گروه فرهنگ و هنر: یکی از محورهای مهم بیانات رهبر انقلاب در 14 خردادماه امسال اشاره به موضوع اعتراضات اجتماعی و صنفی چند وقت اخیر و استفاده از عبارت «فشار عملی دشمن» در ارتباط با این موضوع بود. ایشان در این باره اظهار داشتند: «فشار عملی دشمن عبارت است از اینکه در کشور آشوب ایجاد کنند؛ این برنامه قطعی آنها است که البته سر آنها به سنگ خواهد خورد؛ همچنان که تا حالا خورده است. نقشه دشمن این است که از مطالبات مردمی سوءاستفاده کنند. ممکن است در یک شهری، در یک نقطهای از کشور یک عدهای مطالبهای داشته باشند، جمع بشوند، دنبال مطالباتند؛ مثلاً کارگرانی هستند، دنبال مطالبات کارگریاند یا مردمی در یک شهری، دنبال مطالبات شهری خودشان هستند. دشمن در یک چنین مواردی نقشه میکشد، عوامل نفوذی خود را، در واقع اشرار و انسانهای خبیثی را به تعداد معدودی در این اجتماعات وارد میکنند تا اجتماعات آرام مردم را تبدیل کنند به حرکت ضدامنیتی و حرکت آشوبگرانه تا به این وسیله کشور را و ملت را و نظام جمهوری اسلامی را بدنام کنند». مستند «خوره» تازهترین ساخته محمدرضا امامقلی است که موضوع آن دقیقا یادآور همان «فشار عملی» مورد اشاره در بیانات رهبری است. مستندی که مدتی پیش، از آن رونمایی شد و بیانات اخیر رهبری بهانهای شد تا به گفتوگو با محمدرضا امامقلی، کارگردان این اثر بنشینیم و از او درباره حاشیههای اعتراضات اجتماعی و «مگسهای روی زخم» بپرسیم.
***
در گفتوگویهای اخیر خود عنوان کردهاید در «خوره» به دنبال جلوگیری از سرقت مطالبات مردم هستید؛ این مطالبات چیست و چرا باید گروهی به دنبال این کار باشند؟
به نظرم پاسخ بخش اول سؤالتان اینگونه باشد که حل مشکلات اقتصادی و معیشتی و مبارزه با فساد، 2 مطالبه مهم مردم است که بارها از سوی رهبری هم نهفقط مورد تأکید قرارگرفته بلکه درباره هر یک پیگیریها و اقداماتی نیز انجام شده است. همه دستگاهها و بویژه دولت باید تلاش بیشتری کنند و برای پر کردن این منفذ اقدامات مؤثری انجام دهند. اما در کنار همه اینها جریانی از طرف دشمن در حال پیگیری است که میتوان به آن همان سرقت بزرگ لقب داد! مردمی که به دنبال بهبود وضع معیشت در حال مطالبهگری هستند توسط عناصری معدود احاطه شده و سپس خواستههایشان سرقت میشود. این یعنی جهتدهی به نحوه مطالبهگری مردم و انحراف مطالبات مردم به سمت درگیری، خشونت و در نهایت براندازی. اتفاقاً در همین راستا سایت آمریکایی Moon Of Alsalatha در گزارش خود همین عنوان سرقت را استفاده کرده و تیتر زده بود: «ایران؛ مأموران تغییر نظام اعتراضات اقتصادی را سرقت کردند!» و اما پاسخ بخش دوم سؤال به زمان این ناآرامیها بازمیگردد و گویای این واقعیت است که هرگاه کشورمان در عرصه مهمی به دستاورد و افتخاری نائلآمده است همان زمان باید منتظر توطئهای از سوی دشمن باشد. ما امروز در منطقه با شکست داعش و تثبیت موقعیت خود جایگاه بسیار قابلتوجهی پیدا کردهایم، بویژه آنکه پیشرفتهای علمی و فناوری هستهای و حتی توان دفاع موشکی ایران در منطقه نیز با فاصله زیادی جلوتر از سایر کشورهاست.
