گروه فرهنگوهنر: «عذرخواهی رسمی بنیاد رودکی درباره اجرای یک همایش»؛ این عنوان خبری بود که روز گذشته در برخی رسانهها در ارتباط با حواشی برگزاری یک همایش در تالار وحدت و عذرخواهی رسمی بنیاد رودکی به عنوان متولی اداره این تالار بزرگ منتشر شد. اتفاقی که پس از اعتراض گسترده رسانهها به برگزاری همایش یک مارک لوازم آرایشی در تالار وحدت و جولان چهرههای غیرفرهنگی در این مجموعه فرهنگی نیمهدولتی صورت گرفت و درنهایت مدیران این مجموعه را برای برگزاری چنین برنامهای که هیچگونه سنخیتی با ماموریتهای این نهاد ندارد، وادار به عذرخواهی کرد. اما در این میان موضوعی که با وجود اهمیت بالای خود کمتر مورد توجه رسانهها قرار گرفت، مساله مهم بیتوجهی به ظرفیتهای موجود در نهادهایی همچون بنیاد رودکی و عدم استفاده درست از این ظرفیتها در راستای اعتلای فرهنگ و هنر این مرز و بوم است.
صحنه اجرای بزرگان هنر، جولانگاه مدلهای آرایشی شد!
درست در روزهایی که بیشتر توجه و تمرکز مردم و همچنین اهالی فرهنگ و هنر بر جامجهانی فوتبال و اتفاقات پیرامونی آن متمرکز بود، تالار وحدت در اتفاقی عجیب و غیرقابل قبول برای اجرای همایشی یک روزه در اختیار یکی از برندهای تولید لوازم آرایشی قرار گرفت تا جایگاهی که روزی محل اجرای بهترین و سرشناسترین هنرمندان این سرزمین بوده تبدیل به جولانگاه مدلهای تبلیغاتی یک برند لوازم آرایشی شود! اتفاقی که انتشار برخی ویدئوهای تبلیغاتی آن در فضای مجازی بویژه در اینستاگرام با موجی از واکنشهای منفی رسانهها روبهرو شد تا آنجا که در نهایت مدیران بنیاد رودکی به عنوان نهادی که تالار وحدت از زیرمجموعههای آن محسوب میشود با انتشار متنی بابت وقوع این اتفاق عذرخواهی کردند. متنی که البته در درون خود تناقضهای جالب توجهی را نیز جای داده است. برای مثال در بخشی از این نامه آمده است: «بنیاد رودکی به عنوان متولی تالار وحدت سالانه پذیرای دهها همایش و رویداد ملی و بینالمللی است.» این گزاره هرچند به خودی خود ایرادی ندارد اما مساله آنجاست که براساس آنچه در اساسنامه این نهاد نیمهدولتی آمده، وظایف این مجموعه در حوزه برگزاری همایشها تنها شامل این موارد میشود: «برگزاری همایشها و جشنوارههای هنری و ادبی و شرکت در جشنوارهها و گردهماییهای هنری و ادبی داخلی و خارجی» و «برگزاری همایشها، نمایشگاهها، بزرگداشتها و مناسبتهای فرهنگی و هنری با مشارکت وزارتخانهها، سازمانها و مؤسسات ذیربط.»؛ حالا با در نظر گرفتن قید چندباره «فرهنگی و هنری» برای این برنامهها آیا میتوان برگزاری همایشی تجاری در ارتباط با یک برند لوازم آرایشی را زیرمجموعه برنامههای فرهنگی و هنری دانست؟ آیا در سایر کشورهای جهان - برای مثال همان روسیه که مدیران بنیاد رودکی در این چند وقت اخیر به بهانه اجراهای ارکستر سمفونیک در حاشیه رقابتهای جامجهانی در آنجا حضور داشتند - هم تبلیغ یک برند لوازم آرایشی جزو برنامههای فرهنگی و هنری به حساب میآید؟!
این قصه سر دراز دارد...
البته این نامه و گزارههای پرتناقض موجود در آن در واقع نخستین نمونه از بروز چنین رفتارهای متناقضی توسط مدیران این نهاد فرهنگی نیست. آنچنان که اگر پیگیر اخبار فرهنگی و هنری باشید حتما این خبر را شنیدهاید که 2 سال پیش نیز مراسم رونمایی از خودروی یک کمپانی خارجی اتومبیلسازی نیز در تالار وحدت برگزار شد که انتشار تصاویری از قرار گرفتن یکی از خودروهای این شرکت بر صحنه اصلی تالار وحدت با واکنش بشدت تند و تیز اهالی فرهنگ و هنر روبهرو شد آنچنان که چهرههایی چون حمیدرضا نوربخش، مدیرعامل خانه موسیقی در ارتباط با آن گفت: «من وقتی این خبر را شنیدم بسیار متاسف و متاثر شدم. ما باید حرمت فضاهای فرهنگی را با دقت بیشتری حفظ کنیم. اما خبر این اتفاق به حدی تعجببرانگیز بود که من ابتدا باور نمیکردم چطور چنین مسالهای اتفاق افتاده است. آن هم در صحنهای که همه میگویند مقدس است.» جالب اینکه با وجود همه اعتراضاتی که نسبت به این اتفاق صورت گرفت، تنها مدت کوتاهی بعد از این اتفاق، برگزاری همایش صنعت چاپ در تالار وحدت و انتشار تصاویری تاسفبار از این همایش باز هم مورد اعتراض رسانهها و هنرمندان قرار گرفت؛ هر چند این بار نیز گوش شنوایی از سوی مدیران نهاد برای این موضوع وجود نداشت.
