تمام است کارش
تیر خلاصی را میزنی
به اوج ناامیدی
هر چه دارم را
از طبقه این نگاه محدود میاندازم پایین
باید اوج بگیرم
آخر قصه است
من لباس نو پوشیدهام
منتظرم کنار خیابان حواس
دربست تا تو
هزینهاش
هرچه درونم عشق است، برای تو
چشمانم را میبندم
بلند میگویم
ببر مرا به آدرسش
روی برگه نوشته
یا اله العاصین
و من زیر لب تکرارش میکنم
آدرس درست را
قرار است
این شکستههای وجودم را
همین آدرس، درست کند
چشمانم را میبندم
با تمام وجودم صدایت میزنم
هنوز هم کسی پر نکرده جایم را
انگار تو هم منتظری برسم
بنشینم روی آخرین صندلی طیاره مهرت
اعلام کنند
مسافران شهر رمضان
برای ورود به دنیای فانی
کمربند اعتقادتان را محکم ببندید
و کسی بگوید جاده ایمان لغزنده است
اما یاد خدا
همچون نفس در هوایمان جاری است
آرزو میکنم
ننشیند
همان بالا بماند
جایی بین بهشت و نگاه تو
برداشتی آزاد از دعای وداع ماه مبارک
از صحیفه سجادیه