حسین عسکری*: اشغال بخشی از خاک اردن توسط رژیم صهیونیستی آن هم در جریان جنگ اعراب با اسرائیل، موجب شد کرانه باختری از خاک این کشور جدا شود و به اشغال اسرائیل در بیاید. این نشان میدهد اَمان در گذشته تا به این حد (وضعیت کنونی) ساکت نبوده و در جنگ مذکور تا حد زیادی فعال بوده است. حضور اردن در جغرافیایی که سیاستها و فرهنگهای مختلف در آن وجود دارد، باعث میشود این کشور نتواند براحتی آزادی عمل داشته باشد؛ علاوه بر آن کمبود منابع مالی وضعیت این کشور را بحرانیتر میکند و باعث میشود سیاستهای کشورهای دیگر تا حدودی بر آن دیکته شود و در این بین بهرهبرداری از پیشنهادات را در دستور کار قرار میدهد.
اتخاذ موضع برای استمرار حاکمیت اردن دارای ظرافتهای پیچیدهای است که از گذشته تاکنون بر اساس قانون بقای سرزمینی و سیاسی مورد نظر حاکمان این کشور بوده است. در این بین بد نیست حمله عراق به کویت را مورد اشاره قرار دهیم؛ زمانی که صدام به کویت حمله کرد، اَمان به طرفداری از بغداد برخاست و همین موضوع باعث شد دولتهای عربی منطقه، بریتانیا و آمریکا انتقادهای تندی نسبت به اردن انجام دهند و در ادامه شاهد آن بودیم که کارگران اردنی که اکثراً فلسطینیالاصل بودند، توسط کشورهای عربی منطقه اخراج شدند و در آنجا بود که حاکمیت اردن خود را در خطر دید، چرا که هر لحظه امکان فروپاشی اقتصادی و نابودی آن وجود داشت.
پس از پایان جنگ اول جهانی بریتانیا و فرانسه نسبت به تقسیم کشورها به عنوان قلمروهای تحت نفوذ خود اقدام کردند. در این خطکشیها شاهد آن هستیم که تلاش بریتانیا منجر به تاسیس اردن میشود و رابطه سنتی بریتانیا و اردن از همان موقع شکل گرفت. این رابطه به حدی عمیق و قوی است که «ملک حسین اول» و «ملک حسین دوم» در بریتانیا تحصیل میکنند و حتی ملک حسین دوم در خاک بریتانیا رشد کرده و به این ترتیب پدر و پسر تربیتیافته مکتب بریتانیا میشوند. از این رو زمانی که یک شخص در کشوری از بدو تولد ادبیات آن را فرا میگیرد تا زمان مرگ همان آموختههای حقیقی و حقوقی خود را به دوش میکشد و حتی رابطههای سیاسی، عاطفی و امنیتی با کشور مبدأ برقرار میکند؛ تا جایی که آخرین همسر ملک حسین اول از کشور بریتانیا بود.
به این دلیل است که اردن را باید مجری پیادهسازی سیاستهای بریتانیا دانست البته این کشور پس از مدتی توانست علاوه بر حمایت لندن، واشنگتن را هم به سوی خود بکشاند، چرا که بسیاری از منافع ایالات متحده و بریتانیا همسو با یکدیگر است و از این جهت آمریکا را هم باید به فهرست حامیان اردن اضافه کرد. این روند باعث شده تا هرچه به جلو میرویم جایگاه آمریکا در ادبیات اردن پررنگتر شود؛ دلیل برجسته شدن این همگرایی آن است که اَمان با بررسیهای خود به این نتیجه رسیده که سیاستهای کلی در منطقه و میان کشورهای عربی توسط آمریکا ترسیم و مهرهچینی میشود و تاثیر اقدامات دولتهای اروپایی بر منطقه کمتر از واشنگتن است. آنها به این نتیجه رسیدهاند کشورهای اروپایی که بریتانیا هم عضوی از آنهاست، نمیتوانند به صورت کامل با راهبردهای ایالات متحده مخالفت کنند و همین موضوع باعث میشود کشش اردن به سوی آمریکا بیشتر از سایر دولتها شود. دلیل دیگر برای تحلیل روابط اردن و آمریکا، ترس این کشور از اقدامات اسرائیل است؛ درست است که روابط پنهان میان اَمان و تلآویو وجود دارد اما از آنجا که اردن جمعیت کثیری از فلسطینیها را در دل خود جای داده است به دنبال درگیری با اسرائیل در منطقه نیست، چرا که این موضوع میتواند امنیت ملی این کشور را به خطر بیندازد.
بسیار دشوار است که بتوان اردن را یک کشور مستقل (از حیث سیاسی و امنیتی) نامید؛ این سرزمین که بسیاری از عوام و خواص آن را نمیشناسند یا اطلاعات سطحی درباره آن دارند دارای انواع و اقسام مشکلات و تهدیدهایی است که بخشی از آنها به دلیل حضور طیف وسیعی از فلسطینیهاست که بحث شکاف فرهنگی و ایدئولوژیک مطرح میشود و بخش اساسی آن مربوط به اقتصاد است. عدم حمایت بیش از حد از فلسطینیها ریشه در عصبانیت رژیم صهیونیستی دارد، چرا که تلآویو و واشنگتن دقیقاً به مثابه ابزار فشار بر این طیف از شهروندان اردنی به حساب میآیند و از این منظر است که سکوت اردن بیش از پیش احساس میشود. در بسیاری از مسائل منطقهای که اسرائیل نمیتواند سیاستهای آمریکا را پیاده کند، اردن وارد میدان میشود که دلایل آن عبارت است از:
1- دارا بودن از ارتش متخصص نسبت به سایر کشورهای عربی منطقه؛ تا جایی که آمریکاییها خلبانان اردنی را بهترین کادر نیروی هوایی منطقه میدانند و در نوشتارهای خود به انضباط ارتش اردن دائماً اشاره میکنند. 2- ذات عرب بودن اردن برای آمریکا مهم است و از این جهت است که برخی پروژههای آمریکا که اسرائیل به دلیل ذات غیرعربی خود نمیتواند وارد آن شود، توسط اردن به اجرا در میآید. 3- وجود جامعه فلسطینی عظیم در اردن که حضور آنها برای آمریکا مزیت دارد. از این جهت است که متوجه میشویم چرا آمریکا از اردن حمایت سیاسی، مالی و تسلیحاتی میکند.
آینده اردن به صورت یکباره تغییر نخواهد کرد؛ کشورهای همسایه اَمان به دلیل داشتن نفت و منابع غنی انرژی به یکباره میتوانند رشد کنند یا به یکباره سقوط آنها رقم بخورد، از این جهت حرکت رو به جلو یا رو به عقب بسیار آرام انجام میشود و نمیتوان به دنبال یک انقلاب و تحول جدی در این کشور بود. نیاز اردن به بریتانیا و آمریکا ادامه خواهد داشت و این موضوع خطر را برای حاکمیت در مقایسه با کشورهای عربی منطقه بسیار کم میکند و از ثبات بیشتری برخوردار است. رابطه آمریکا و بریتانیا با اردن به هیچوجه قابل مقایسه با رابطه آنها با عربستان یا بحرین و قطر نیست، چراکه موقعیت ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک اردن به هیچوجه قابل مقایسه با سایر دولتهای منطقه نیست و از سوی دیگر توانمندی نظامی این سرزمین، قابلیتی است که آمریکا را به سوی خود جذب میکند.
* مشاور پادشاه پیشین عربستان و استاد دانشگاه جرج واشنگتن