کمیل حسینی: بسیار واضح است برای ایجاد وضعیتی جدید، تغییر یا استمرار آن، باید علل آن را شناسایی کرد و عواملی که باعث شکلگیری وضعیت کنونی در این قالب و مشخصات شده است یا عواملی که باعث تغییر شکل و دگرگونی آن در طول زمان شده است یا احیانا علل حذف و نابودیاش را شناخت. در یک جامعه نیز اوضاع به همین صورت است و برای تغییر در یک جامعه، شناسایی سازوکارهای موثر در آن نقش اساسی دارد. یکی از اجزای اصلی این پازل و شاید اصلیترین بخش آن، شناسایی درست از نحوه کنش انسانی است و در واقع بسیاری از روانشناسان و جامعهشناسان تلاش در فهم چگونگی این کنش انسانی کردهاند و نظرات مختلفی را ارائه کردهاند. ما در اینجا تلاش داریم با پرداختن مختصر به یکی از نظریات روشنگر در زمینه انواع کنش انسانی، به تحلیلی از کنشهای پیرامون موضوع جنسیت در انسان بپردازیم و بحثی کوتاه در زمینه سیاستگذاری در این موضوع داشته باشیم. کنشهای انسانی طیف وسیعی از رفتارها را تشکیل میدهد. میتوان در یک تقسیمبندی، سر این دو طیف را از خودآگاه تا ناخودآگاه تقسیمبندی کرد. برخی رفتارها و کنشهای انسان گرایش به سمت ناخودآگاه دارد و برخی خودآگاه است و تعدادی نیز در میانه این طیف قرار دارد. این ناخودآگاه بودن میتواند ناشی از نشست احساسات، اعتقادات و ارزشها و حتی آموختههای خود به خود در ضمیر انسان باشد. حال برای مشخصتر شدن بازیگران سازنده این طیف رفتاری به تقسیمبندی دیگری در زمینه علل کنشهای انسانی میپردازیم. در این تقسیمبندی تحلیلی کنشهای انسانی دارای 4 مبناست.
1- کنشهای معطوف به ارزش: کنشهایی که فرد آنها را برای دستیابی و تحقق ارزشی برمیگزیند. برای نمونه فرد برای محقق کردن ارزش راستی یا کمک به سالمند، بدون هیچ چشمداشت مادی و معنوی، رفتاری را انجام میدهد و تنها برانگیزاننده آن تعلق خاطر به این ارزش است.
2- کنشهای معطوف به هدف: کنشهایی که فرد آنها را برای دستیابی به اهدافی مشخص انتخاب میکند. در این نوع کنش، فرد هدفی را که معمولا برآمده از منافع مادی و معنوی، فردی یا اجتماعی است مد نظر دارد و برای دستیابی به آن برنامهریزی و مطابق آن عمل میکند؛ مانند فردی که برای خرید ماشینی برنامهریزی و کار میکند.
3- کنشهای عاطفی: کنشهایی که فرد آنها را نه در راستای هدف یا ارزش، بلکه تنها برآمده از احساس، گرایش و حب و بغضی بروز داده است. مانند فردی که در حال عصبانیت فریاد میزند یا دیگری که به دلیل تنفر از شخصی حاضر به معامله با او نمیشود.
4- کنشهای عادتی/ سنتی: کنشهایی که فرد آنها را از زندگی روزمره در محیط پیرامون اعم از خانواده و اجتماع آموخته است. این کنشها طیف وسیعی از رفتارها را در بر میگیرد؛ از طرز راه رفتن و خندیدن تا برخی سنتهای ملی مانند چیدن سفره هفتسین.
میتوان گفت این تقسیمبندی از انواع کنش تقریبا جامعیت دارد و نمیتوان کنشهای انسانی دیگری خارج از این چارچوب پیدا کرد؛ مگر برخی رفتارهای تقریبا خود به خود مانند بسته شدن پلک در زمان نزدیک شدن چیزی یا اموری شبیه به آن و البته این 4 دسته تحلیلی از کنش بر روی یکدیگر تاثیر و تاثر متقابل نیز دارند و البته میتوانند به صورت همزمان در تقویت یا تضعیف یک کنش تاثیر کنند یا در کشاکش با یکدیگر در عمل یا ترک یک رفتار قرار گیرند.
