فرشاد رضاییدوست: چند سالی است در ماه مبارک رمضان سمت و سوی تولید سریالهای رسانه ملی به فیلمهای تلخ کشیده شده است. سریالهایی که در این ماه بهجای انبساط خاطر مردم روزهدار در ایام بعد از افطار، ماجراها را به تلخی، ناراحتی و اندوه میکشاند. فرصت بعد از افطار بهترین زمان برای رسانه ملی در جذب مخاطب است اما سالهاست بخوبی از این موقعیت استفاده نشده است. یکی از سریالهای تلخی که در راستای همان برنامههای صداوسیما امسال پخش شده است سریال «رهایم نکن» به کارگردانی محمدمهدی عسگرپور است. سریالی پر از صحنههای دلخراش، تلخ و اندوهبار. هرچند محمدمهدی عسگرپور در رزومه خود نشان داده همیشه پیگیر این روند بوده است، از سریال «جراحت» گرفته تا «نفس گرم» و حالا هم «رهایم نکن». قصه کلی این اثر حول شخصیت مردی میگذرد که فردی موجه از نظر جامعه و سریال است اما در نهایت خود آن فرد دچار مشکلات بسیار عدیدهای میشود که بخش عمده آن به واسطه پنهانکاریهای او از اعضای خانوادهاش ایجاد شده است. در سریال رهایم نکن «حاجرسول» با بازی امین تارخ فردی درستکار، مومن و دست به خیر است که در زمان مشکلات همیشه پشتیبان خانواده خود بویژه خواهر و برادرش بوده است اما در میانه قصه و پس از افشای پنهانکاریهای انجام شده از جانب او، تبدیل به بدترین و منفورترین فرد در خانواده خود میشود. حرکت بسیار زیرکانه کارگردان اینگونه است که ابتدا حاج رسول تولایی را در ذهن مخاطب فردی بسیار مومن و قابل اعتماد نشان میدهد و درست زمانی که مخاطب با او ارتباط خوب برقرار میکند، بیاعتمادی و پنهانکاری او را بر سر مخاطب آوار میکند و در انتها حاجرسول صادق و درستکار تبدیل به فردی کلاهبردار و شیاد میشود. «رهایم نکن» علاوه بر داستان تلخ و پر تنش دارای دیالوگهایی تاسفبرانگیز است. به طور نمونه در اوایل فیلم حاجرسول متوجه این موضوع میشود که «شهره قوامی» با بازی مارال فرجاد از سوی «امیر» با بازی نیما شعباننژاد اجیر شده است تا بر سر راه پدرش قرار بگیرد و بتواند گاراژ را به پاساژ تبدیل کند. در این هنگام او با امیر این موضوع را در میان میگذارد که کاملا از موضوع خبر دارد و جالب این است که امیر هم از این موضوع هیچ ابایی ندارد و به پدرش میگوید: راهش این بود یک خانوم خوشگل را سر راهت قرار دهم تا این اتفاق بیفتد و در ادامه این دیالوگهای سخیف، حاجرسول نسبت به اظهارنظر خوشگل بودن شهره قوامی پوزخند میزند و امیر را بهخاطر این تفکر شماتت میکند. همچنین در این فیلم شاهد عشق مثلثی هم هستیم هرچند نه در حد سریالهای شبکههای ماهوارهای! مثلا یحیی در سکانسی به امیر این نکته را گوشزد میکند که پشت کسی را خالی کردی که احتیاج به پشتیبانی دارد و این به این معنی است که من پشتیبان او خواهم شد. در این فیلم هم همانند برخی فیلمها شاهد شکستن قبح ارتباط با نامحرم و طبیعی نشان دادن این ارتباطها هستیم همچون ارتباط امیر و شهره یا یحیی و فرناز. مثلا اینکه چرا یحیی باید با فرناز آنقدر ارتباط نزدیک داشته باشد و در امور شخصی حضور پیدا کند که حتی در مقوله مهمی که موجب افسردگی فرناز شده است- یعنی تجاوز به او- به عنوان تنها کمک حالش ایفای نقش میکند.
این حد ارتباط با نامحرم آیا توجیه دارد؟ آن هم در این اتفاق. یا آیا این امکان نبود بهجای یحیی یک همجنس با فرناز همراه شود تا مشکلاتش حل شود؟ هرچند با توجه به ادبیات مرسوم نویسنده این سریال در فضای مجازی، نمیتوان انتظار بیشتری از قصه این سریال هم داشت! در پایان باید گفت با اینهمه تلخی و اتفاق ناگوار چرا باید چنین سریالی برای جامعهای که خود درگیر مسائل اقتصادی و اتفاقات ناگوار اخیر و... است از رسانه ملی پخش شود؟ حالا که روال تولید سریالهای تلویزیونی برای ماه مبارک رمضان به ثبات رسیده، وقت آن است مدیران رسانه ملی در نگاه و تصمیمات خود تجدید نظر کنند و با حساسیت و دقت بیشتری سراغ ساخت آثار نمایشی ویژه ماه مبارک رمضان بروند. آثاری که حداقل اگر در راستای حال و هوای معنوی این ماه نیستند، سوهان روح مردم روزهدار پای سفره افطار نشوند!