س: آیا میدانید شناسنامه چیست و چگونه گم میشود و اصولاً آیا شناسنامه شما گم شده است؟
ج:تا جایی که میدانم قدیمترها، شناسنامه به چیزی میگفتند که هویت افراد را مشخص میکرد. از طرفی اما در چند سال اخیر، شناسنامه ملاک دلواپس بودن یا نبودن افراد شده است. یعنی به محض کوچکترین انتقاد به دولت تدبیر، در طرفهالعینی شناسنامه شما وجود خارجی خودش را از دست میدهد، دیدم که میگم.
س: اگر بخواهید به مختصرترین شکل ممکن، خودتان را معرفی بفرمایید، چگونه این کار را انجام میدهید؟
ج: اینطوری: محمدحسین مهدویان، ۲۸ ساله از قم!
س: آقای مهدویان 28 ساله از قم! اصلاً چرا رفتید سراغ شعر؟ چرا شعر طنز؟ حضور شما در این عرصه از کجا و چگونه شروع شد؟
ج:سراغ شعر طنز رفتم چون به قول استاد عزیزم عباس احمدی: «باز دیدم شعر گفتن از گدایی بهتر است» لذا پس چی؟! مگه برای گفتن حرف حق، از طنز بهتر هم، چیزی داریم؟
س:شما چقدر به اینترنت وابستهاید؟ یعنی شبیه خیلیهایی که میشناسیم، آیا دائم برخط هستید؟
ج:حقیقتاً زیاد به اینترنت وابسته نیستم. دقیقتر بگویم، فقط شبها موقع خواب کاملاً آفلاینم! البته معمولاً!
س:آنلاین بودن و دائماً سر در گوشی داشتن از معضلات خانوادههای امروزی است. خانواده شما به این موضوع اعتراضی ندارند؟
ج:در واقع در عصری داریم زندگی میکنیم که میدانیم اعتراض به هیچ وجه به جایی نمیرسه؛ خانواده ما هم از این قاعده مستثنی نیست.
س: در جریان هستید که فیلترینگ تلگرام اتفاق افتاده است اما کسی مسئولیت آن را گردن نمیگیرد، جسارتاً میخواستم بدانم آیا بسته شدن تلگرام، کار شخص شما نیست؟
ج: ببینید! تجربه موفق ما در برجام ثابت کرده که همه چیز با مذاکره قابل حله. اگه با منم مذاکره کنین چه بسا مسئولیت فیلترینگو پذیرفتم. خدا رو چه دیدی؟!
س: با توجه به اینکه پرداخت یارانه ماهانه، از معضلات اساسی کشور است، لذا برای ما بگویید که باقیمانده یارانه هر ماه را دقیقاً کجا سرمایهگذاری میکنید؟
ج:من که نمیخواستم ریا بشه اما حالا که پرسیدین باید بگم که بخشی از مقدار اضافی یارانهمو به حساب چندتا از کودکان مظلوم وزرای دولت واریز میکنم و بخشی دیگه هم به حساب سلبریتیهای دلسوز ریخته میشه تا تو راه خیر خرج کنن. تازه علاوه بر اینها، روزه هم هستم.
س:شخصاً از نرخ 4200 تومانی دلار، راضی هستید؟
ج:الحمدلله، خدا راضی باشه.
س:میتوانید به ما هم بگویید برای تهیه دلار با این قیمت، به کجا باید مراجعه کنیم؟
ج:شما باید به صرافی سر کوچه آقای جهانگیری سری بزنید؛ یعنی صرافی «فریدون و شرکا به جز حسن»
س: یک سوال کاملاً سیاسی - امنیتی! اگر مجبور باشید بین دستپخت همسر و والده گرامی، یکی را انتخاب کنید، ترجیحاً سراغ کدامیک خواهید رفت؟
ج:به نظرم در اینگونه موارد حفظ کیان خانواده مهمتر از رفع گرسنگیه.
س:برای تهیه مایحتاج روزانه، خودتان خرید هم میکنید؟ مثلاً ریز قیمت نان سنگک و سیبزمینی و شیرخشک را میدانید؟
ج:بله البته. مثلاً خبر دارم که قیمت یک کیلو سیبزمینی الآن ۱۵۰۰ تومن. الآن ۱۶۵۰ تومن. الآن ۱۸۰۰ تومن. الآن ۲۶۰۰ تومن. الآن... سوال بعدی لطفاً
س:به نظرتان چرا یک عده برای سوار شدن بر خر مراد، اختلاس میکنند؟
ج:چون خر مراد از کرگی دم نداشته و همون دُمِ نداشته، چند هزار میلیارد تومن آب میخوره. سوار شدنش هزینه داره دیگه. والاه!
س:شما برای اینکه توی پیادهروها دیوار کشیده نشود، چه پیشنهادی دارید؟
ج:به نظرم باید به جای این کار، توی پیادهرو خیابون بکشند.
س:در دنیایی که با یک پست اینستاگرامی، میتوان سلبریتی و بچه معروف شد، شعر گفتن (آن هم شعر طنز) سختتر است یا حرف نزدن؟
ج:متن سوال شما به نظرم مشکوک بود! راستش حالا که خوب فکر میکنم اصلاً متوجه سوال نشدم. گویا متن سوال ایراد داره!!!
س: خبر داریم که تشابه اسمی شما با بعضیها سبب شده که اشعارتان را پای دیگران بنویسند. درباره این موارد هم برای ما بگویید لطفاً.
ج: آخ آخ دست رو دلم نذارین که خونه! خیلی سخته که بعد از شعرخوانی محضر رهبری بری تو خبرگزاریها ببینی تیتر اولشون اینه: شعرخوانی طنز کارگردان «ایستاده در غبار» محضر رهبری + عکس!
س: شما که توانستهاید محضر رهبر انقلاب، اشعاری را بخوانید، لطفاً درباره شعرخوانی و حال و هوای جلسه شعرا با رهبر انقلاب هم برای ما بگوئید.
ج: فقط همینو میتونم بگم که بیت رهبری فوقالعادهترین جایی هست که تا حالا دیدم.
س: اگر باز هم کسی چنین سوالاتی از شما پرسید، چه واکنشی نشان خواهید داد؟
ج: کاری رو میکنم که اصلا توقعشو نداره. یعنی به سوالاتش جواب میدم. دقیقاً همین بلایی که سر شما آوردم!