی شکر بنوازند    
باران را     
تا تیرگی درد و غم را بزداید    
از شیشه‌های چشمانت   
به نسیم بگوید     
تا هوای غیر من را    
از سرش نبردی    
برنگرد...   
تمام جاده‌ها را یکطرفه می‌کند     
به احسانش     
از هر طرف بروی     
تصادف می‌کنی با مهرش     
حافظه‌ات پر از او     
تمام چراغ‌ها سبز    
سرعت‌های سرسام‌آور مجاز    
تیک‌تاک ساعت‌ها یادمان می‌آورد    
تمام دقایق عمر را    
با نگاه او، تنظیم کردن    
یعنی عاشقی‌...   
وقت قرار است...   
باران هم می‌آید     
بی‌چتر و بی‌هوا   
وسط صحن سجاده‌ای سپید    
سقوط می‌کند   
دست و سر و پیشانی‌ات   
دست خالی و حرف‌های خودمانی     
که آدرس تمام گمشده‌ها را    
برایت می‌فرستد...   
و آیه‌های مهرش     
می‌نشیند بر تن اندیشه‌ها     
همینجاست که     
باز می‌کند تمام قفل‌ها را    
برداشتی آزاد از آیه ۲۹سوره مبارکه مؤمنون
 


Page Generated in 0/0054 sec