حسن حنیف: «حقوقبشـر» امروزه دسـتاویزی برای بـه راه انداختن نبردهـای فکـری، ارزشـی و هویتی اسـت که معمولاً بـه دلیل نداشـتن مظاهر اصلی و عادی یک جنگ متعـارف و محسـوس نبـودن خـونریزی و کشـتار، از هنجارهای حقوق توسـل به زور و درگیریهـای مسـلحانه نیـز مصون اسـت و بیمحابـا بر قلبها و اندیشـههای مردمـان مشـرقزمیـن وارد میشـود. فراتـر از ایـن ایـده، اسـاس و مبنـای شـکلگیری نظـام مذکـور چیـزی جز تحمیـل هویـت و فرهنگی معین و مسـلط بـر دیگـر ملتهـا و هویتها نیسـت. بر این اسـاس بیدلیل نیسـت کـه حمایت از حقـوقبشـر و دموکراسـی یکی از سـتونهای اساسـی راهبردهـای امنیت ملی برخـی کشـورها نظیـر آمریـکا به حسـاب میآید. به طور کلی نهادهـا از جملـه منابع قدرت نـرم بـوده و محـدود بـه ملاحظـات سـازمانی درون ملی نخواهنـد بـود. نهادهای بینالمللـی در معنـای وسیع آنهـا یعنـی همه نهادهـای شـکلی، سـازمانهای دولتـی و غیردولتـی، معاهـدات، عرفهـا و اصـول کلـی حقوقـی، میتواننـد در خدمـت تولیـد، بازتولید و حتی نبـرد قدرت نـرم بازیگران مختلف قـرار گیرنـد. حال تأکیـد بـر «قابلیت شـکلدهی بـه اولویتهـای بینالمللی» نشـان میدهـد محیـط بـازی نـرم تنهـا محدود به محیطهای سیاسـی و نبـرد میـان 2 کشـور نیسـت، بلکه هنجارهای بینالمللی و سـازوکارهای پیگیری آن نیز میتواند مناسـبترین عرصـه بـرای تولید قدرت نـرم و همچنین نبردی عام بـا فرهنگهای دیگر، یا نبرد خاص کشـورهای معین باشـد. آمریکاییها در ایـن مسـیر از ابزارهـای قـدرت نـرم و دیپلماسـی عمومـی بهـره گرفتنـد و با نفـوذ در جامعـه مدنـی تـلاش کردنـد جامعـه کشـورهای منطقـه خاورمیانه [غرب آسیا] را بـا عناصـر کلیـدی دموکراسـی آمریکایـی از طریـق سـفرهای مطالعاتـی، برتری رسـانهای، مسأله حقوقبشـر و حقـوق زنـان، اعطـای بـورس تحصیلـی و نیز حمایتهای دیپلماتیـک از معارضـان مدنـی آشـنا کنند. بـر ایـن اسـاس، ادغام منافـع اسـتراتژیک با ارزشهای فرهنگی و حقوقبشـری از مهمتریـن مشـخصههای برجسـته دیپلماسـی ایـالات متحـده اسـت. از زمـان تأسـیس، آمریـکا همـواره خود را کشـوری کـه تمـدن منحصربهفرد یـا «چراغ آزادی» و «سـنگر دموکراسـی» داشـته اسـت، معرفی کرده و بر این اسـاس، ارسـال ارزشهـای فرهنگـی بـرای گسـترش دموکراسـی و حقـوقبشـر بـه کشـورهای دیگـر را از ویژگیهـای متمایـز دیپلماسـی خـود به حسـاب آورده اسـت. البتـه بایـد گفـت ارزشهـای فرهنگـی، یکـی از محرکهـای اصلی در سیاسـت خارجـی آمریـکاسـت کـه در کنـار فاکتورهای دیگـر بـه عنوان مکملهـای تأثیرگذار در دیپلماسـی آمریکا نقـش دارد. در واقع، با پایان جنگ سـرد سیاسـت خارجی حقوقبشـری آمریکا وارد مرحله جدیدی شـد. در ایـن دوران آمریـکا بـا اعـلام پیـروزی در مقابـل کمونیسـم، خـود را بـه عنـوان قدرتـی آزادیخـواه و ارمغـانآور حقوقبشـر بـه جهانیان معرفـی کرد. دکتریـن حقوقبشـر از گذشـته تاکنـون نقـش عمدهای در سیاسـت خارجـی آمریکا داشـته اسـت. آمریـکا در این زمینه خـود را یکی از حامیـان حقوقبشـر معرفی کرده اسـت امـا در واقـع از آن به عنـوان ابزاری در جهـت مداخلـه و محـدود کـردن کشـورهای مخالـف خـود اسـتفاده میکند. در ایـن حـوزه «جیمی کارتـر» حقوقبشـر را «کلیدیتریـن مفهـوم» و «نگرانی اصلی» سیاسـت خارجـی آمریـکا معرفی میکند و معتقد اسـت با گسـترش حقوقبشـر و دموکراسـی در سراسـر جهـان امنیـت آمریکا افزایـش مییابد و ایـالات متحده از ایـن طریـق میتوانـد پرسـتیژ اخلاقـی از دسـت رفتـهاش را باز یابـد. همچنین تحـت قوانیـن بینالمللـی، ایـالات متحده حـق قانونی و مسـؤولیت بـرای ترویج حقوقبشـر مییابـد.