وقتی سینماگران را از خانه خود بیرون کردند!
اما با نگاهی به فعالیتهای انجام شده در سایر مجموعهها و نهادهای فرهنگی میتوان به این نکته پی برد که گویا مساله استفاده نادرست از اماکن و ظرفیتهای موجود در مجموعههای فرهنگی و هنری صرفا محدود به تالار وحدت نمیشود. یک نمونه واضح و آشکار این موضوع استفاده از سینماها برای نمایش بازیهای جامجهانی بود. در شرایطی که فعالان عرصه هنر هفتم همواره نسبت به چرخه معیوب پخش و اکران سینماهای کشور معترض بوده و هستند، بخشی از توان سیستم پخش سینماها که شامل مجموعهای از بهترین و پرفروشترین پردیسهای سینمایی کشور میشود، برای نمایش بازیهای جامجهانی فوتبال مورد استفاده قرار میگیرد. مسالهای که شاید موجب سودآوری برای سینماداران شود ولی بدون شک به اقتصاد سینما بویژه به بخش تولید آن لطمات بسیاری وارد میکند. البته در نهایت با وجود انتقاداتی که از سوی اهالی سینما و رسانهها به این طرح وارد شد، باز هم این سینماداران (صاحبان سرمایه) بودند که توانستند حرف خود را به کرسی بنشانند آنچنان که محمدحسین مهدویان، کارگردان جوان سینمای ایران درباره این اتفاق اینگونه نوشت: سینما جای فیلم دیدن است. اجرای تئاتر روحوضی و کنسرتهای شیش و هشت و نمایش فوتبال در سینما، معنیاش این است که دوران سیطره فیلمسازها و تهیهکنندگان و مدیران فرهنگی بر سینمای ایران تمام شده. انگار باید بپذیریم که حالا زمانه امپراتوری سینمادارهاست. دیگر آنها هستند که تعیین میکنند پول در نشان دادن چه چیزی روی پرده نقرهای سینماست. به همین سادگی ما را از خانهمان بیرون میکنند».
نگاه سوداگرانه به فرهنگ
ریشه این اتفاقات کجاست؟ به نظر میرسد بیش از همه آن را باید در نگاه سوداگرانه مدیران فرهنگی به فرهنگ دنبال کرد. اگرچه «اقتصاد فرهنگی» یک مقوله آکادمیک و دانشگاهی است و اساسا امکانات و کالاهای فرهنگ باید درآمد خود و سود حاصل از فعالیت در آن را داشته باشد اما در نگاه مدیران فرهنگی کشور انگار آنچه اهمیت ندارد «اقتصاد فرهنگی» است و آنچه به عنوان راهکار جایگزین در نظر گرفته میشود از بین بردن فرهنگ با نگاه سوداگرایانه اقتصادی است. با این نگاه بخشی از بدنه سینمایی ما به سمت فیلمهای زرد و مبتذل رفت و لطمه بزرگی به فرهنگ عمومی و حتی خود «هنر هفتم» زد؛ همین مساله باعث میشود در مهمترین سالن تئاتر کشور شوی لوازم آرایش برگزار شود و در سالن سینما فوتبال پخش شود؛ با این نگاه معلوم نیست فرهنگ که در منطق ما زیربنای همه مسائل است و به مثابه هوایی است که تنفس میکنیم تا کجا به ابتذال کشیده میشود؟! به نظر میرسد این روزها آنچه کمتر از همه مورد توجه قرار میگیرد، حفظ سرمایههای فرهنگی و استفاده بهینه از ظرفیتهای موجود در این عرصه برای اعتلای فرهنگ و هنر این مرز و بوم است. نکته حائز اهمیت آنجاست که همه این اتفاقات در شرایطی صورت میگیرد که مساله کمبود فضاهای فرهنگی و زیرساختهای مربوط به آن از جمله موضوعاتی است که همواره مورد اعتراض اهالی فرهنگ و هنر قرار داشته و مشخص نیست چرا باید همین سرمایههای محدودی که در این حوزه وجود دارد نیز صرف فعالیتهای غیرمرتبط شود؟ جالب اینکه اصلیترین استدلال حامیان اختصاص این فضاهای فرهنگی به فعالیتهای غیرمرتبط، درآمدزایی و کمک به اقتصاد فرهنگ است، این در حالی است که مثلا همین ماجرای اخیر نمایش بازیهای جامجهانی فوتبال در سینماها اعتراضات زیادی را از سوی اهالی سینما و صاحبان فیلمهای روی پرده نسبت به عدم نظارت درست بر میزان فروش بازیهای فوتبال در سینماها و همچنین سهمی که قرار بوده از این روش به فیلمهای روی پرده تخصیص بیابد، در پی داشت. مسالهای که نشان میدهد گویا تنها بخشی که قرار نیست از درآمدهای هنگفت حاصل از مجموعه این فعالیتهای غیرفرهنگی بهرهای ببرد، فرهنگ و هنر است!