سید حسام رضوی: در روزهای اخیر شاهد التهابآفرینی دوباره افرادی که خود را به اصلاحطلبی میزنند، هستیم؛ آخرین نمونه آن یادداشت کوتاه جناب جلائیپور برای بازگشت کشور به «قاعده» است. این سخنان که به دلیل فاصله داشتن معنادار با دغدغههای افکار عمومی، بازتاب چندانی در جامعه نداشت از اساس خطاست، زیرا اولا مرور تاریخ 40 ساله انقلاب اسلامی نشان میدهد مشکل اصلی بسیاری از بحرانها و مسائل صعبالعلاج کشور، التهابآفرینی جمع محدودی از افراد تندرو، تندمزاج و تندخوی سیاسی است که هنر فوقالعادهای در فرافکنی، مسالهسازی و شلوغکاری داشتهاند و حتی ابایی از راندن مخالفان خود با برچسب اعتدال نیز ندارند. فشار رسانهای هفتههای اخیر به روحانی را بیش و پیش از آنکه سایر جریانات سیاسی وارد کنند، رسانههای مرتبط با همین جناح تندرو و افراد شاخص آن وارد کردند و شاهد این ادعا نیز تحلیل محتوای همین رسانههاست اما این افراد هنر دیگری را نیز افزون بر هنرمندی خود دارند و آن، نعل وارونه زدن به حقایق و حتی عملکرد خود است.
ثانیا، مشکل کشور «سیاسی» نیست، «سیاسیکاری» همین عناصر تندرو است که عمدتا در احزابی مانند مجاهدین و مشارکت رشد کرده و شلوغکاری را در عمل یاد گرفتهاند؛ افرادی از قبیل تاجزاده، جلائیپور و شکوریراد که سالهاست فقط یک شیوه مشخص را برای حل مسائل خود آزمون میکنند و عجیب آنکه حتی از شیوه آزمون و خطا هم بهره نمیگیرند؛ چه اگر تجربه کاری است این شیوه را واکاوی میکردند و طرح دیگری درمیانداختند. راستی! چقدر تاکتیکهای سیاسی این گروه شبیه حلقه احمدینژاد است! جمع محدودی که بسیاری از بحرانهای دهه 60، مرهون تندرویهای آنها بود؛ گروه خاصی که با هنرمندی تمام! سرنوشت شورای اول شهر تهران و مجلس ششم را به محاق بردند و آبرویی برای فعالان اصلاحات نگذاشتند؛ قبیلهای سیاسی که بارها و بارها پروژههای عبور از شخصیتها و موضوعات مرتبط با خودشان را کلید زدند و برایشان فرقی میان هاشمی، خاتمی و روحانی نبود. مهم، قدرتطلبی و کسب قدرت بود! و ای کاش یک دهم تلاشی را که برای کسب قدرت میکردند در حفظ و بالندگی مسؤولیتهایشان میداشتند که اگر چنین بود، براحتی آن را به رقیب واگذار نمیکردند.
ثالثا، مهمترین توصیه اصلاحی برای این جمع آن است که نگاهی به پشت سر خود بیندازند و رد اثر عملکرد خود را در دورانهای مختلف انقلاب اسلامی بررسی کنند. مهمترین آسیبشناسی و اصلاح هم این است که عمل خود را بر اساس «قاعده» عقلانی تنظیم کنند، نه اینکه بر اساس استثناها و تمایلات خود جوگیر شوند! به عنوان نمونه:
- مهمترین قاعده اجتماعی «پایبندی به قانون» است. پس همه احتیاج داریم به قانون اساسی پایبند باشیم، نه فشار و چانهزنی، نه بحرانسازی رسانهای و اردوکشی خیابانی، نه تحریم مشارکت سیاسی و به هم زدن همزمان «قاعده» انتخابات یا رد نتیجه و مطالبه ابطال آن، نه استعفاهای دستهجمعی و معطل نگاه داشتن مجلس و شوراها و...
- «قاعده» این است که اگر از گذشته انقلابی خود پشیمان شدهایم، آن را از مردم پنهان نکنیم ولی تندروهای عزیز ما «استثنائا» مردم را از خودشان نمیدانند و خود واقعیشان را از مردم پنهان میکنند.
- «قاعده» این است که اگر در یک نظام سیاسی مطابق قانون اساسی مسؤولیت و اختیارات میان ارکان و اجزای مختلف تقسیم شده است، پاسخگویی نیز به همان میزان تقسیم شود اما «استثناطلبان» تندمزاج ما به دلیل آنکه خواستههایشان با اصول کلی و سیاستهای کلان نظام و قانون اساسی فاصله معنادار پیدا کرده، برخلاف قواعد علمی نظامهای ساختاریافته و سیستمی همه پاسخگویی را از لایه سیاستگذار سیستم مطالبه میکنند.
- «قاعده» عقلانی در فعالیتهای اجتماعی، فهم مشترک و درک مشکلات و مسائل عمومی مردم و برقراری ارتباط با آنهاست اما تندمزاجان سیاسی خود را محصور در چنبره مفاهیم و تمایلات محدود نزدیکان و دوستان میکنند و هر روز فاصله معنادارتری از خواست عمومی مردم پیدا میکنند و مگر نه اینکه بهجای ارائه راهحل مشکلات معیشتی مردم، از حصر سخن میگویند و پروژه عبور از روحانی را دنبال میکنند؟
- «قاعده» آن است که اگر سال 92 و حتی 96 آسمان را به ریسمان بافتند تا شخصی رئیسجمهور شود، امروز شجاعت داشته باشند و پای حرفشان بایستند؛ نه اینکه به صورت مستمر جامعه را تند کنند و خودشان اپوزیسیون همان موضع قبلی خود شوند! و چقدر این استثنا در طول حیات سیاسی این افراد «تَکراری» و مستمر بوده است.
- «قاعده» آن است که در حکمرانی و مدیریت کشور، نقاط کلیدی موفقیت مبتنی بر استعدادها و ظرفیتهای آن سیستم بنا شود اما استثنائاً این افراد کمترین وزن اهمیت را به نیروهای داخلی میدهند و دل در گرو بیگانه دارند.
- «قاعده» در حکمرانی هر سیستمی، اجرای چارچوب ارزشی و مراقبت از حدود هنجارهای آن است اما استثناطلبان به دنبال مخالفت با حجاب قانونی و شالودههای ارزشی آن میروند و جالبتر اینکه همین افراد، آن روزی که نان در دفاع از حجاب بود، کاسه داغتر از آش بودند!
- و دهها «قاعده» دیگر که به نام اصلاحطلبی و به کام عدهای تندرو، به «استثنا» تبدیل شده است.
و این وضعیتهای «استثنایی» در سپهر فعالیتهای سیاسی ایران بر مشکلات افزوده است، لذا خوب است جناب جلائیپور و دوستان معدودشان «استثناطلبی» را کنار گذاشته و به «قاعده» برگردند، چون شاید در ظاهر، طلبکاری از دولت و سایر بخشهای کشور هم حرف قشنگی به نظر بیاید و هم هزینهای نداشته باشد اما حداقل پیامدی که میتواند داشته باشد این است که چنین افرادی را بیش از پیش در باتلاق انزوای سیاسی فرو خواهد برد.