به نظر شما چرا باید به ریشهیابی این حوادث پرداخت؛ با وجود اینکه تقریباً جوانب مشخصی دارد؟
زمانی که اعتراضات تمام میشود، مهمترین نکته جمعکردن خرابیها و ترمیم آسیبهای قبلی و صدالبته تلاش برای به حداقل رساندن خسارتها در صورت وقوع حادثهای مشابه است. اهمیت بخش دوم ماجرا زمانی بیشتر میشود که این توفان منشأ انسانی و اجتماعی داشته باشد. حالا که زمان زیادی از زمان اعتراضات میگذرد، زمان ترمیم خرابیها و بویژه از بین بردن زمینههای وقوع چنین اتفاقی فرا رسیده است، البته خسارات مادی این اعتراضات به لطف مدیریت نهادهای امنیتی بشدت محدود بود اما آنچه اهمیتی دوچندان دارد، ریشهیابی دقیق این حوادث، بویژه در حوزههای اقتصادی و اجتماعی است، چرا که برخلاف برخی بحرانهای مقطعی در سالهای گذشته، ریشههای آشوب اخیر کاملاً غیرسیاسی بود. در سایر کشورها برای رسیدگی به چنین مسائلی که جنبه ملی نیز دارد، نهادی از مقامات مسؤول و کارشناسان با داشتن اختیارات تام تشکیلشده و دنبال ریشهیابی چنین مسائلی میروند اما در ایران همچنان تحلیلهای جناحی در فضای رسانهای جولان میدهد.
با توجه به اینکه شما در مستند «خوره» به شرح و تفسیر این موضوع پرداختید که دشمن چگونه در پی مصادره به مطلوب اعتراضات بحق مردمی به نفع خود بوده است، مصادیق داخلی راهبرد دشمن برای فشار عملی را چه دیدید؟
این مسأله از این جهت با دفعات پیشین فرق دارد که نگاهی به ترکیب اعتراضات و افراد معترض نشان میدهد اغلب افراد از طبقات پایین و فاقد شغل و منزلت اجتماعی هستند. نقطه کانونی این اعتراضات نیز در شهرهایی متمرکز بوده است که اغلب دارای نرخ بیکاری بالا و مشکلات فراوان اقتصادی بودند. تمام این نشانهها کافی است تا باور کنیم که نهادهای اقتصادی دولتی مسؤولیتی مضاعف بر عهده دارند و باید در ارائه راهکارهایی برای رفع مشکلات و جلوگیری از سوءاستفاده دشمنان پیشگام باشند؛ همان نکتهای که رهبری نیز در دیدار مردم قم به آن اشاره کردند و از اصطلاح «نشستن مگس روی زخم» استفاده کردند. به این ترتیب روشن است که نهادهای متولی بخش اشتغال و اقتصاد باید در ردیف اول رسیدگی به ریشههای چنین اعتراضاتی قرار بگیرند. یک نکته بسیار مهم دیگر این است که هرچند اعتراضات اجتماعی و نارضایتیهای ناشی از آسیبهای داخلی در حوزه معیشت و اقتصاد وجود دارد ولی آشوبهای اخیر نشاندهنده وجود یک طراحی پیچیده راهبردی و ضدامنیتی بر بستر نارضایتیها با منشأ خارجی است. ایالات متحده آمریکا در دوره پسابرجام با عمل نکردن به تعهدات خود تلاش کرد کشور را در شرایط رکود قرار دهد تا بستری برای ایجاد آشوبهای قومی و اجتماعی فراهم آورد. بر اساس اطلاعات موجود، آمریکاییها از مدتها قبل با ایجاد مرکزی ویژه در کاخ سفید برای بروز آشوب برنامهریزی کرده بودند. به همین خاطر هم بود که چندی پیش «پایگاه خبری المانیتور» از یکی از مقامات کاخ سفید نقلقول کرد: «باید از رکود اقتصادی برای ایجاد شورشهای قومی و محلی به جهت تغییر ساختار نظام ایران استفاده کنیم». رژیم صهیونیستی و آلسعود از مدتها پیش گروهکهای ضدانقلاب و منافقین و سلطنتطلبان را مأمور شبکهسازی برای ایجاد آشوب کرده بودند.