حقوقبشر در هژمونی آمریکا
هژمونی در روابـط بینالملل به گونهای از سـلطه اشـاره دارد کـه مبتنـی بـر رضایـت زیردسـتان باشـد. بـر پایه نظریـه «ثبـات هژمونیک» ثبـات جهـان بسـته بـه وجـود ثباتدهنـدهای اسـت کـه نیـروی هژمونیـک داشـته باشـد. رهبـر هژمـون باید دارای شـرایطی باشـد کـه مهمترین آنها عبارت است از:
- ترویج اقتصاد لیبرال در برابر سیاستهای اقتصاد حمایتی
- کنترل بر مواد خام، بازار، سرمایه و نرخ ارز
- کنترل بر تسلیحات نظامی بویژه تسلیحات هستهای
- داشتن آرمانی مردمپسند چون حقوق بشر و دموکراسی.
روشـن اسـت شـرط چهـارم، یعنـی داشـتن نرمافـزار دلخـواه در سـطح جهانـی، شـرطی تعیینکننده در تـداوم ثبـات هژمونیـک اسـت، زیـرا اگـر ایـن نباشـد عنصـر کلیـدی رضایت از رهبـر هژمون کـه لازمه ثبات هژمونیک اسـت، حاصـل نخـواهد شـد. امـروز نرمافزارهایـی چـون حقوقبشـر و دموکراسـی مطلوبتریـن نرمافزار لازم بـرای سیاسـت داخلـی و خارجـی دولتها شـمرده میشـود. از ایـن رو سیاسـت حقوقبشـرگرایانه آمریـکا نیـز سـهم چشـمگیری در اسـتحکام هژمونـی آمریـکا داشـته اسـت. یکـی از دلایـل اساسـی شکسـت اتحـاد جماهیـر شـوروی در برابـر ایـالات متحـده، تفـاوت ماهیـت نرمافزارهای راهبـردی آنهـا بود. به سـخن دیگـر، جاذبه لیبرالیسـم آمریکا در اذهـان عمومی جهـان بسـیار بیـش از کمونیسـم شـوروی بود. فروپاشـی شـوروی نشـان داد در کشـورهایی که به ظاهر در اردوگاه شـوروی کمونیسـت قرار داشـتند، سـطح نارضایتـی عمومـی، بویژه در دهههـای پایانـی حیات اتحاد شـوروی، بسـیار بالاتر از آن چیزی بود که رهبران پیشـین شـوروی میپنداشـتند. از سـوی دیگر، گفتمـان دموکراسـی و حقوقبشـر چنـان جایگاهـی پیدا کـرد که کسـانی چون «فرانسـیس فوکویامـا» معـاون وزارت خارجـه آمریکا در دوران بـوش پدر، با طـرح نظریـهای شـگفتانگیز بـا عنـوان «پایـان تاریخ» تحـولات بلوک شـرق را نشـانه پیـروزی نهایـی
لیبـرال- دموکراسـی در نبـرد تاریخـی عقاید و نقطـه پایان تکامـل ایدئولوژیک بشـریت دانسـت. امـروز گفتمـان حقوقبشـر، اصول بنیادینـی چون اصل حاکمیـت، اصل عدم مداخلـه و اصـل پرهیـز از کاربـرد زور را به چالش کشـیده اسـت؛ چنانکـه به نظر کارشناسان، کشـورهای عضـو سـازمان ملـل متحد بـا ایجاد مکانیسـمهای بینالمللـی و منطقـهای بـه منظـور تضمیـن رعایـت شـدن قواعد مربـوط به حفظ حقوقبشـر بـه ایـن نتیجـه رسـیدهاند کـه دخالـت در امـور یـک کشـور خاص، اگر تخلفات سـنگین و مهمی در سـطحی گسـترده انجام شده باشـد، یکسـره توجیهپذیـر اسـت و در چنیـن وضعـی سـازمان ملل متحد مجاز اسـت در کشـور مـورد نظـر مداخلـه کنـد. البته در عمـل، این قدرتهای بزرگ هسـتند و پیشـاپیش همـه آمریـکا که همـگام با منافع خود مسـؤولیت مداخله را به عهـده گرفتهاند و زیر پوشـش