نیک رایت: بعد از پایان نیمه اول واقعا درک اینکه چطور فرانسه از کرواسی پیش است سخت بود. لوکا مودریچ و ایوان پریشیچ به همان فرم عالی خودشان در بازی مقابل انگلیس ادامه دادند و باعث برتری تیمشان در زمین بودند اما یک گلبه خودی و یک گل از روی پنالتیای جنجالبرانگیز باعث شد نتیجه نیمه اول 1-2 به سود فرانسه رقم بخورد، تیمی که تعداد گلهایش از تعداد ضربات درون چارچوبش بیشتر بود.
این سناریویی عجیب و غریب برای فینال بود اما از جهاتی نمادی مناسب از کل داستان فرانسه در جامجهانی به نظر میرسید، تیمی که نتیجه برایش مهمتر از سبک و فرم است. روی اعلام ضربه پنالتی از سوی داور بخت و اقبال به سوی فرانسه آمد؛ آنها از این شرایط نهایت استفاده را بردند و در پایان لایق قهرمانی بودند.
بخش اعظمی از این قهرمانی را باید مدیون یکدندگی دیدیه دشان بدانیم، مربیای که تحت هیچ شرایطی نظر خودش را زیر فشار نظرات مخالف تغییر نمیدهد. او با همین منش بدل به سومین مردی در تاریخ فوتبال شد که هم به عنوان بازیکن و هم مربی جامجهانی را فتح کرده است. دشان در حالی به این افتخار رسید که در دور گروهی بعد از پیروزیهای خفیف مقابل پرو و استرالیا و تساوی بشدت کسالتبار بدون گل برابر دانمارک زیر باد انتقادات زیادی قرار گرفته بود.
فرانسه قویترین تیم جام را داشت؛ پر از مهرههای درجه یک هجومی. تنها مساله مهم برای دشان اما بردن بود، نه چطور بردن، روحیهای که به بازیکنانش هم منتقل شده بود و آنتوان گریزمن هم چنین نظری داشت: «اصلا برام مهم نیست چطور. من ستاره دوم را روی این پیراهن میخوام. مادامی که این اتفاق بیفته هیچ اهمیتی نداره که چطور بهش رسیدیم».
موفقیت فرانسه با اتکا به ساختار مستحکم خط دفاعیشان به دست آمد. درست است که آنها مقابل آرژانتین 3 گل و در فینال هم 2 گل خوردند اما در راه رسیدن به بازی نهایی 4 کلینشیت ثبت کردند و تنها تیمی در تورنمنت بودند که دروازه خودشان را مقابل اروگوئه و بلژیک بسته نگه داشتند.
البته که این ساختار دفاعی روی قدرت هجومی فرانسه تاثیر منفی نگذاشت. شاید اگر مربی دیگری بود با توجه به مهرههای پرتعدادی که در اختیار داشت نوعی دیگر از فوتبال را برای تیمش میساخت، مثلا فوتبالی با مالکیت توپ بیشتر که فرصتهای گلزنی بیشتری خلق میکند اما دشان مطمئن بود با توجه به داشتن پدیدهای به نام کیلین امباپه بهترین راه ضربه زدن به حریفان استفاده از ضدحملات است و تیمش را در این راه عالی سازماندهی کرد.
فرانسه در فینال تنها 34 درصد مالکیت توپ داشت و میانگین مالکیتش در کل تورنمنت از ژاپن، تونس و استرالیا هم کمتر بود. این آمار دقیقا نقشه دشان را نشان میدهد؛ نقشهای با هدف سپردن توپ به حریف و جلو کشیدن خط دفاعیشان و ضربه زدن در ضدحملههای برقآسا. شاید فرانسه جریان بازیها را کنترل نمیکرد اما رای نهایی در اینکه توپ باید کی و کجا برسد با آنها بود.
بین 13 تیمی که در جامجهانی بیش از 50 ضربه به سمت دروازه حریفان زدند فرانسه بالاترین درصد استفاده از فرصتهای گلزنیاش را دارد (3/17درصد). این آمار قدرت و هوش بالای آنها در زدن ضربات آخر را نشان میدهد، عاملی که ضدحملههای فرانسویها را مرگبار میکرد.
اما قبل از اینکه حرف از تمامکنندگی بزنیم، یک ضدحمله خطرناک نیاز به پاس اولی دقیق دارد، کاری که پل پوگبا در این تورنمنت برای فرانسه به شکل بینظیری انجام داد. پوگبایی که در منچستریونایتد تحت رهبری ژوزه مورینیو انگار رو به خاموشی میرفت، در جامجهانی و برای تیمملی درخششی فوقالعاده داشت. او پاس اولی که منجر به گل خودش در فینال شد را به امباپه داد و چند دقیقه بعد هم یک پاس بلند دقیق دیگر برای ماتوئیدی ارسال کرد. جدا از این پاسها پوگبا در بعد دفاعی هم بسیار منظم بود و بدل به هافبک همهکاره برای تیمش شد.
در نهایت این کیفیت بالای انفرادی فرانسویها بود که قهرمانی را برایشان به همراه آورد. فرانسه شاید جذابترین و دوستداشتنیترین تیم جام نبود اما بیرحمترین و حسابگرترین بود، پس ستاره دوم روی پیراهن آبی فرانسه بسیار مدیون همان مردی است که فرانسویهای زیادی در طول تورنمنت از وی انتقاد میکردند.