گابریله مارکوتی: منظور کریستیانو رونالدو از خوشحالی گلش با دست کشیدن به چانهاش چه بود؟ ارجاعی به بز (goat) یا البته به بیانی درستتر GOAT یعنی greatest of all time، بزرگترین تمام دورانها. با اینکه درباره جایگاه رونالدو در مزرعه هنوز جای بحث است، شبهایی مثل جمعهشب یک بار دیگر بزرگی انکارناپذیر او در تاریخ فوتبال را به یادمان میاندازد. تنها 24 ساعت قبل از رویارویی با پرتغال سرخیو راموس در جواب این سوال که چطور میتوان رونالدو را مهار کرد گفته بود: «نمیدونم... فقط امیدوارم یکی از نمایشهای بزرگش را مقابل ما نداشته باشه.» امید راموس به هیچ وجه عملی نشد. این یکی از بزرگترین نمایشهای رونالدو بود، حداقل بزرگترینش در جامجهانی. از نظری این حتی یکی از مهمترین بازیهای کل دوران فوتبال رونالدو بود، چرا که جهش و تغییر دیگری در سبک بازی او با خودش به همراه داشت، آن هم برای بازیکنی که مدام در یک دهه و نیم گذشته در حال تطبیق دادن خودش با شرایط موجود بوده است. رونالدو فوتبالش را به عنوان وینگری سرعتی و تکنیکی در بال راست شروع کرد، بازیکن جوانی که کمتر فرصت شوت به دروازه پیدا میکرد. او در ادامه بدل به گلزنی خطرناک شد که در تمام نقاط خط حمله تیمش حاضر بود، تا اینکه در مرحلهای بعد از تکاملش به بال چپ منتقل شد، بعد بدل به مهاجم شماره 9 کلاسیک شد و بعد هر چه دوست دارید اسمش را بگذارید از این پستی که فرناندو سانتوس در این بازی برایش تعریف کرده بود. البته که ما پیش از این هم شبهای بزرگ و باشکوهی از رونالدو دیده بودیم، چه در ترکیب منچستریونایتد، چه در رئالمادرید اما درخشیدن در قالب تیمهایی پرستاره یک بحث است و یکتنه یکی از پرمهرهترین تیمهای جامجهانی را متوقف کردن بحثی دیگر. بعد از بازی خود سانتوس از طرحی که ریخته بود و از اجرایش توسط گوئدش راضی بود: «به نظرم گوئدش و کریستیانو بازی یکدیگر را کامل میکنند. گوئدش 2 فرصت گلزنی خودش داشت، یکی از گلها را ساخت و هم به خط میانی کمک کرد، هم به کریستیانو.»گل اول رونالدو روی خطایی بود که خودش از ناچو گرفت، فقط یک پا دو پایی ساده و برخوردی که برای اعلام ضربه پنالتی کافی بود. ناچو در 8 سالی که در رئال مادرید با رونالدو تمرین کرده چند بار این حرکت را دیده؟ این صحنه خاطرهای از چند نسل پیش با خودش به همراه داشت، وقتی مدافعان دقیقا میدانستند گارینشا چطور مقابلشان حرکت میکند ولی کاری از دستشان برای مهارش برنمیآمد. گل دوم روی اشتباه بزرگ و باورنکردنی داوید دخهآ به ثبت رسید. رونالدو در ضدحملهای که پهپه با پاس بلندش شروع کرده بود با پاس گوئدش پشت باکس صاحب توپ شد و آن را به سمت دروازه اسپانیا شلیک کرد. در حالت طبیعی دخهآ چنین توپی را در حالی مهار میکرد که 2 تا بستنی هم دستش گرفته و یک سطل هم روی سرش گذاشته اما این بار داستان چیز دیگری بود. آن قول معروف قدیمی میگوید اگر شوت نزنی، گل هم نمیزنی ولی برای شوت زدن باید در مکان و زمان درست باشی که رونالدو بود. اسپانیاییها اما در نیمه دوم به بازی برگشتند تا نشان دهند همچنان تیمی متحد هستند. دیگو کاستا با گل دوم خودش کار را به تساوی 2-2 کشید و ناچو با شوتی سرضرب اشتباه خودش در همان دقایق ابتدایی بازی را جبران کرد. تیمی که حالا فرناندو هیرو را روی نیمکتش میبیند حتی میتوانست نتیجه را از 2-3 برای پرتغال سنگینتر هم بکند اما تا 3 دقیقه به پایان بازی دیگر گلی زده نشد تا اینکه داور سوتش را به نشانه خطایی پشت باکس برای مردان سانتوس به صدا درآورد. رونالدو پشت توپ قرار گرفت، بدنش را باز کرد و جوری به سمت آن حمله برد که انگار میخواست به جزای باز شدن هر 7 مهر و موم، طاعون و قحطی و توفان ملخها را یکباره بر سرش فرود بیاورد اما این بار اینطور نبود. ضربه رونالدو بیش از آنکه خشم و قدرت پشتش باشد، ظرافت و هنرمندی داشت. توپ از روی دیوار دفاعی رد شد و دخهآیی که روی پای مخالفش بود هم هیچ کاری از دستش بر نمیآمد. آن کلیشه قدیمی که میگوید ذهن قویترین سلاح انسانی است اینجا موضوعیت پیدا میکند. فوتبالیستهای دیگری هم بودند که به لحاظ تکنیکی میتوانستند 2 گل اول رونالدو مقابل اسپانیا را بزنند اما واقعا چند نفر دقیقا زمانی که باید و جایی که باید باشند میبودند؟ پس بدین ترتیب در شبی در کرانه دریای سیاه رخ داد: رونالدو در 90 دقیقه همانقدر گل زد که در 13 بازی قبلیاش در جامجهانی گل زده بود. رونالدو حالا کنار فرانس پوشکاش با 84 گل به صورت مشترک در جایگاه دومین گلزن برتر بازیهای ملی قرار میگیرد و کنار اووه زیلر، میروسلاو کلوزه و البته پله بدل به تنها یکی از 4 بازیکنی میشود که در 4 جامجهانی گل زدهاند.