میتوانید این راهبرد فشار عملی و موضوع شبکهسازی را که به آن اشاره کردید، بیشتر باز کنید؟
یک سالی هست که گروهک منافقین با حمایت رژیم آلسعود به ایجاد ستادی تحت عنوان «ستاد اجتماعی» با هدف شبکهسازی و تشدید نارضایتی اقشار گوناگون اقدام کرده است. همچنین سلطنتطلبان نیز با حمایت آمریکاییها و صهیونیستها از بستر فضای شبکههای اجتماعی برای شبکهسازی آشوب حداکثر بهره را بردند. در این راستا، اقدامات خرابکارانه گروه موسوم به «ریاستارت» در به آتش کشیدن برخی اماکن مذهبی و عمومی بهعنوان مرحله تست و مانور این آشوبها تلقی میشود. شواهد و قرائن نشان میدهد که نظام سلطه برای مواجهه با جمهوری اسلامی، ۲ برنامه موازی و سناریوی مختلف را تحت عنوان پلان A و پلان B پیشبینی کرده بود. پلان A براندازی و تغییر ساختار بود، این مدل که پیش از این در کشورهای سوریه و لیبی نیز اجرایی شده است در ۲ فاز هدایت و مدیریت میشود. فاز یک، ایجاد آشوب گسترده در کشور بوده و فاز ۲، تلاش برای تبدیل آشوب به عملیات مسلحانه جهت تسخیر و تصرف برخی شهرهای کوچک در پیرامون کشور و با مشغولسازی نیروهای امنیتی، فاز ۲ این پلان یعنی اعزام تروریستهای خارجی به داخل کشور برای حرکت نظامی صورت میپذیرد. سخنان محمد بنسلمان، ولیعهد آلسعود مبنی بر تصمیم به کشاندن جنگ به داخل ایران و نیز وعده ترامپ مبنی بر حمایت بزرگ ایالات متحده از اغتشاشگران در وقت مقتضی، شواهدی است که نشاندهنده تصمیم غرب برای پیادهسازی پلان A در بستر آشوبهای اخیر است، البته ناگفته نماند آمریکا، رژیم صهیونیستی و آلسعود به علت شکستهای پیدرپی در منطقه و از روی استیصال و درماندگی بر مبنای محاسبات غلط، اقدام به اجرای زودهنگام طرح خود کردهاند و به همین دلیل دستاوردهای حداکثری در آن حاصل نشد. و اما پلان B پلان تکراری غرب پس از شکست خوردن پلان A است که طی آن برجام را به لبه پرتگاه سقوط برده و با ابزار تهدید به تشدید فشارها و تحریمها تلاش میشود ایران به عقبنشینی و پذیرش برجام اروپایی با محوریت فرانسه، انگلیس و آلمان وادار شود. در این میان بروز آشوب و بیثباتی در ایران منجر به افزایش قدرت چانهزنی اروپاییها و تسلیم هرچه بیشتر میشد. بر اساس این پلان، اگر جمهوری اسلامی ایران به سناریوی تحمیلی غرب، روی خوش نشان ندهد با تحریمهای بیشتر مواجه شده و واضح است که تحریمهای بیشتر، زمینه را برای ایجاد نارضایتی بیشتر و احتمال بروز آشوبهای احتمالی در آینده افزایش خواهد داد.
آیا این اتفاقات جنس متفاوتی از نمونههای مشابه خود در سالهای گذشته دارد؟
ناآرامیهای خیابانی دیماه سال گذشته و تکرار سناریوی افزایش تحریم، معادله تمرین شدهای است که آمریکاییها و غرب بهصورت کلی از روی فتنه سال ۸۸ طرح کردند، البته جنس اجتماعی این اعتراضات و مطالبات مردم کاملاً متفاوت از حوادث سال 88 است اما این معادله نشان از این دارد که تحریم اقتصاد ایران را هدف قرار میدهد و بر وضع معیشتی مردم فشار وارد میکند، نتیجه فشار معیشتی نیز اعتراض خیابانی است و اعتراض خیابانی بهترین زمینه برای سوءاستفاده و اقدام علیه نظام سیاسی کشور است. برای همین هم مشاهده میکنیم بعد از برجام، مهمترین تحریمهایی که دستنخورده باقی ماندند، تحریمهای بخش تجاری و اقتصادی هستند، یعنی تحریمهایی که مستقیماً معیشت و زندگی عامه مردم ایران را هدف قرار میدهند. طراحی و اعمال تحریمهای اقتصادی بهصورت هدفمند از سوی غرب، بویژه آمریکاییها برای فشار روی وضع معیشت مردم انجام شده است.
سؤالی که وجود دارد این است که چرا تحریمها علیه ایران همچنان توسط دولت ایالات متحده آمریکا پیگیری میشود؟
پاسخهای متفاوتی میتوان برای این سؤال داد اما اصلیترین پاسخ به سیگنالها و اقداماتی مربوط میشود که آمریکاییها را درباره اثربخشی تحریمهای ظالمانه علیه ایران امیدوار میکند. فتنهانگیزی و ایجاد آشوب و اغتشاش از مهمترین این سیگنالهاست.
