فرشاد گلزاری: زمانی که نام اردن به میان میآید، همگان درباره رابطه سیاسی این کشور با آمریکا و بریتانیا یا تمایلاتش به عربستان و همگرایی پنهان آن با اسرائیل سخن میگویند و در نهایت آن را کشوری «محافظهکار» تحلیل میکنند. علل گوناگونی برای بررسی این مدل از رفتار سیاسی- امنیتی اردن وجود دارد اما یکی از دلایلی که باعث شده «امان» به پایتخت محافظهکاری خلیجفارس و دولتهای عربی منطقه تبدیل شود، وجود تفکرات سلفی جهادی در این کشور است. اینکه چگونه این وضعیت در اردن بهوجود آمده، نیازمند واکاوی دقیق تاریخ و تشریح انواع و اقسام تفکرهای سلفی (سلفی اخباری، سلفی تبلیغی، سلفی جهادی، سلفی دعوتی، سلفی وهابی و...) خواهد بود اما آنچه واضح و مبرهن است، وجود چنین وضعیتی به زمان بیرون راندن ساکنان فلسطین از سرزمین خود توسط اسرائیل و پناهنده شدن آنها (1948 تا 1967) به اردن بازمیگردد. بخشی از این جمعیت علاوه بر اردن در خاک سوریه و لبنان اسکان داده شدند اما آنچه تحلیل این سه دسته را از یکدیگر جدا میکند، فعل و انفعالاتی است که در اردن اتفاق میافتد. مستندات و دادههایی وجود دارد که نشان میدهد برای آن بخش از مهاجران فلسطینی که در لبنان و سوریه مستقر بودند پرونده شخصیت تشکیل شده و پس از آن تخصص و مهارتهای آنها مورد ارزیابی قرار گرفته که در نهایت منجر به اشتغال آنها در لایههای مختلف این کشور شده یا اینکه برای به کار گرفته شدن مدتی را در صف انتظار گذراندهاند و در نهایت توانستهاند برای خود کسبوکاری دست و پا کنند. این روند در اردوگاههای اردن هم صادق است اما آنچه در خاک این کشور اتفاق افتاد این بود که مشاوران اطلاعاتی بریتانیا، عربستان و آمریکا به دنبال خلق سناریویی بودند که تا به امروز داغ اقدامات آن بر پیشانی و پیکره جامعه جهانی حک شده است. بسیاری از کارشناسان، سفرا و حتی اساتید داخل و خارج از اردن این نکته را بارها ذکر کردهاند که مهاجران در اردن بخشی از نیروی کار این کشور را تشکیل میدهند اما سوال اصلی این است: چرا و چگونه امان به پایگاه رشد اندیشه سلفی جهادی و به عبارت امروزی صدور تروریسم تبدیل شده است.
بمانید اما انتخاب با شما نیست!
اسناد و مدارکی که از بدو پیدایش اردن امروزی وجود دارد نشان میدهد باید این کشور را چهارراه اطلاعاتی- نظامی حاشیه خلیجفارس دانست که دلایل آن کاملاً مشخص است؛ یکی از مهمترین دلیلها وجود پیمان نانوشته درباره تبادل اسناد اطلاعاتی و سیاسی میان امان، بریتانیا، ایالات متحده و حتی عربستان است؛ بالطبع زمانی که اینگونه مناسبات به میان میآید، هر کدام از این دولتها اقدام به تاسیس ایستگاه اطلاعاتی در خاک اردن میکنند و این موضوع یک امر طبیعی در چارچوب همکاریهای امنیتی و مدار پالایش اطلاعات مشترک است. حلقه مفقوده این ماجرا ارتباطگیری عناصر سرشبکههای اطلاعاتی این کشورها با جامعه مهاجران عربزبان است؛ آنها با هماهنگی دولت اردن، اقدام به جذب و استخدام تعداد زیادی از مهاجران کرده و تنها راه ادامه بقا را به همکاری یکطرفه مشروط کردند. این اقدام تحت هیچ عنوانی، انسانی و حقوق بشری تلقی نمیشد اما پناهندگان راهی را به غیر از این موضوع برابر خود نمیدیدند. بخشی از این افراد آرامآرام تحت تعلیم قرار گرفتند که بسیاری از آنها جوان و لبریز از استعداد بودند و بخشی دیگر در سنین نوجوانی به سر میبردند و نمیتوانستند مسائل را بدرستی از یکدیگر تمییز دهند. اینجاست که مشخص میشود چرا ایدئولوژیستهای القاعده عمدتاً از خاک اردن برخاستهاند.
