محمد سلامتی: «مذاکره با آمریکا» آن هم ذیل استراتژی «تبدیل دشمن به دوست»، تئوری و گزارهای بود که از سوی برخی افراد خوشبین به کاخ سفید در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما به نقشه راه دولت در حوزه سیاست خارجی تبدیل شد. این خوشبینی کاذب در حالی روز به روز بیشتر در میان برخی مقامات دولتی متبلور میشد که در دوران اوباما بدترین تحریمهای یکجانبه و ثانویه علیه کشورمان اعمال شد و راهاندازی جنگهای نیابتی (از طریق تاسیس گروههای تروریستی ـ تکفیریای مانند داعش و جبهه.. النصره) نیز در منطقه غرب آسیا در دستور کار رئیسجمهور سابق آمریکا قرار گرفت. در هر حال، «دل بستن به اوباما» و دلخوش کردن به لبخندهای جان کری و متعاقبا اعتماد به قولها و تعهدات ظاهری واشنگتن در برجام، هزینههای زیادی برای کشورمان به همراه داشت؛ هزینههایی که همچنان در حال تحمل و پرداخت آنها هستیم.
متعاقب سرکارآمدن دونالد ترامپ، شاهد پردهبرداری از شکل عریان دشمنی ایالات متحده با ایران بودیم. رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا اردیبهشتماه امسال از توافق هستهای خارج شد و دیگر بازیگران بینالمللی را درباره قطع مراودات تجاری با ایران ترغیب و البته تهدید کرد. براستی در این شرایط خاص، وظیفه دولت و بویژه دستگاه سیاست خارجی کشورمان چیست؟ آیا میتوان در مواجهه با شرایط موجود، بار دیگر به دوگانه «دموکرات ـ جمهوریخواه» یا «آمریکا- اروپا» دل بست؟ آیا با توجه به تجربیاتی که طی 3 سال اخیر و فراتر از آن، در طول 40 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران داشتهایم، تاریخ مصرف خلق و تکیه بر این دوگانههای کاذب به پایان نرسیده است؟ آیا زمان آن نرسیده است دولت به جای «شیفت تاکتیکی» برابر تحولات جاری در غرب و بویژه در قبال فضای داخلی آمریکا، «شیفت گفتمانی» برابر ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپایی را مورد توجه و استناد قرار دهد؟
بدون شک، «شیفت گفتمانی دولت» در قبال غرب، بایستهها و مولفههایی دارد که در صورت توجه به آنها، میتوان «منازعه با آمریکا» را هدایت و مدیریت کرد.
یکی از این مولفهها، «تاکید بر اصول و ثوابت سیاست خارجی ایران اسلامی» است. اصول و ثوابت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر گرفته از آرمانهای انقلاب است. خطوط قرمزی مانند «حمایت از محور مقاومت» و «تقویت توان دفاعی کشور برابر بیگانگان» که اتفاقا آمریکا و اروپا در صدد محو آنها پای میز مذاکره با ایران هستند، منبعث از همین آرمانهای مقدس و غیر قابل معامله و مذاکره است. از این رو تکیه مستمر و مداوم بر آرمانها و اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، مهمترین پیششرط «شیفت گفتمانی دولت در برابر غرب» محسوب میشود.
دومین پیششرط مهم در «شیفت گفتمانی دولت» در قبال غرب، مربوط به سیگنالها و نشانههایی است که از سوی دستگاه دیپلماسی کشورمان ارسال میشود. این سیگنالها باید منبعث از «اقتدار ایران» بوده و پیام «قاطعیت ایران اسلامی» را به صورت آشکار به طرف مقابل مخابره و تفهیم کند. هر گونه اظهار نظر یا سخنی که حاوی پیام یا نشانهای مغایر این اقتدار باشد، منجر به گستاخی بیشتر غرب مقابل کشورمان خواهد شد.
همانگونه که اشاره شد، برخی سخنان و سیگنالهایی که از سوی مسؤولان اجرایی کشورمان درباره «تفکیک بازی آمریکا از اروپا» یا «تمایز دموکراتهای آمریکا از
جمهوریخواهان کاخ سفید» به غرب مخابره میشود، صرفا منجر به پیشبرد اهداف وقیحانه مشترک بازیگران غربی در تقابل با نظام و ملت ایران خواهد شد.
سومین و مهمترین موضوع، «ترمیم و تغییر باورها» در دولت است. آنچه در طول 5 سال اخیر رخ داده است، بیانگر شکست و از بین رفتن باور «اعتمادپذیری آمریکا و اروپا» است. هم اکنون زمان آن رسیده است تا این باور نادرست و شکست خورده، با باوری به نام «خصومت ذاتی غرب با ایران» جایگزین شود. تا زمانی که حتی رگههایی از باور به «اعتمادپذیری واشنگتن» و «معامله با سیاستمداران آمریکایی» در میان دولتمردان ما وجود داشته باشد، اساسا شاهد ایجاد تغییری واقعی و شگرف در حوزه سیاست خارجی کشورمان نخواهیم بود. همچنین استمرار این باور نادرست، ضریب آسیبپذیری کشورمان را برابر دشمنان قسمخورده انقلاب و ملت ایران افزایش خواهد داد. بدیهی است بساط تفکر «اصلاحپذیری آمریکا» باید از عرصه گفتمانی و اجرایی دولت جمع شود و با تفکرات منطقی و مبتنی بر حقایق موجود جایگزین شود.
در صورتی که این 3 مولفه، یعنی«تکیه بر اصول انقلاب اسلامی و سیاست خارجی ایران»، «ارسال سیگنالهای اقتدارآفرین» و «ترمیم و تغییر باورها» در کنار یکدیگر تحقق یابد، شاهد شیفت گفتمانی دولت در مقابل غرب و در نتیجه، انفعال بازیگران عهدشکن آمریکایی و اروپایی در مقابل ایران قدرتمند خواهیم بود.