«امین الصفدی» وزیر خارجه اردن بالاخره امروز به مسکو آمد تا در کشاکش بازیهای جامجهانی و در هیاهوی ورزشگاه لوژنیکی، آرام به روسها بگوید وضعیت اقتصادی در «امان» بحرانی است و باید چارهای برای آن اندیشیده شود. اردن یکی از فقیرترین کشورهای حوزه خاورمیانه عربی به شمار میرود که از نظر اقتصادی کاملا به 2 همسایه خود یعنی عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی وابسته است. ارتش اردن توان جنگهای خارجی را ندارد و اکنون به نظر میرسد به دنبال احیای معادله 1970 مرزی میان دمشق و امان باشد؛ معادلهای که بر اساس آن تنها سربازان ارتش عربی سوریه میتوانند در مرزهای این کشور با اردن و جولان مستقر شوند. این درخواست اردن در حالی مطرح میشود که طی 7 سال از جنگ علیه تروریسم امان بعضا تنها هسته استقرار ستاد فرماندهی ضد مقاومت بوده است. «عبدالله دوم» پادشاه اردن هاشمی بر اساس تحلیلهای سرویسهای امنیتی غربی – عربی – صهیونیستی مطمئن بود اسد سقوط خواهد کرد و هیچگاه تصور نمیکرد صدای فریادهای مردم این کشور را در مرکز اردن علیه سیاستهای اقتصادی و ضعف معیشتی شدید بشنود و مجبور شود برای حل و فصل این بحران اقتصادی دعوت ملک سلمان را به سرعت قبول کند و برای گرفتن اعانه راهی ریاض شود تا سعودیها در مقابل صدها دوربین، صدقهای در جیب ملک بگذارند. اردن میداند از 2 محور به طور جدی تهدید میشود؛ اول مساله حضور هزاران فلسطینی است که در دهههای گذشته وارد خاک این کشور شدهاند و قرار بود در اردوگاههای اسکان موقت حضور داشته باشند اما این حضور موقت به زندگی بیش از 60 ساله آنها منجر شد و دوم مساله مدارس سلفی و مساجدی است که قابلیت تجهیز و تحریک افکار عمومی را علیه سلطنت ملک دارند. آنچه سعودیها در متوقف کردن بیداری اسلامی به آن تکیه میکردند آن بود که اجازه رشد حرکتهای بیداری را در سرزمینهای پادشاهی ندادند و با کمک نهادهای امنیتی و استفاده از توان سرویسهای اطلاعاتی تلاش کردند هر اعتراضی را در نطفه خفه کنند. اما اعتراضهایی که اکنون در اردن به برکناری نخستوزیر و تشکیل دولت جدید با محوریت حل مشکلات اقتصادی منجر شد، با نگاه عمیقتر میتواند وضعیت در اراضی اشغالی و عربستان سعودی را نیز بحرانی کند به طوری که اگر سعودیها تن به بیثباتی سیاسی و اقتصادی در اردن بدهند (سناریویی که بعید به نظر میرسد) این ناآرامی به داخل خاک سعودی سرایت خواهد کرد. آن هم در شرایطی که رژیم سعودی که در یک جنگ نافرجام طی 7 سال گذشته در یمن و سوریه نتوانسته است دستاوردی قابل اتکا داشته باشد. در همین حال اولویت نخست امان در معادلات جدید خاورمیانه حفظ حاکمیت خاندان هاشمی است. این خاندان خدمات قابل قبولی را به انگلیس، آمریکا، رژیم صهیونیستی و حتی سعودی داده است و خود را برای نقشآفرینی در تحولات منطقهای محق میداند اما نقاط راهبردی در پشتیبانی از خواسته خود ندارد، به همین منظور تلاش میکند با دیپلماسی و در عین حال اعتراضات ساختگی به روند توطئه قرن و نقشآفرینی در انتقال نیرو و تجهیزات به جنگ سوریه، حضورش را مفید و بعضا سودآور توصیف کند. روسیه اما در محور سیاست خارجی اردن چه جایگاهی میتواند داشته باشد؟ این سوالی است که برای پاسخ دادن به آن باید به جنگ سوریه اشاره کرد، جنگی که در حال حاضر به لطف محور مقاومت از وضعیت خاکستری خارج شده و دارای 2 بخش سفید و سیاه است؛ در این تقسیمبندی روسیه به نیروهای سوری کمک میکند تا خود را به مرزهای سرزمینی جنوبی برسانند اما در سوی دیگر وزیر خارجه اردن در نقش سفیر رژیم صهیونیستی به دنبال جلوگیری از استقرار نیروهای مقاومت در جولان و مرزهای جنوبی سوریه است. رژیم صهیونیستی دیپلماسی پرکاری را همراه با ماشین دروغپراکنی منطقهای و جهانیاش برای مسموم کردن افکار عمومی جهان از آغاز جنگ علیه داعش در سوریه آغاز کرد و اکنون در حال بهرهبرداری از آن است. این ماشین رسانهای که به ظاهر آزادیاش را در قفس صهیونیستها استنشاق میکند، بر تبل ترس از جریان مقاومت میکوبد تا مبادا نیروهای مقاومت در مرزهای سوریه مستقر شوند و گلوگاههای راهبردی صهیونیستها را در این منطقه کنترل و مسدود کنند. نباید فراموش کرد رژیم صهیونیستی اکنون در بزنگاه خاصی از حیات نامشروع خود قرار دارد، زیرا برای نخستین بار یک عضو دائم شورای امنیت این رژیم را به مرکزیت قدس به رسمیت شناخته و سفارت خود را به بیتالمقدس انتقال داده است. این قدم مهم را تنها ایالات متحده که هدفی جز تامین امنیت دائمی رژیم صهیونیستی در چارچوب سیاستهای راهبردیاش در خاورمیانه ندارد، نمیتوانست انجام دهد. گام دوم در این مثلث که شروع آن ژست دیپلماتیک در قدس بود، سخنان ولیعهد سعودی درباره موجودیت رژیم صهیونیستی و در نهایت توطئه قرن است که مکمل 2 ضلع دیگر این رویای آغشته به وهم سوداگران اورشلیم خواهد بود.