بیژن قطعا یتیم است. چون در ۳۱ سالگی کسی نمیتواند این همه پول داشته باشد مگر اینکه ارث پدرش باشد. مرگ پدر بیژن بر اثر کهولت سن بوده است. زیرا با چنین ثروتی بعید است اتومبیل پدر بیژن پراید باشد یا برای درمان به بیمارستانی دولتی مراجعه کرده باشد.
بیژن احتمالا تکفرزند است، زیرا ارث پدرش فقط به او رسیده است. با توجه به سن کم بیژن و نوع مرگ پدرش، او احتمالا اختلاف سنی زیادی مثلا در حد چهلسال با پدرش داشته است. از این اختلاف سنی میتوان نتیجه گرفت بیژن بچه زن دوم پدرش است. چون پدر بیژن که از نسل قبل از انقلاب است طبیعتا باید تهش در سی سالگی بچهدار میشده است. پس احتمالا زن اول پدر بیژن نمیتوانسته است بچهدار بشود و به همین علت پدر بیژن دوباره ازدواج کرده است.
عمه بیژن یکی از دشمنان اصلی بیژن است. زیرا بیژن سعی میکند حجم عظیمی از فحش و ناسزا را به سمت او هدایت کند. احتمالا عمه بیژن با تجدید فراش برادرش مخالف بوده است و همیشه با زن دوم پدر بیژن یا همان مادر بیژن مشکل داشته است. این اختلاف میتواند ناشی از دوستی عمیق عمه بیژن با زن اول پدر بیژن باشد. احتمالا عمه بیژن سعی داشته است با قالب کردن گزینه مورد نظر خودش به پدر بیژن، سهمی در ارثیه به جامانده از او به واسطه دوستی با زنش داشته باشد. اما بچهدار نشدن زن اول پدر بیژن، همه رشتههای عمه بیژن را پنبه کرده است.
بیژن یا به تازگی طلاق گرفته است یا مشکلات زناشویی زیادی دارد و به طلاق فکر میکند. زیرا خریدن سی و هشت هزار سکه جز در حالتی که مهر زنش باشد کاری غیر عقلانی است. از طرفی بیژن جز پول، خصوصیات پدرش را هم به ارث برده است و به یک زن راضی نمیشود. در نتیجه احتمالا رابطهای پنهان با زنی دیگر دارد و به او قول ازدواج داده است. این زن احتمالا از فرزندان یکی از مسئولین کشور است که در خرید سکهها به خاطر نفوذی که روی پدرش دارد توانسته است از قدرت او سوءاستفاده کند. اینکه نام واقعی بیژن لو نمیرود به این دلیل است که پدر زن آینده بیژن فهمیده است بیژن چه گندی بالا آورده است و حالا میخواهد جمعش میکند. باید دید آیا پدر زن آینده بیژن از بیژن سهمخواهی میکند؟ آیا به ازدواج دخترش با بیژن رضایت میدهد؟ آیا عمه بیژن همچنان در موضع ضعف باقی میماند؟ ما هم مثل شما منتظر اتفاقات بعدی خواهیم ماند.