صادق فرامرزی: شوراهای شهر و روستا را از جهاتی میتوان متأخرترین نهاد مردمیای دانست که بهرغم وجود ظرفیت نسبی قانونی آن تا 2 دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران هیچگاه از ایدهای بالقوه تبدیل به نهادی بالفعل نشد. در باب شکلگیری این شوراها هر چند تاکید بر مردمی شدن مدیریت شهر و روستا و عبور از سایه سیاسی در جریان تصمیمات مدیریتی از مهمترین فلسفههای شکلگیری آن محسوب میشد اما رقابت سیاسی جناحهای فعال برای کسب حداکثری این کرسیهای تاثیرگذار از بدو شکلگیری شوراها یکی از مهمترین عوامل تعیینکننده فضای این نهاد تازهتاسیس شناخته شد، البته که باید افزود این ناظر به کلانشهرهاست و در شهرهای کوچک رقابتهای قومی- طایفهای است که آن هم بزرگترین لطمهاش توسعه نامتوازن شهری و هدررفت سرمایه بوده است اما این گزارش بیشتر ناظر بر کلانشهر تهران است.
سابقه شورای جنجالی، بشدت سیاستزده و البته ناتمام و ناکام اول بخوبی این فرضیه را به اثبات رساند که شوراهای شکل گرفته، بیش از آنکه تحققبخش ایده اولیه مدیریت مردمی شهر و روستا باشد، محلی برای کسب حداکثر رای مردمی جهت سپردن قدرت مدیریت شهری (حداقل در کلانشهرها) به یکی از جناحهای فعال سیاسی کشور است. تجربه تلخ مدیریتی دوره اول شورای شهر که از جمیع جهات سیاسیترین شورای تاریخ این نهاد محسوب میشد، زمینهساز آن شد که جناح اصلاحطلب تا سالیان سال از پیروزی در این آوردگاه محروم بماند و صرفا در قامت منتقد مدیریت شهریای باقی بماند که رکورددار کسب موفقیتهای بیسابقه در پروژههای خدماتی و عمرانی بوده است؛ تا آنجا که بزرگان جناح اصلاحطلب تاکید میکردند ادامه کار قالیباف با آن قدرت بسیار سخت است. جابهجایی قدرت و سپرده شدن مدیریت شورای پنجم به ترکیب مطلقا اصلاحطلبی که آمده بودند با ارائه یک نمونه مدیریت شهری نوین، اثباتکننده تواناییهای خود باشند، زمینهساز آن شد که بار دیگر سایه سنگین سیاست بر سر این نهاد شهری بیش از هر زمان دیگر جلوهگر شود.
شوراها مهم است اما تهران مهمتر!
هر چند مدیریت شهرهای زیادی در جریان پنجمین انتخابات شورای شهر و روستا به اصلاحطلبان رسید اما نگاههای اصلی به مساله مدیریت شهری پایتخت معطوف میشد که فارغ از عنصر پایتخت بودن، واجد یک مدل ایدهآل برای این جناح سیاسی محسوب میشد. سخن مشهور و جنجالی حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران که پس از رای آوردن کامل لیست اصلاحطلبان در انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی در تهران گفته بود: «اکنون میتوان شاخص توسعه سیاسی ایران در تهران را 100، در مراکز استانها 50 و در شهرستانها 30 در نظر گرفت؛ ظرف 10 سال آینده توسعهیافتگی سیاسی به سراسر ایران سرایت میکند و مردم میآموزند به جای تکیه بر شناخت خود به سمت انتخاب بستههای سیاسی پیش بروند»، خود گویای اهمیت مضاعف این شورا و عملکرد آن در پیشبرد اهداف سیاسی اصلاحطلبان است.
برتری داشتن «تهران» در پروژه توسعه سیاسی خود حامل این مفهوم بود که مدیریت اصلاحطلبان در این شورا میتواند سکوی پرش جناحی باشد که بدترین تجربه مدیریتی خود را در همین نهاد گذرانده بود. مجموعه این عوامل طبیعی جلوه میکرد که آینده شورای اصلاحطلب شهر تهران بیش از سایر شوراها گره خورده به منافع و مطامع حزبی است و خیلی از مسائل مهم شهری ذیل این ملاحظات سیاسی پیگیری خواهد شد. هرچند تازه در آستانه یک سالگی پنجمین شورای شهر تهران قرار گرفتهایم اما کارنامه و عملکرد این شورا را میتوان از لحاظ سیاسی مملو از اتفاقات و مصلحتاندیشیها و از لحاظ پروژههای شهری بسیار خالی مشاهده کرد. در ادامه به بررسی مهمترین اتفاقات و تصمیمات اعمال شده این شورا در یک سال اخیر خواهیم پرداخت.
