سیفالله نجاریان: «در دورانی که ما در ایرانشهر بودیم، آقای «صدیقی» رفیق قدیمی و عزیز و صمیمی ما – که ۹ نفر از خانوادهشان در این حادثه [زلزله بم] از بین رفتند و ایشان خیلی داغدار شدند – از عناصر خوب بم بودند و با کمپرسی، نان و میوه و گوشت بین مردم [ایرانشهر] توزیع میکردند».
آنچه خواندید نقل قولی از رهبر حکیم انقلاب در بیاناتشان در سال 82 است که به ماجرای یکی از همراهان خود در سالهای تبعید در رژیم پهلوی اشاره کردهاند. این نقل قول زمینهای شد تا گروه تالیف «صهبا» سراغ آقای صدیقی برود و سراغی از او بگیرد و یکی از عناوین مجموعه «مؤمن انقلابی» را به او اختصاص دهد. مجموعهای که تاکنون 2 جلد از آن منتشر شده و در جلد دوم که به ابوالقاسم صدیقی اختصاص یافته، به ماجرای این رفاقت و زمینهای که این رفاقت را تنگانگ کرد، پرداخته شده است.
به طور کلی در این مجموعه به شرح ارتباط و دوستی افراد با حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای اشاره شده و در این کتاب نیز ماجرای آشنایی و رفاقت دیرینه ابوالقاسم صدیقی با آیتالله خامنهای در روایتی موجز بازگو شده است. این کتاب در واقع شرحی از یک رفاقت است؛ رفاقتی که عمق آن به قدر یک عمر است و امروز قریب به 40 سال از آن روزگار میگذرد. روایتی که راوی خیلی حاشیه نرفته و آسمانریسمان نبافته، بلکه رک و پوستکنده سراغ اصل ماجرا رفته و به همین خاطر خواننده احساس نمیکند قرار است حوصلهاش سر برود.
این کتاب با وجود اینکه حجم کمی دارد ولی وجوه جالبی را در خود نهفته دارد. یکی از کارکردهایی که این کتاب دارد، روایت انقلاب و مبارزه از زبان مردم کوچه و خیابان است. آقای صدیقی در این کتاب یک فرد مبارز است ولی مبارزی که در لایههای پایین مبارزه حضور دارد و از این رو باید خاطرات و نقل قولهای او را در این کتاب نوعی تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی خواند. او در این کتاب شرحی از همراهیاش با رهبر انقلاب در روزهای تبعید ارائه میکند. روان بودن، ویژگی زبان این کتاب است و موسسه ایمان جهادی (صهبا) در روایت این کتاب توجه بسیاری به این مساله داشته و سعی کرده خواننده را در اتفاقات کتاب با زبان و نثری روان همراه کند: «در دوران پیش از پیروزی انقلاب، بنده در ایرانشهر تبعید بودم. در یکی از شهرهای همجوار، چند نفر آشنا داشتیم که یکی از آنها راننده بود، یکی شغل آزاد داشت و بالاخره، اهل فرهنگ و معرفت، به معنای خاص کلمه نبودند. به حسب ظاهر، به آنها «عامی» اطلاق میشد. با این حال جزو خواص بودند. آنها مرتب برای دیدن ما به ایرانشهر میآمدند و از قضایای مذاکرات خود با روحانی شهرشان میگفتند. روحانی شهرشان هم آدم خوبی بود؛ منتها جزو عوام بود. ملاحظه میکنید! راننده کمپرسی جزو خواص ولی روحانی و پیشنماز محترم، جزو عوام!» پاراگراف بالا یکی از نقل قولهایی است که در این کتاب از رهبر انقلاب آورده شده و در آن علاوه بر اینکه خاطرهای از زبان رهبر انقلاب در رابطه با آقای صدیقی آورده شده، بلکه معیاری برای خاص و عام در جامعه ارائه شده است. در اینجا نیز میبینیم رهبری برای خاص و عام جایگاهی از نوع مرتبتهای اجتماعی قائل نیستند، بلکه فهم و درک افراد از شرایط را ملاکی برای خاص یا عام بودن قرار دادهاند. در این کتاب علاوه بر این، از نوع تعامل رهبر انقلاب با ابوالقاسم صدیقی در ماجرای زلزله بم پرده برداشته میشود و خواننده به نوع سلوک شخصی رهبر انقلاب در تعامل با داغدیدگان پی میبرد؛ سلوکی که نشان میدهد مشی همیشگی ایشان بوده و با مردم از جنس مردم برخورد میکنند و رفتاری از نوع رفتار سلاطین با مردم و رعیت روا نداشته و اعمال نکردهاند. حتی ایشان در نوع ادبیات نیز مراعات حال طبقات پایین جامعه را میکنند و این میتواند درسی برای مخاطبان باشد. در مجموع کتاب «مومن انقلابی؛ ابوالقاسم صدیقی» برشهایی از زندگی «حاج ابوالقاسم صدیقی» و شرح ارتباط و دوستی او با حضرت آیتالله خامنهای را باید اثری شیرین و کمحجم معرفی کرد که مخاطب در کمترین زمان، هم شیرینی رفاقت چندین ساله 2 دوست را میچشد و هم درسهایی از زندگی رهبر انقلاب میگیرد. روشی که همواره در طول سالیان حفظ شده و این نوید را میدهد که مشی و مرام و سلوک حضرت امام خامنهای که این روزها در جایگاه رهبری انقلاب قرار دارند، نهتنها تغییری نکرده، بلکه تقویت شده است. این کتاب کمحجم را نشر ایمان جهادی (صهبا) در قطعی مناسب (جیبی) در ۱۲۰ صفحه با قیمت ۶ هزار تومان روانه بازار نشر کرده است.