خروجی این وضعیت را تا حد زیادی باید در سوریه دنبال کرد؛ زمانی که شاهد به هم ریخته شدن جنوب سوریه بودیم، محتوای بسیاری از رسانهها گنگ و نامفهوم بود و همگان در این فکر بودند که پشت طرح حمله به جنوب و اشغال درعا و قنیطره؛ آمریکا، اردن، رژیم صهیونیستی، سعودی و قطر هستند اما واقعیت این بود که این کشورها دنبالهرو طرحی بودند که یک کشور دیگر ارائه کرده بود و تمام وظایف هماهنگی بر عهده طرف مذبور بود، چرا که چند ماه قبل از شروع درگیری در جنوب سوریه، افسران بریتانیایی بیشترین حضور را در شمال اردن داشتند و آنها بودند که تروریستهای القاعدهای را در عملیات هدایت میکردند. به موازات آن سازمان اطلاعات خارجی بریتانیا، 6 ماه قبل از درگیری در جنوب سوریه فعالیت بسیار سنگینی را در این جغرافیا شروع کرده بود. این سازمان درست پس از انتخاب ترامپ بهعنوان رئیسجمهور آمریکا وارد فاز عملیاتی شد و با همکاری نزدیک افسران اسرائیلی طرحهای متعددی را در جنوب سوریه مورد مطالعه قرار دادند که البته خارج از اطلاع «اتاق موک» در امان نبوده است. در این مدت بریتانیاییها دیدارهای مختلفی با سرکردههای گروههای تروریستی داشتهاند اما سوی دیگر ماجرا این بود که تئوریسین القاعده (ابومحمد المقدسی) آزادانه در 25 کیلومتری پایتخت اردن در منطقه زرقا در خانه خود نشسته بود و وقایع را دنبال میکرد. حتی پس از آتش زدن «معاذ الکساسبه» خلبان اردنی توسط داعش در شهر رقه، «شبکه تلویزیونی رویا» واقع در خاک اردن او را به استودیوی خود دعوت کرد و مصاحبهای یک ساعته با او داشتند که از آنتن سراسری این شبکه پخش شد!
فیلسوف القاعده چه میگوید؟
«عصام طاهر البرقاوی» یا همان «ابومحمد المقدسیالاردنی» نامی است که تمام محققان و مخاطبان حوزه تروریسم و پژوهشگران تفکرات جهادی تا حدودی با آن آشنا هستند. در مقالات و برخی کتب که در داخل ایران منتشر شده، از وی به عنوان تئوریسین القاعده نام برده میشود و اقدامات او به صورتی کتابت شده که گویی تنها او بزرگترین شبکه جهانی تروریستی قرن حاضر را پیکربندی و جهتدهی کرده و مابقی ایدئولوژیستها در سایه سکوت و نظاره قرار داشتهاند. درست است که مقدسی را باید یک مهره تاثیرگذار در ساختار القاعده دانست اما این دلیل نمیشود که دوست و همراه چندین ساله او، یعنی «عمر محمود عثمان» ملقب به «ابوقتاده الفلسطینی» را که اتفاقاً مقیم اردن است، از قلم بیندازیم. البته در این راه (تئوریپردازی و موعظه سلفیت جهادی برای رهبران جریانهای جهادی رادیکال) نمیتوان اشخاصی مانند «ابو انس الشامی» که او هم اصالتاً ساکن «اردن» بود نادیده گرفت، چرا که همین شخص به عنوان ایدئولوژیست القاعده عراق در کنار «ابومصعب الزرقاوی» به تاسیس شاخه القاعده در فلوجه پرداخت که بعدها داعش خروجی آن شد. همچنین «عبدالله عزام» که از 1968 تا 1970 رهبری اخوانالمسلمین اردن را به عهده داشت هم یکی دیگر از چهرههایی است که ریشه در اردن دارد. نام «عبدالله عزام» نهتنها به دلیل حضور وی در افغانستان برای مبارزه با ارتش شوروی به عنوان ستاره عالم جهادیان رادیکال اهمیت دارد، بلکه او یکی از اساتید «اسامه بنلادن» به شمار میرود که بزرگترین سازمان تروریستی جهان را رهبری میکرد. با صرف نظر از این اشخاص و اقدامات چهرههای دیگری مانند «یوسف العییری»، رهبر شاخه القاعده در عربستان یا «ابوبکر باعشیر» رهبر شاخه القاعده در اندونزی، باید به این نکته اشاره کرد که مقدسی به دلیل نزدیک بودن به «ایمن الظواهری»، یکی از معدود اشخاصی است که به دلیل نگاشتن مقالات و کتب فراوان در میان سلفیهای جهادی از شهرت بالا و جایگاه قابل احترامی برخوردار است. اغلب دستنوشتهها، کتب و فتواهای مقدسی در سایتی به نام «منبر توحید و الجهاد» منتشر میشود که این سایت نهتنها تالیفات مقدسی، بلکه هشدارها و تفسیرهای ابوقتاده الفلسطینی، عبدالله عزام، ایمن الظواهری، ابوبصیر الطرطوسی و بسیاری از تئوریسینها و چهرههای مطرح القاعده را هم منتشر میکند؛ به عبارتی دیگر «منبر توحید و الجهاد» را باید قبله عناصر تروریستی و جهادی رادیکال در سراسر دنیا دانست که با قرائت تفسیرهای گوناگون به دنبال «رستاخیز رادیکال» خود میروند.