برای روشنتر شدن این نظام تحلیلی، اضافه کردن این نکته ضروری به نظر میرسد که در جهان امروز چه در ایران و چه در خارج از آن بخش عمده رفتارهای انسان برآمده از 2 شق آخر است و افراد در بسیاری از رفتارهای خود به دنبال دستیابی به ارزش یا هدف خاصی نیستند، بلکه رفتار آنها بر اساس علایق و امیال و خواستهای لحظهای آنها یا تکرار رفتارهای دیگران یا رفتارهای پیشین بدون هدفی خاص است. حال با این نظام تحلیلی از انواع کنشها میتوان به تبیینی صحیحتر از علل کنشهای فردی و اجتماعی پیرامون مساله جنسیت در جامعه پرداخت. در واقع کنشهای افراد در این زمینه نیز بیشتر از آنکه برآمده از تعقل معطوف به هدف یا ارزش باشد، برآمده از احساسات و جامعه پیرامون و تجربه زیستمان است. برای مثال پدیدهای مانند نوع پوشش و میزان پوشانندگی آن به عنوان یک موضوع پیرامونی جنسیت بیشتر از اینکه برآمده از تعقل افراد در منافع و مضار انواع پوشش، یا ارزشهایی مانند عفاف و غیرت باشد، برآمده از فضای زندگی جدید و تجربه زیست افراد از رسانهها، ارتباطات، تفریحات و... است. هر چند ارزشها و اهداف نیز در شکلگیری این سبک پوشش نقش بازی میکنند اما خود آنها نیز میتوانند متاثر از آن تغییر شکل داده و قالبی جدید بگیرند. برای مثال ارزشی مانند حفظ عفاف در رابطه دیالکتیک میان زیست جدید و پوشش جدید معنا و شکلی تازه مییابد. حال اگر بعد از این مقدمه مختصر سراغ بحث سیاستگذاری برویم، متوجه میشویم در جامعه مدرن و مخاطبان امروزی این سیاستها برای تغییر در کنشها و رفتارهای جنسی باید متوجه 2 نوع کنش 3 و 4 بود و این در حالی است که بسیاری از سیاستها در جهت اقناع و تعلیل است که بیشتر مربوط به 2 نوع کنش یک و 2 است. فیالمثل در تغییر یا حفظ وضع پوشش باید وزن بیشتر توجه را در ایجاد گرایشات احساسی افراد و تغییر در تجربه زیست افراد قرار داد تا توجه روی تعلیل و اقناع در زمینه اهمیت موضوعاتی چون حجاب در تحکیم خانواده و ابزار نشدن زن محجبه و... یا تبلیغ ارزشهایی چون عفاف و غیرت- که البته همه این امور ضروری است اما نقش کوچکتری در این جریان بازی میکنند. برای مثال در جامعهای که نظام الگویی آن بر اساس بازیگران و خوانندهها شکل گرفته است و نظام زیباشناختی آن در پوشش در تننمایی و برهنگی است و علاقهمندی و احساسات مردم را اموری اینچنین هدایت میکند، توقع حفظ نظام پوشش گذشته و حتی ارزشهای گذشته را نمیتوان داشت (حال شما به برنامههای میهمانمحور پرمخاطب صداوسیما دقت کنید و طیف شغلی افرادی که معمولا میهمان آنها هستند). یا در نمونهای دیگر در شهری بزرگ با برجهای چند ده واحدی که در آن همسایه، همسایه را نمیشناسد و اتفاقا توسط دولت نیز ساخته شده است، توقع همان کنشهای جنسی گذشته را نمیتوان داشت که در خانههای یک طبقه و 2 طبقه در تهران 50-40 سال پیش جریان داشت. در پایان میتوان گفت باید در سیاستگذاری پیرامون موضوعات حول جنسیت متوجه لایههای پنهان این امور بود و علاج بسیاری از معضلات جنسی را در ریشههایی پیدا کرد که اتفاقا اصلا ظاهری جنسی ندارند؛ همانند اقتصاد و سیاست، گذران اوقات فراغت و شهرسازی و...