جنگ، چنان پدیده مرارتبار و پُررنجی است که همه ملتها، بویژه ملتهایی که آن را تجربه کردهاند، همواره از آن گریزانند؛ همین تلخی و گریزان بودن ملتهاست که موجب شده «تهدید به جنگ» در زمره تهدیدات رایج و مؤثر قرار گیرد و قدرتهای زورگو برای وادار کردن دولتها و ملتهای هدف به عقبنشینی و تمکین در برابر خود، از این حربه استفاده کنند. خطا در برآورد وقوع جنگ از هر طرف که سر بزند خسارتبار است؛ چه جنگِ در حال وقوع را نادیده بگیریم و چه تهدید به جنگ غیرواقعی و در چارچوب عملیات روانی را قطعی قلمداد کنیم. نادیده گرفتن جنگِ در حال وقوع، منجر به عدم آمادگی و غافلگیری میشود و قطعی قلمداد کردن «تهدید غیرواقعی به جنگ» منجر به کوتاه آمدن در برابر دشمن و امتیاز دادن و پذیرش ذلت؛ بنابراین مسؤولان تراز اول کشور باید دراینباره برآورد و ارزیابی دقیقی داشته باشند. در کشور ما مطابق قانون اساسی، رهبری باصلاحیتترین جایگاه برای چنین برآوردی است، چرا که مطابق اصل ۱۱۰ قانون اساسی، هم فرماندهی کل نیروهای مسلح بر عهده ایشان است و هم اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها. رهبر معظم انقلاب اسلامی یکبار دیگر در سخنرانی ۱۴ خرداد و در بیستونهمین سالگرد ارتحال ملکوتی بنیانگذار جمهوری اسلامی، ارتباط داشتن «وقوع جنگ» با «برجام» را دروغ خواندند. این یادداشت تلاش میکند به برخی از دلایلی که این دروغ را یا به عبارت دیگر «بیاعتبار بودن تهدید به جنگ» را اثبات میکند، بپردازد. مناسب است یادآوری کنم طی حدود 3 دهه گذشته، چند بار کشور در آستانه ورود به جنگ قرار گرفته لیکن با تدابیر هوشمندانه رهبر معظم انقلاب، خطر جنگ از سر کشور رفع شده است! در اینجا به 2 مورد از این موارد میپردازم.
جنگ اول خلیج فارس
نخستین بار زمستان 69 هنگامی بود که آمریکا و متحدانش برای خارج کردن عراق از کویت دست به عملیات گسترده زدند. در این جنگ که به جنگ اول خلیجفارس معروف شد، جریان مشهور به چپ در داخل کشور مصراً خواستار ورود ایران به جنگ در حمایت از صدام بود! این جریان حتی پس از تصمیم شورای عالی امنیت ملی مبنی بر بیطرفی ایران در جنگ بین عراق و آمریکا و متحدانش، تمکین نکرده و هر روز در مجلس و خارج مجلس برای ورود ایران به جنگ در مقابل آمریکا فشار میآورد. البته از سوی دیگر، غربیها نیز ما را تحریک به ورود به جنگ و انتقام از صدام میکردند! خاتمهبخش این ماجرای حساس -که اندکی بیتدبیری و هیجانزدگی موجب میشد ایرانِ تازه رهاشده از جنگ تحمیلی هشتساله، وارد جنگی بشود که جز ویرانی ایران پایانی نداشت- موضع قاطع رهبری بود. 4 روز پس از اعلام نظر شورای عالی امنیت ملی، در شرایطی که نمایندگان مجلس از هر دو طیف، هر روز نطقی له یا علیه مصوبه شورای عالی امنیت ملی ایراد میکردند، حضرت آیتالله العظمی خامنهای در دیدار مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم طی سخنانی مهم، موضع رسمی جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات منطقه را تشریح کردند. ایشان در این سخنرانی، با انتقاد شدید از حملات ارتش آمریکا به مردم بیدفاع عراق، بر موضع بیطرفی جمهوری اسلامی تأکید و البته آن را تبیین کردند.
