با پایان ایام امتحانات برخی دانشگاه ها بین دانشجویان رفتیم تا نظرشان را درمورد امتحانات جویا شویم؛ با ما همراه باشید.
- یک دانشجوی معترض که با دوستانش در محوطه دانشکده منچ بازی می کند: آقا من همیشه گفتم که سیستم آموزشی ما از اساس مشکل داره. به استاده میگم دیشب عروسی داییم بوده نتونستم درس بخونم، بهم 10 بده قبول شم، بی سواد میگه:«عیبی نداره، میتونی دوباره امتحان بدی». خب من اگه میخواستم با درس خوندن نمره بیارم که اون شب اصلا نمیرفتم عروسی، میمیری یه 10 بهم بدی؟ همینه که کشور ما پیشرفت نمیکنه دیگه!
- یک دانشجوی درس خوان در حالی که کنار جوی نشسته و گریه می کند: من دیگه هیچ انگیزهای واسه زندگی ندارم. چهارماه شبانه روز درس خوندم، اونوقت نمرهام شد 19. این ننگو چطوری از دامنم پاک کنم؟ دیگه با چه رویی برم خونه؟ ای خدا... ( به زار زدن ادامه میدهد).
- یک دانشجوی شاد و شنگول: وای خدایا مُردم از خنده. به جون همین اسی رفیقم میدونستم اینجوری میشه! با بچه ها شرط بسته بودیم هر کی بالاترین نمره رو بیاره یه هویج بستنی همه رو دعوت کنه. همه فکر میکردن من نمره ام بالاتر میشه ولی خداروشکر اسی شد 6 و تو جمع ما بالاترین نمره رو آورد. حالا قیافه ماتم زده شو ببین که مجبوره هشت نفرو هویج بستنی بده. ای خدا... ( این یکی از خنده نفسش بند میآید و لب جوی میافتد).