به نام خداوند کارآفرین
خدای ریال و دلارآفرین
خداوند پول و خداوند سود
خداوند سکه، خدای صعود
خدایی که داده به من عقل و پول
که وارد کنم از اروپا شوکول
گرفتم دلاری ز سامانهها
ز سامانههای سراسر صفا
که وارد کنم پشمک اصل چین
برای جوانان این سرزمین
زدم پول خود را به این کار و بار
که دیدم شده کار و بارم دلار
گرفتم دلاری ز ما بهتران
فروختم ولی جنس خود را گران
اگر کار من مثل نمرود بود
ولی در عوض چرب و پُرسود بود
وگر توی زندان و افسردهام
“ولی دل به پاییز نسپردهام”
رسد باز دستم به بازارها
کنم من دوباره از این کارها
به بازار چسبیدهام چون سریش
که هستم فقط در پی سود خویش