از تورابورای افغانستان تا امان
نکتهای که درباره مقدسی ناگفته مانده و کمتر به آن اشاره شده، نزدیک شدن وی و بنیانگذار القاعده عراق (ابومصعب الزرقاوی) به یکدیگر است که بعدها بر اثر پیوند آنها (بدنه اولیه القاعده عراق) با افسران کارکشته حزب بعث، «داعش» امروزی خلق و در سراسر دنیا توزیع شد. او در بخشی از مقاله خود با عنوان «رساله نصره و مناصحه لإخواننا أهل السنه فی العراق» سرکشی زرقاوی برای جهاد در کنار طالبها را مورد نقد قرار میدهد و میگوید: «من هنوز نمیدانم چه چیزی باعث شد زرقاوی در کنار طالبان و در صفوف آنها نجنگد؛ در حالی که طبق اصولی که وجود دارد، او باید این کار را انجام میداد». این سخنان نشان میدهد مقدسی به عنوان راهنما و مرجع ایدئولوژیک بسیاری از اعضای القاعده (در عصر حاضر)، با زرقاوی دارای مشکلاتی بوده که این ریشه در تندخو بودن بیش از حد او دارد؛ تا جایی که در برخی کتب مقدسی و حتی مقالههای ظواهری به این موضوع اشاره شده است که بنلادن درباره زیادهروی زرقاوی به ظواهری (جانشین بنلادن و رهبری فعلی القاعده) هشدار داده است و همین هشدار از سوی مقدسی به عنوان استاد و امام زرقاوی بارها به او داده شده است.
این هشدارها رفته رفته به شکایت تبدیل میشود بهگونهای که مقدسی، زرقاوی را فاقد تجربه فعالیت تشکیلاتی (منظور احتیاط و عملکرد حساب شده القاعده و سرشاخههای آن در تمام دنیاست) میداند و حتی علت به زندان افتادن خود در اردن را بیمبالاتی و عدم نکتهسنجی زرقاوی اعلام میکند. او در اینباره میگوید: «من به دلیل آنکه به آنها (زرقاوی و کادر مرکزی القاعده عراق) مشورتهایی داده بودم و نوشتههای من نزد آنها بود و برخی از آنها من را میشناختند، به زندان رفتم، در حالی که من ارتباط تشکیلاتی خاصی با آنها نداشتم و آنها از کارهایی که انجام میدادند، چیزی به من نمیگفتند».
این مواضع دقیقاً نشان میدهد مقدسی داعش را ناقض قوانین جهاد میداند تا جایی که پس از آنکه داعش در سوریه و عراق پیشروی قابل توجهی از خود نشان داد و تصاویر ذبح شهروندان این دو کشور در رسانهها منتشر شد، مقدسی و به دنبال آن ابوقتاده به انتقاد از آنها پرداختند و مقالات، نامهها و توصیههای زیادی برای آرام کردن آنها و تغییر رفتار خشن داعش منتشر کردند که هیچکدام تاثیرگذار نبود. به هر حال آنچه در این نوشتار آمد، تنها برشی از تفکرات و در هم تنیدگیهای افکار یکی از بزرگترین و معروفترین تئوریسینهای القاعده و عالم تروریسم ایدئولوژیک مذهبی است که ریشه در خاک «اردن» و تعلیمات ایدئولوژیکی دارد که حداقل دست 4 دولت غربی- عربی به آن آلوده است.