ایشان در پایان صراحتاً گفتند: «جمهوری اسلامی، هر دو جناح را رد میکند؛ چون در هر دو طرف، انگیزهها مادی است و به همین دلیل هم با یکدیگر تعارض پیدا کردهاند. آنها به دلیل مادی بودن، با هم تعارض پیدا کردهاند. اینطور نیست که یکی الهی و یکی هم مادی است. جنگ اسلام و کفر نیست. این، موضع ملت ایران ما است». (4 بهمن69)
حمله به طالبان
دومین مقطع حساسی که میرفت تا جمهوری اسلامی ایران را وارد جنگی ناخواسته و خطرناک کند، پس از حمله طالبان به مزارشریف در افغانستان، در آگوست ۱۹۹۸ /۱۳۷۷ شمسی بود. در این حمله که سرکنسولگری ایران در مزارشریف نیز جزو اهداف طالبان قرار گرفت، ۱۱ ایرانی (۱۰ دیپلمات و یک خبرنگار) شهید شدند. پس از این رویداد تروریستی، جلسه فوقالعاده شورای عالی امنیت ملی تشکیل و اکثر اعضای این شورا به ریاست رئیسجمهور وقت رأی به حمله به افغانستان (طالبان) دادند و نتیجه این رأیگیری بهعنوان مصوبه شورای عالی امنیت ملی برای رهبر حکیم انقلاب ارسال شد. موضوع حمله به طالبان آنقدر جدی بود که همزمان با طی فرآیند در شورای عالی امنیت ملی، حدود ۱۰۰ هزار نیروی نظامی در مرزهای شرقی کشور مستقر و آماده عملیات شده بودند، لیکن حضرت آیتالله العظمی خامنهای برخلاف رویه غالب خود که مصوبات شورای عالی امنیت ملی را تأیید میکنند، بهصورت مستدل با این مصوبه مخالفت کردند و ایران اسلامی را یکبار دیگر از ورود به جنگی پرخسارت حفظ کردند. البته پس از این مخالفت، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عملیات محدود دیگری را علیه طالبان طراحی و با موافقت رهبری اجرا کرد که موجب تنبه طالبان و عقبنشینی این گروه در برابر جمهوری اسلامی ایران شد. آنچه گفته شد تنها 2 نمونه از مواردی بود که تدابیر رهبری مانع بروز جنگ برای کشورمان شد تا برخلاف تبلیغات و عملیات روانی دشمن، معلوم شود رهبر حکیم انقلاب اسلامی نهتنها برای ایجاد تنش اهل ماجراجویی نیستند، بلکه با هوشیاری و آیندهنگری، همواره کشور را از میان بحرانها و تلاطمات داخلی و منطقهای به سلامت به ساحل امن و آرامش راهبری کردهاند. همین رهبر اما با تجربهای بهمراتب بیشتر و آگاهی و شناخت عمیقتر از دشمن، بروز جنگ را بهخاطر تن ندادن به برجام معیوب، دروغ میخوانند؛ چرا؟ حداقل 4 دلیل برای بیاعتبار بودن این تهدید به جنگ میتوان برشمرد.
۱- شکستهای آمریکا در عراق و افغانستان
آمریکاییها پس از ماجرای مشکوک ۱۱سپتامبر، به عراق و افغانستان لشکرکشی کرده و عراق را به اشغال خود درآوردند. حجم نیرو، تجهیزات و ادوات نظامی که آمریکا برای این عملیات به کار گرفت پس از جنگ دوم جهانی، بیسابقه بود و شرایط روحی- روانی داخل آمریکا و حتی فضای بینالمللی کاملاً به نفع آمریکا بود اما سرانجام آمریکا ناچار به ترک عراق شد و برای نخستین بار در تاریخ این کشور، یک دولت شیعی و نزدیک به جمهوری اسلامی ایران در عراق بر سر کار آمد!
