سه شنبه؛ 8 خرداد 97
- امروز صبح پنیر را به صورت رفت و برگشت روی نان نکشیدم، همان یک رفت کافی بود. شکر هم داخل کافی نریختم، درست است دکتر هم گفته قندم بالاست اما نیتم چیز دیگری بود.
- از صبح برق یخچال و فریزر را کشیدم. بسته های مرغ از شدت گرما به قد قد افتادند و بسته های گوشت را دادم به پت همسایه که کمتر عر بزند.
- شارژ ساختمان را عمداً نپرداختم تا زیر نگاههای مدیر ساختمان از خجالت آب شوم.
- شست پایم که به پایه مبل خورد، به جراح ارتوپد اجدادیمان زنگ نزدم تا برای ویزیت به منزل بیاید و چند صدم ثانیه فقط نعره زدم و درد کشیدم.
- برای خواب به ماشین آمدم تا مهرههای 6 و 8 کمرم از خود بیخود شوند و حتی پلیس به شیشه بزند، مرا از خواب بپراند و تحقیر شوم.
این بخشی از کارهایی بود که امروز انجام دادم تا با مظلومان دنیا همدردی کنم و بهتر حال آن 43 درصد مردم فقیر کشور آمریکا را درک کنم که حتی برای تامین هزینههای اولیه مثل نان و خانه پول ندارند. من امروز به خود میبالم. آی لاو یو ایوِن فقرا آف یو اس آ