برای جلوگیری از تحقق این اتفاقات چه راهکارهایی پیشنهاد میکنید؟
به نظر باید عوامل محرک و التهابآفرین اقتصادی را کاهش داد و برطرف کرد. در بعد دیگر باید تلاش مضاعفی برای حل برخی از مشکلات حاد معیشتی و اقتصادی مردم در بازه زمانی کوتاهمدت انجام داد و درعینحال هم اقدام متناسب نیروهای امنیتی و مردمی در مواجهه با سارقان مطالبات مردم و آشوبگران راه علاج این اتفاقات است.
از برچسب مستند امنیتی نهراسیم!
امیرعلی جهاندار: میتوان با فاصله رشد مستند سیاسی را در کشور ما معنادارتر از باقی ژانرهای مستند دانست که این هم البته دلایلی دارد و شاید مهمترین دلیل آن این باشد که نسل جوان و متعهد مستندساز کشور عمدتا محصول احساس خطری هستند که پس از فتنه 88 حس شد. به همان نسبت هم البته ما در باقی ژانرها عقبماندگی داریم، بویژه در حوزه «مستند اجتماعی» که اتفاقا دامنه بشدت وسیعی دارد و امروز ایران به آن نیاز دارد. مستند «خوره» اما ترکیبی است از مستند سیاسی، امنیتی و اجتماعی که به نظر میرسد در هدف خود موفق بوده است، اگر چه صراحت و رو بودن آن، گاهی منجر به پس زدن مخاطب هم میشود. «اعتراضات اجتماعی» که امروز جزو لاینفک واقعیتهای ما و رسانههای ما شده است، سوژهای مهم و اجتماعی است که ساختار رسمی بیشتر سعی در «بایکوت» آن دارد و فضای مجازی هم سعی در بزرگتر جلوه دادن آن. حالا «محمدرضا امامقلی» میخواهد به این پدیده اجتماعی از منظر سیاسی- امنیتی بنگرد. «خوره» یک مستند اجتماعی نیست؛ نه فیلم چنین است و نه سازندگان آن باید چنین ادعایی بکنند که اگر با این عینک به آن نگاه شود تمام قضاوتها درباره آن به بیراهه میرود و اتفاقا نباید مستندساز نگران آن باشد که بگویند مستندش امنیتی است، بلکه باید دید این مستند در مسیر خود چگونه بوده است؟! اگر از منظر سیاسی- امنیتی به «خوره» نگاه کنیم میتوانیم آن را یک مستند قابل قبول و قابل ارجاع بدانیم و این را میتوان از چند جنبه مورد بررسی قرار داد. اول آنکه این مستند مملو از سندهای تصویری و نقلقولها و ارجاعات مستقیم از شخصیتهای موثر و مهم حول موضوع مستند است. مستند میخواهد سه ضلعی غرب، سعودی و منافقین را که در حوادث و اعتراضات اجتماعی تلاش دارند میدانداری کنند و مطالبات مردم را به حاشیه بکشانند، به تصویر بکشد و برای آن دادههای زیادی ارائه میکند که اگر با چشم واقعبینانه و به دور از سوگیری جناحی به آن توجه کنیم آن را مورد تایید قرار میدهیم. دوم آنکه این مستند به لحاظ تکنیک هم توانسته مخاطب را با خود همراه کند، فلشبک و فلش فورواردهای متعدد و تطبیق وقایع تاریخی با گزارههای مورد اشاره مستند میتواند به مخاطب دید عمقی نسبت به پدیده بدهد و مستند در این امر نیز موفق است. مساله سوم دغدغه مستندساز است که با توجه به صداقتش در ساختههای قبلی آن همچون «آقای نخستوزیر» و «گریز از مرکز» میتوان آن را باور داشت. مستندساز تمام توان خود را بر این گذاشته است که به مخاطب بگوید مردم یک مشکلی دارند و این اعتراضها برای آن شکل میگیرد اما این مثلث شوم همه اعتراضات مردم را به بیراهه میکشد و مطالبات واقعی مردم که ناظر به مشکلات اقتصادی و معیشتی است از اولویت خارج میشود و دست آخر فضای کشور امنیتی میشود و مطالبه اصلی را سمت مسؤولی میبرد که باید مشکل را حل کند و نمیکند یا نمیخواهد یا نمیتواند!