جاناتان ویلسون: «ما رئالمادرید هستیم»، این واکنش مارسلو بعد از پیروزی [در مجموع 2 بازی] لحظات پایانی رئالمادرید مقابل یوونتوس در مرحله یکچهارم نهایی بود و ارجاعش کاملا مشخص؛ یعنی ما بارسلونا نیستیم، تیمی که پیروزی 4 بر یک در بازی رفت مقابل رم را در همین مرحله نتوانست حفظ کند و با شکست 3 بر صفر در بازی برگشت حذف شد. اینکه حرف مارسلو را نشانی از نخوت بدانید یا ذهنیت و روحیه برنده بستگی به نوع نگاهتان دارد. آنچه در این بین مشخص است اما مهمترین کیفیت رئال است: بردن، از هر راهی که شده و گاهی غیر قابل توضیح. رئال چهارمین تیمی است که موفق شده 3 سال پیاپی قهرمان اروپا شود، روندی که خودشان بین سالهای 1965 تا 1960 شروع کرده بودند. در واقع 4 قهرمانی این رئال در 5 سال اخیر تنها زیر سایه رئال نیمه دوم دهه 60 میرود (5 قهرمانی پیاپی). از این منظر رئال زینالدین زیدان باید تیم بزرگی باشد اما واقعا اینطور به نظر نمیرسد. شاید گذر زمان این دید را تغییر دهد. تیمهایی که به دوران خودمان نزدیک هستند بیشتر نقاط ضعفشان به چشم میآید و به سختی شمایلی بزرگ از آنها ساخته میشود. بارسلونای پپ گوآردیولا چنین حالتی نداشت، تیمی که سال 2009 و 2011 اروپا را فتح کرد و سال 2010 هم بسیار به تکرار این افتخار نزدیک بود. یورگن کلوپ بعد از پایان فینال شنبه گفت: «10 سال دیگر هیچکس به یاد نخواهد آورد ما چطور باختیم.» مسأله گذر زمان دقیقا همین است و باعث میشود تیمی که پیروز شده، با فراموش شدن جزئیات و نوع پیروزیاش، تیمی بزرگ لقب بگیرد. ما امروز اما به یاد داریم که رئال با یک ضربه برگردان باورنکردنی از گرت بیل، 2 اشتباه باورنکردنیتر از کاریوس و البته مصدوم شدن و بیرون رفتن بهترین بازیکن لیورپول در همان نیم ساعت اول قهرمان اروپا شد. نکته عجیب و غریب اما تکرار شدن شرایط مشابه برای رئالیها در راه قهرمانی این فصلشان در اروپاست. رئال برای رسیدن به فینال مدیون یک اشتباه دروازهبانی وحشتناک دیگر، اینبار از سوی اسون اولریش بود. این اشتباهات را کنار تصمیمهای داوری مبنی بر اعلام یا اعلام نکردن ضربات پنالتی مقابل یوونتوس و بایرن در نظر بگیرید تا متوجه شوید تمام اتفاقات کلیدی به سود رئالیها رقم خورده است. اینکه از این حقیقت به عنوان صرفا بخت و اقبال یاد میکنید، یا ذهنیت برندهای که مارسلو از آن حرف میزند، احتمالا بسته به تیمی که از آن حمایت میکنید، دارد.
تفاوت اما جایی مشخص میشود که نتایج رئال در چمپیونزلیگ را با نتایجشان در لالیگا مقایسه میکنیم. رئال در 5 سال اخیر که چمپیونز را 4 بار برده، تنها یک بار قهرمان لیگ شده است. چطور چنین چیزی ممکن است؟ چطور تیمی که اروپا را تحت سلطه خودش قرار داده در خانه دست بالا را ندارد. این سوالی است که متوجه دیگر تیمهایی که 3 سال پیاپی جام باشگاههای اروپا را فتح کردند هم میشود. رئال دهه 50 در 5 سال فقط 2 بار لیگ را برد، آژاکس بین سالهای 1971 تا 1973، 2 بار قهرمان هلند شد و بایرن بین سالهای 1974 تا 1976 تنها یک بار بوندسلیگا را فتح کرد و سال 1975 را در رده دهم جدول به پایان برد. در ضمن بایرن در 2 فینال 75 و 76 خیلی راحت میتوانست مقابل لیدز و سنتاتین شکست بخورد.
در این مقایسه البته باید در نظر بگیریم که شکل برگزاری جام باشگاههای اروپا در آن دوران تفاوت زیادی با چمپیونز لیگ امروزی داشت؛ تورنمنتی که تنها قهرمانان هر لیگ در آن حضور داشتند با تعداد بازیهای کمتر و همه به صورت حذفی. جدا از این حقیقت اما در نهایت تعریف «بزرگی» چیزی بیشتر از صرفا جام بردن است، همانطور که آریگو ساکی میگفت آنچه در فوتبال به یاد میماند نه بردن، بلکه چطور بردن است. آژاکس 71 تا 73، اینتر 64 تا 65، بارسلونای 2009 تا 2011 و خود میلان ساکی بین سالهای 89 تا 90، همه بعدی جدید به فوتبال اضافه کردند و دست به ابداع در سبک این ورزش زدند و خصوصیتی ویژه داشتند.
سخت میتوان برای این رئال خصوصیت ویژهای غیر از خرج زیادی که میکنند و پشتسر هم بازیکنان خیلی خوبی میخرند، پیدا کرد. رئال فلسفه فوتبالی ندارد اما در لحظات حیاتی همیشه به هر وسیلهای که شده راهی برای بردن پیدا میکند. زیدان هم با تمام شک و تردیدهایی که دربارهاش وجود دارد عادت به انجام تعویضهای تاثیرگذار دارد. پس آیا از این منظر رئال زیدان تیم بزرگی است؟ شاید. به هر حال بزرگی یک تیم فقط یک تعریف مشخص ندارد اما جدا از جامهایی که پشتسر هم بردند این تیم چیزی به فوتبال اضافه نکرده و تنها در یک نکته شکی باقی نمیماند: این تیم بدون هیچ بحثی رئالمادرید است.