2- شکست آمریکا و دهها همپیمان منطقهای و فرامنطقهایاش در جنگهای منطقه
آمریکا و بیش از 80 کشور، حدود 7 سال پیش، در اجلاس استانبول تصمیم گرفتند بشار اسد از حکومت ساقط شود و مخالفان وی بر سر کار بیایند ولی تنها با حضور روسیه و مهمتر از آن کمک مستشاری جمهوری اسلامی ایران، همه ترفندهای آنان با شکست روبهرو شد و امروز دولت قانونی سوریه همچنان و مستحکمتر از قبل در دمشق مستقر است و مخالفان مستظهر به آمریکا و دیگر قدرتها تارومار شده و مستأصل به دنبال برونرفت از این بحران هستند.
۳- نفوذ منطقهای ایران
همه دشمنان انقلاب اسلامی میدانند تعرض به ایران عزیز یعنی برانگیختن همه محور مقاومت در لبنان، سوریه، عراق، یمن، افغانستان و... .
و این یعنی مواجه کردن نیروهای مستقرشان در منطقه نهفقط با تهدید، بلکه با اقدامات کاملاً واقعی!
4- قدرت بازدارندگی و دفاعی بالای ایران
چهارمین دلیل، قدرت بازدارندگی و دفاعی بالای جمهوری اسلامی ایران است؛ قدرتی که توان و آمادگی اقدام علیه تمام منافع آمریکا و همپیمانانش در منطقه را دارد و همه پایگاهها و ناوهای آمریکا در منطقه زیر آتش موشکها و دیگر ظرفیتهای نظامی او قرار دارند. به این دلایل اضافه کنید «شرایط داخلی آمریکا» را که با بدهی چند هزار تریلیون دلاری، جنگ اقتصادی با چین و اروپا و... و مخالفت نخبگان این کشور با ترامپ دستوپنجه نرم میکند. حال آیا آمریکایی که رئیسجمهورش چندین بار از هزینه بیحاصل ۷ تریلیون دلاری کشورش در منطقه ابراز ناخرسندی کرده، در حضور رسمی نظامی در عراق و افغانستان شکست خورده و در جنگ نیابتی در منطقه مفتضح شده، با ورود به جنگ مستقیم و سخت با جمهوری اسلامی ایران، تمام نیروهای مستقر خود در منطقه و همپیمانانش را در معرض خطر قطعی ایران و همپیمانانش قرار میدهد؟ آیا آمریکا از قدرت بالای دفاعی ایران که بهسرعت میتواند افزایش هم یابد مطلع است؟ آیا میداند ممکن است وارد نبردی شود که پایانش در خوشبینانهترین حالت برای او نامعلوم است؟ آمریکا خوب میداند جمهوری اسلامی ایران اهل جنگ نیست اما در صورت وقوع، مرد جنگ است! ترامپ برخلاف ظاهر دیوانهاش، بهعنوان یک تاجر کلان که با قواعد تجارت بهخوبی آشناست، اهل «هزینه/فایده» است و خوب میداند در چنین نبردی، جز «خسارت» دستاوردی نخواهد داشت. آمریکا فقط در صورتی به ایران حمله نظامی خواهد کرد که ایران مؤلفههای قدرت خود از جمله «توان موشکی»، «نفوذ منطقهای»، «انسجام داخلی» و «ایمان به خدا» را از دست داده باشد؛ هدفی که با لطایفالحیل آن را دنبال میکند. پس مادامی که جمهوری اسلامی ایران قدرتمند است و از این مؤلفهها برخوردار، هیچ قدرتی جرأت تعرض سخت به ایران را ندارد؛ بنابراین جنگ، دروغی بیش نیست.
* تحلیلگر مسائل سیاسی
منبع: مؤسسه پژوهشی- فرهنگی انقلاب اسلامی