آدام بیت: از جامجهانی 1998 بدینسو این تنها دومین باری بود که فرانسه بزرگترین تورنمنت جهان فوتبال را با پیروزی شروع میکرد. در واقع بعد از فتح جام در خانه، فرانسه در 20 سال اخیر و قبل از بازی شنبه تنها 3 بازی خودش در دور گروهی را برده بود. از این منظر پیروزی 1-2 مقابل استرالیا شروعی مناسب و قابل قبول برای نایبقهرمان اروپا به حساب میآید، آنچه اما باعث نگرانی هواداران «له بلو»
میشود نمایش تیمشان برابر «ساکروز» بود و این حقیقت که هر دو گلشان با درصد بالایی از بخت و اقبال به ثبت رسید. فرانسه در حالی استرالیا را شکست داد (تیمی که فراموش نکنیم در دور مقدماتی آسیا در گروه خودش پایینتر از عربستان قرار گرفته بود) که یکی از گلهایش از روی ضربه پنالتیای مشکوک به دست آمد که نیاز به مرور چندباره داشت و دیگری هم ضربهای از پل پوگبا بود که با برخورد به مدافع حریف از روی سر متیو رایان میلیمتری از خط دروازه گذشت. جدا از این دو لحظه کلیدی و سرنوشتساز، فرانسه تسلط لازم بر جریان بازی را نداشت و فوتبالی که بازی میکرد فاقد روانی لازم بود. این شک و تردیدها درباره فرانسه دشان پیش از شروع تورنمنت هم وجود داشت. خیلیها از نداشتن یک رهبر در میانه زمین و ضعیف بودن کاراکتر کلی تیم حرف میزدند. کریستوف دوگاری، همبازی سابق دشان که در کنار او قهرمان جهان هم شد یکی از چهرههای شناختهشدهای بود که از این وضعیت ابراز نگرانی میکرد. بله، این جوانترین تیم فرانسه در تمام ادوار جام جهانی، بعد از سال 1930 و شروع این تورنمنت است بنابراین چنین نگرانیهایی کاملا قابل درک است و منطقی جلوه میکند اما بیش از ضعف ذهنی و کاراکتری، مشکل بزرگ فرانسه برابر استرالیا ضعف تاکتیکی بود، مشکلی که مستقیما به مربی بازمیگردد، نه بازیکنان.
فرانسه در تمام خطوط ایرادی تاکتیکی داشت. در خط دفاعی استفاده از بنجامین پاوارد و لوکاس هرناندز به عنوان 2 فولبک راست و چپ، به جای بنجامین مندی و جبرئیل سیدیبه، قدرت و خلاقیت هجومی تیم را بشدت پایین آورده بود. پاوارد و لوکاس هر دو مدافعانی بسیار مستعد هستند اما به عنوان مدافع میانی راحتتر بازی میکنند. در نتیجه ترکیبی که دشان برای تیمش برگزید عملا شامل 4 مدافع مرکزی بود که قطعا عرض تیم در بعد هجومی را بسیار کم میکند. اگر چه این ترکیب در پیروزی 3 بر یک مقابل ایتالیا موثر بود اما ضعفهای آن برابر استرالیا بر کسی پوشیده نبود. در خط میانی هم حضور کورینتن تولیسو در ترکیب اصلی کنار انگولو کانته درصد محافظهکاری تیم را بالاتر برد، پستی که مثلا اگر بلز ماتویدی آن را بازی میکرد تحرک بیشتری به تیم میداد. حتی در خط حمله هم با وجود مثلثی حداقل روی کاغذ آتشین، متشکل از آنتوان گریزمان، عثمان دمبله و کیلین امباپه، هماهنگی لازم برای استفاده از سرعت و تکنیک آنها دیده نمیشد. در ضمن بدون حضور اولیویه ژیرو در ترکیب اصلی، فرانسه مشخصا با کمبود یک مهاجم هدف مواجه بود، مهاجمی که نقشش پشت به دروازه بازی کردن، حفظ توپ و اجازه ورود بیشتر بالها و هافبکهای هجومیاش به جریان بازی پشت باکس حریف است. دقیقا با ورود ژیرو به بازی بود که فرانسه وزن بیشتری در خط حمله پیدا کرد. گل پوگبا هم با اینکه با درصد بالایی از خوششانسی همراه بود اما حاصل کار ترکیبی جذاب فرانسویها در یکسوم دفاعی استرالیا بود. این حرکاتی است که با توجه به مهرههای متعددی که دشان دارد باید بیشتر و بیشتر از فرانسه انتظارش را داشته باشیم. شاید ورود مندی و سیدیبه در بازیهای آینده به روانتر شدن بازی فرانسه در بعد هجومی کمک کند، تیمی که در دور مقدماتی هم فقط 18 گل در 10 بازی زد، از جمله تنها 2 گل در 2 بازی مقابل بلاروس، تیمی که در نهایت در انتهای جدول قرار گرفت. شاید امید دشان به این سیستم برای بازیهای دور حذفی باشد، جایی که دیگر درصد بالایی از محافظهکاری نیاز است. مقابل تیمهای بزرگتر فرانسه با رویکردی واکنشگرا و با اتکا به سرعت فوقالعاده دمبله و امباپه میتواند عقب بنشیند و چشم به ضدحملهها داشته باشد. اما به هر سو تیمی که چنین ترکیب غنی و پر از مهرههای هجومی دارد، بدون شک میتواند یا به بیان بهتر باید فوتبالی زیباتر و با تسلط بیشتری از این بازی کند.
بازیهای آینده لهبلو برابر پرو و دانمارک شاید جوابهای بیشتری از پروسه فرانسه در جامجهانی 2018 برایمان به همراه
بیاورد.