سیدحبیبالله بهشتی: روسیه تنها کشوری است که طی 18 سال گذشته 3 منطقه به خاک خود افزوده است. به نظر میرسد پوتین با برهم زدن اوضاع سیاسی و اقتصادی در گرجستان و تولد 2 جمهوری اوستیای جنوبی و آبخازیا و در همین حال با اضافه کردن کریمه به خاک خود نشان میدهد که نهتنها از دوران تثبیت گذشته است، بلکه در حال افزایش نفوذ و حرکت به سمت مرزهای ناتو است. روسها شاید به این باور کلی رسیدهاند که اگر دست روی دست بگذارند باید با ناتو در مسکو ملاقات و مذاکره کنند به همین منظور شاهد پیروزیهای روسیه در عملیاتهای خارجی و در عین حال حضور مسکو به عنوان یکی از بازیگران اصلی منطقه خاورمیانه در معادلات
عربی– صهیونیستی– غربی هستیم. ناتو اما طی سالهای گذشته تلاشهایی را برای مقابله با نفوذ روسیه صورت داده که میتوان به استقرار سامانههای دفاعی و اطلاعاتی در شرق اروپا اشاره کرد اما خطری که در حال حاضر بیش از گذشته مطرح میشود در ارتباط با 3 جمهوری لیتوانی، لتونی و استونی هستند که در مرزهای غربی روسیه و در شرقیترین مرزهای اتحادیه اروپایی قرار دارند. این کشورها از نظر جمعیت و ظرفیتهای بازار جایگاه مهمی در اتحادیه اروپایی ندارند اما وجود اقلیتهای جمعیتی روس در این کشورها و نبود طرحهای اقتصادی کارآمد عملا بستر را برای نفوذ هر چه بیشتر مسکو با قالبهایی چون همهپرسی و احقاق حقوق اقلیتهای روستبار مهیا میکند. لهستان که روزی به عنوان یکی از اعضای پیمان نظامی ورشو اهمیت داشت از سال 1999 به عضویت ناتو در آمده است و قرار بود میزبان سامانههای موشکی آمریکایی باشد که رادارهای آن در جمهوری چک مستقر است. این کشور در آخرین اقدامش از آمریکا خواسته است برای استقرار سربازان این کشور در لهستان برای جلوگیری از نفوذ روسیه مبلغ 2 میلیارد دلار در اختیار ورشو قرار دهد. نباید از نظر دور داشت که جمهوریهای لیتوانی و لهستان از 2 بخش با کالینگراد هممرز هستند و روسیه نیز موشکهای دوربرد و میانبرد خود را در این منطقه نصب کرده است و آمارها و گزارشها هم نشان میدهد روسیه سامانههای هستهای خود را در کالینگراد برای عملیاتی شدن آماده میکند. این در حالی است که «بازی جنگ» یا عملیات مشترک نظامی میان اعضای ناتو در اروپا بتازگی به پایان رسیده و اعضای ناتو تعداد نیروهای نظامی خود را در این منطقه افزایش دادهاند. 18 هزار نیروی نظامی در این عملیات شرکت کردند که نیروهای آلمانی، لهستانی، آمریکایی و کشورهای حوزه بالتیک جزئی از آنها بودهاند. تحرکات نظامی روسیه در حاشیه دریای بالتیک و مرزهای غربیاش عملا غربیها را نگران کرده است به طوری که مسکو در حال نوسازی ناوگانهای نظامی خود در مرزهای اروپا است که هزینههای سرسامآوری را نیز به کشورهای این منطقه تحمیل خواهد کرد. حرکت در داخل سرزمینهای اروپایی و زمینهای کشاورزی برای نیروهای نظامی بسیار اهمیت دارد زیرا سناریویی مانند آنچه در اوکراین رخ داد در حال حاضر متصور است، یعنی تجهیز گروههای قومی و زبانی و مقابله آنها با ارتش ملی. این مساله باعث شد هواپیمای c-17 ارتش آمریکا تجهیزات سنگین نظامی را به داخل خاک لیتوانی از لهستان منتقل کند که بزرگترین انتقال تجهیزات پس از جنگ سرد توسط این کشور به شمار میرود. بر اساس اجلاس سال 2016 ناتو در هرکدام از کشورهای بالتیک یکهزار نیروی این پیمان مستقر خواهند شد اما آنچه متخصصان نظامی میگویند آن است که برای مقابله با روسیه در منطقه بالتیک در هر کدام از 3 کشور لیتوانی، لتونی و استونی حداقل 10 تا 15 هزار نیروی نظامی نیاز است تا بتوانند در صورت لزوم جلوی پیشروی نیروهای روسی را بگیرند. در حال حاضر آنچه اهمیت دارد آن است که ناتو از نظر مفهومی با چالش عدم نداشتن راهبرد و رویکردی مشخص به عنوان یک باقیمانده از جنگ سرد هزینههای بسیاری را به دوش کشورهای عضو تحمیل میکند و در مقابل تهدیدات اصلی امنیت جهان مانند تروریسم عملا منفعل است. مساله گسترش ناتو به آمریکای جنوبی و عضوگیری جدید برای این پیمان با مطرح شدن پروژه کلمبیا کلید خورد که نهتنها گام موفقی نیست، بلکه این پیمان را بیش از گذشته به چالش عدم مشروعیت فرو میبرد. اعضای ناتو اکنون در تنها عملیات خارج از اروپای خود در افغانستان 17 سال است مشغول فعالیت بوده و نتوانستهاند در لیبی که تنها از نیروهای هوایی استفاده کردند کارنامه موفقی از خود به جای بگذارند. ورود نیافتن روسیه به پیمانهای نظامی چندملیتی و چندمحوری یکی از شاخصههای پیروزی مسکو در خارج نزدیک خود و متوقف کردن پروژههایی چون انقلابهای رنگی است.