حسن قرایی: چنانکه یادم میآید، سال 92 نخستینبار در صف نانوایی محل و از تلویزیون نانوایی، خبر پیروزی حسن روحانی در انتخابات را شنیدم. باز تا جایی که به یاد دارم، در جمع آقایان و خانمهای حاضر در صف، فقط این من بودم که با لبخندی کوچک به این خبر واکنش نشان دادم! درصد مشارکت شهر ما-کاشمر- در انتخابات ریاستجمهوری آن سال 89 درصد بود. رقمی که بعید میدانم هیچ شهری در دموکراسیهای غربی، به خواب دیده باشد یا از این پس هم قصد داشته باشد ببیند! حتما شما تصدیق میکنید: اگر آن ظهر گرم خرداد 92، ما در سالهایی چون 76، 80، 84 یا 88 و حتی 68 و 72 بودیم، اوضاع صف نانوایی پس از اعلام چنان خبر مهمی به کلی زیر و رو میشد! دولت تدبیر و امید اما از همان زمانی که با آن «کلید» معروفش پدیدار شد، هرگز نتوانست موج اجتماعی قابلتوجهی ایجاد کند.
روحانی انگار آمده بود تا فقط آمده باشد؛ همین! دولت حسن روحانی، معمولی بود، خیلی معمولی! معادل چنین جملهای در ادبیات را، در جامعهشناسی، «بیگفتمان بودن دولتها» مینامند. روحانی اما گویی دوست نداشت معمولی بهنظر برسد. همکاران او در حزب اعتدال و توسعه که حالا کمکم بر مناصب بزرگی تکیه میزدند، از همان روزها بنا کردند به تعریف و تشریح گفتمان اعتدال! پس از آن تا همین اکنون هم، همایشها و برنامههای متعددی برای پاسداشت، تنقیح، تعریف، تمجید و خلاصه! ترویج چنین پنداری با بودجه دولتی برگزار شده است! وضعیت در کف جامعه اما همچنان بلاتغییر است، بلکه به مراتب، وخیمتر شده است. چنانکه احساس
میکنم اگر ظهر همین امروز من دوباره به همان نانوایی بروم و حسن روحانی دوباره در انتخابات پیروز شود، این بار دیگر من هم حال واکنش نشان دادن نخواهم داشت!
روحانی آردش را بیخته و الکش را آویخته است. دولت حالا به سواری میماند که از اسب افتاده ولی همچنان زین را رها نمیکند. چنین وضعیتی، ورای اینکه دولت معمولی روحانی را نامحبوبتر میکند، صورت منافع ملی را نیز با روی زمین کشیده شدن، بیشتر و بیشتر خراش خواهد داد. دولت باید زین را رها کند تا ما بیش از این روی خار و خاشاک مسیر برجام کشیده نشویم و زخمهایمان عمیقتر نشود! این عبارت که حالا کم کم رنگ کلیشه میگیرد اینجا بهدرد میخورد که: یک پایان تلخ، بهتر از یک تلخی بیپایان است. مردم از همان ابتدا درک واضحی از شقالقمرهایی که روحانی وعده میداد نداشتند؛ جامعه آبستن تردید بود در مواجهه با روحانی و کلید معروفش، لذا در پیروزیاش هم موجی ایجاد نشد و شوقی غلیان نکرد.
من، شاطر و مشتریهای آن نانوایی کذایی اما از آن زمان تاکنون، حسن روحانی را همچنان به حکم شرع و قانون، نماینده خود دانستهایم و هنوز هم میدانیم. این حمایت اما بلاشرط نیست و هرگز نبوده است و طبیعتاً روحانی و همکارانش باید در دنیا و عقبی بابت آن به مردم پاسخگو باشند! روحانی حالا در حالی که میبیند مهمترین حامیان تکرارچیاش هم دیگر تن به حمایت از او نمیدهند، بالاخره باید تیرانداختن با کمان بدون تیر را رها کند! ایده «کلید» روحانی از همان ابتدا هم پوک و مشکوک بود. حالا اما این پوک بودن عیان شده است، لذا راه درست این نیست که جناب عراقچی و دوستانش باز هم بخواهند از آن اسب سرکش که آنها را به زمین کوبیده، تعریف و تمجید کنند! اقتصاد را هم نمیتوان با چنان رویاهای وهمآلودی از وضعیت فعلی نجات داد.
حسن روحانی هر سال به ما میگفت سال آینده، سال رونق اقتصادی خواهد بود، غافل از اینکه یگانه راه رونق اقتصادی، دست برداشتن او از افکار اشتباهش بوده است! رویکردهای اقتصادی دولت به بدترین شکل، شکست خورده است. بازگشت به دستوریترین نوع مدیریت در اقتصاد با ابلاغ دلار تکنرخی، فارغ از درست یا غلط بودن آن، این پیام را دارد که دولت دیگر نظام بازار آزاد را هم که تمام مبنای اقتصادیاش روی آن سوار است زیر پا گذاشته است.
اینجا هم اما با اتفاقی شبیه سیاست خارجی مواجهیم و حسن روحانی همچنان به تغییر تیم اقتصادیاش و سیاستهای غلط آن که ظاهراً همه جز دولت در آن اتفاق نظر دارند، تن نمیدهد. حساب از اسب «اقتصاد بازار» افتادن جامعه ایرانی و به زین چسبیدنش، البته کهنهتر از دوران «کلید» است. مهرههای اقتصادی دولت سازندگی همچون مسعود نیلی و... اما همچنان ما را روی خار و خاشاک این مسیر میکشند. همه اینها را گفتم تا به این برسم که دولت بیش از برجام در اتاق آیسییو بوده است. دولت اگر میخواهد از این وضعیت خلاص شود، باید زین را رها کند. ابلاغیه اخیر وزیر صنعت درباره ممنوعیت واردات 1400 قلم کالا و جوابیه مستدل، محکم و منطقی وزیر امور خارجه به دهانگشادیهای پمپئو، معدود نشانههای نویدبخشی است که میتوان آنها را مشاهده مجدد علائم حیاتی در جسد دولت تلقی کرد! «قطع امید کامل از اجنبی» و «اخراج تیم اقتصادی دولت» و «تغییر سیاستهای اقتصادی به نفع تولید داخل» که بهنظرم مسبب تمام گرفتاریهای اقتصادی کشور از پایان جنگ تحمیلی به این سو بوده اما مهمترین اقداماتی است که باید در این مسیر انجام شود. آقای روحانی! ما شما را به اعتبار اینکه رئیسجمهوری اسلامی هستید، دوست داریم. بگو بسمالله برادر! علی برکتالله...