پشـتیبانی از حقوقبشـر، از مرزهای مورد نظر سـازمان ملل فراتر رفتهاند. امـروز اگـر تأکیـد بر حقوقبشـر تکیهگاهی اسـتوار بـرای تـداوم هژمونی آمریـکا باشـد، گریـز از معیارهای حقوقبشـر نیز بـه همان اندازه بـرای هژمونی آمریـکا چالـش تلقی میشـود. بـا اینکه دولت آمریـکا در جهان امـروز- با پروپاگاندای رسانهای- از حامیان حقوقبشـر شـمرده میشـود امـا یکجانبهگرایی اخیـر آمریکا بویژه از زمان اشـغال عـراق در بهـار 2003/ 1382، اعتبار آمریکا را خدشـهدار کرده اسـت. واقعیت این اسـت که بخشـی از نخبگان سیاسـی آمریکا و پیروانشـان درباره اقـدام از راه سـازمان ملـل دچـار بدگمانـی هسـتند و بـا توجـه بـه حـق وتـوی آمریکا در شـورای امنیت و پایگاه برجسـته این کشـور در جاهای دیگر، سـازمان ملـل را تهدیـدی نسـبت به امنیـت، آزادی و اسـتقلال آمریکا به شـمار میآورند. ایـن امـر، هـم درباره برقـراری صلـح و امنیـت بینالمللی و هـم در زمینـه توانایـی ایـن سـازمان بـرای مداخله بشردوسـتانه و اجرای مسـتقیم حقوقبشـر صـدق میکنـد. دولـت کنونـی ایالات متحـده در برگیرنـده گروهی اسـت که اثر رویکـرد یکجانبهگرایـی بـر آنان یکسـره آشـکار اسـت. خطرهـای ایـن رویکرد هنگامی برجسـتهتر میشـود که کارگـزاران آن دولت در نتیجه نخوت ناشـی از خودمحوری دولت خود، دسـت به کارهای ضدبشـری میزننـد و اعتبـار برخاسـته از حقوقبشـرگرایی آمریـکا را در اذهـان عمومـی جهـان از میـان میبرنـد. نمونه روشـن در این زمینـه، شـکنجه و آزار زندانیان در زندانهای ابوغریـب و گوآنتانامـو اسـت. بیگمـان بـا زیـر سـؤال رفتن حسـننیـت آمریـکا در برقـراری دموکراسـی و حقوقبشـر، پتانسـیلهای چالـش در برابـر هژمونـی آمریـکا افزایـش خواهـد یافـت. پـس، از آنجـا که تـداوم رهبری هژمونیـک بسـته بـه تداوم رضایـت اکثریـت جامعه جهانی اسـت و از آنجـا کـه رضایـت نسـبی حاصـل از هژمونـی آمریکا تاکنـون تا انـدازه زیادی بـه رویکـرد دلخواه آن کشـور یعنی پشـتیبانی از حقوقبشـر و دموکراسـیهای مبتنـی بـر اقتصاد آزاد در سـطح جهانی وابسـته بوده اسـت، تداوم ایـن هژمونی نیـز بسـتگی بـه این خواهد داشـت که دولتمـردان آمریکایی از خدشـهدار شـدن بیـش از پیـش اعتبـار خویـش در برابـر جامعـه جهانـی جلوگیـری کننـد. لازم بـه ذکـر اسـت هژمونـی آمریـکا و حقوقبشرگرایی شیطان بزرگ، هیـچگاه مـورد تأییـد کشـورهای مسـتقلی نظیر جمهـوری اسـلامی ایـران نبـوده اسـت. البتـه تلاشهای اخیـر دولـت آمریـکا بـرای جلـب پشـتیبانی کشـورهای گوناگـون بویژه همدسـتان اروپایـیاش از پروسـه برپـا کردن دموکراسـی در عراق و نیز نظارت بیشـتر بـر کار نیروهایش از جملـه در عـراق، گویای تلاش هدفمنـد دولتمردان آمریکایی بـرای جلوگیری از وارد شـدن خدشـه بیشـتر به حیثیت هژمونیک آن کشور اسـت.