ترافیک سیاسی انتخاب شهردار
نسبت شهردار با شورای شهر و تعیینکنندگی نهایی مدیریت شهرداری بر عملکرد شورای شهر همواره این انتخاب را تبدیل به مهمترین تصمیم هر شورا میکند. روند انتخاب شهردار جدید تهران و رجوع به سیاسیترین اشخاص قابل دسترس که تمام آنها در «نداشتن سابقه مدیریت شهری» با یکدیگر وجه اشتراک داشتند، بار دیگر صحه بر این پیشفرض گذاشت که ارجحیت سیاسی در چارچوب منافع حزب از مهمترین عوامل تعیینکننده شخص شهردار محسوب میشود. انتخاب پرحاشیه نجفی که پیش از قبول این سمت خود اعتراف به ناتوانی جسمیاش کرده بود و استعفای او تنها چند ماه پس از انتخاب خود و نوع واکنش شورا به استعفای وی که ابتدا به آن رای مخالف داد و پس از اعلام آنکه این مخالفت به معنای قدردانی(!) از زحمات وی بوده است، با رفتن وی موافقت کرد، انقضای ثمره شورای پنجم تنها پس از چند ماه بود. سخن مشهور حسین رسولی در دلیل مخالفت با برکناری نجفی که گفته بود: «نگذارید بگویند اصلاحطلبان محکوم به تجربه شورای اول هستند، با قدرت به استعفا رأی منفی بدهیم. ما به مردم قول دادهایم غیر از مرگ از شورا خارج نشویم و شهردار هم به ما قول داد بماند»، خود موید آن بود که نگاه بدنه شورا به آمدن و رفتن نجفی پیش از هر چیز متاثر از منافع سیاسی اصلاحطلبان بوده است.
رفتن نجفی اما پایان کار نبود و انتخاب افشانی خود به جنجالهای سیاسی انتخاب شهردار امتدادی دیگر بخشید. شهردار جدید که این روزها و تنها چند ماه پس از انتخابش، بحث پیرامون مشمول بودن یا نبودن وی در «قانون ممنوعیت به کارگیری بازنشستگان» مطرح است، در حالی که تنها یک سال از آغاز سکونتش در تهران میگذشت، با قرار گرفتن بر مسند شهرداری تهران زمینهساز آن شد که حاشیههای سیاسی کماکان بر سر بزرگترین شهرداری کشور سنگینی کند.
از مصدق تا حجاریان
تغییر نام خیابانها و معابر عمومی را شاید بتوان مهمترین تصمیم شورای اسلامی شهر تهران دانست. تصمیمگیری برای انتخاب نام «مصدق» برای یکی از خیابانهای تهران نخستینبار در توئیت یکی از نمایندگان شورای شهر اعلام شد و گمانهزنیها حکایت از آن داشت که این اعلام صرفا در قامت یک پیشنهاد مطرح است اما مدتی نگذشت که جدی بودن آن تایید شد. مطرح شدن این مساله که خیابان کارگر شمالی به «خیابان مصدق» تغییر نام دهد، زمینهساز حواشی متعددی شد اما با گذر زمان کمکم تصمیم نهایی بر آن شد تا سرانجام نام خیابان نفت به «مصدق» تغییر کند.
تغییر نام خیابانها و معابر هر چند از مورد «مصدق» و به اقتضای جنجالی بودن آن آغاز شد اما دیری نگذشت که گویا تبدیل به مهمترین کارویژه این شورا شد و تا آنجا پیش رفت که مساله نامگذاری ساختمان شماره2 شورای شهر تهران به نام «سعید حجاریان» مطرح شد! در همین باب محمدجواد حقشناس، عضو شورای شهر تهران بدون تکذیب اصل پیشنهاد در کنفرانس خبری خود گفت: «چندی پیش به عیادت دکتر شیبانی عضو پیشین شورای شهر رفتیم و در آن مراسم پیشنهاد شد به دلیل جایگاه این فرد، ساختمان شماره یک شورا به نام دکتر شیبانی نامگذاری شود و در همان جلسه برخی پیشنهاد دادند صحن شورا به نام دکتر شیبانی نامگذاری شود که رد شد. در همان جلسه برخی دیگر نیز پیشنهاد کردند ساختمان شماره 2 هم به نام سعید حجاریان نامگذاری شود، البته پس از انتشار این خبر سعید حجاریان با یکی از سایتها مصاحبه کرد و خواستار توقف نامگذاریاش روی یکی از ساختمانها شد و با توجه به نارضایتی وی، عملا موضوع منتفی شد». هر چند تغییر نام میادین و معابرعمومی یکی از وظایف مشخص شوراهای شهر محسوب میشود اما نحوه برخورد شورا با این مساله تا به حال به گونهای بوده است که گویا مهمترین کارویژه شورای پنجم مساله تغییر نام خیابانها و ساختمانها به نفع چهرههای سیاسی است!
ترمز اضطراری مترو و پروژههای عمران شهری
تعیینکنندگی استراتژیک مترو در روند حملونقل شهری و تاثیرگذاری آن بر سایر جنبههای زندگی شهری، آن را تبدیل به یکی از مهمترین ماموریتهای شهری در چند دهه اخیر کرده است. افزایش سرعت در گسترش خطوط متروی شهری در دوره مدیریت سابق شهری تهران انتظارات را برای تکمیل نقشه متروی تهران بالا برد، به گونهای که تا پایان سال83 مجموعا 35 کیلومتر از متروی تهران که بخش عمده آن روی زمین بود به بهرهبرداری رسیده بود و در حدفاصل سالهای 84 تا 96 این رقم به 221 کیلومتر رسید. با این اوصاف و در حالی که خط 7 متروی تهران در آخرین روزهای مدیریت سابق شهرداری تهران به افتتاح رسیده بود، با روی کارآمدن شورای جدید و به تبع آن شهردارها و سرپرستهای جدید، شاهد توقف خط 7 و تلاش برای افتتاح مجدد آن شدیم. اعضای جدید شورا که خط 7 متروی تهران را فاقد استانداردهای حداقلی میدانستند قول آن را دادند که در اسرع وقت با تکمیل آن دست به افتتاح مجددش بزنند. وعده ابتدایی نجفی مبنی بر افتتاح این خط تا پیش از آغاز خریدهای شب عید مردم در سال96 بود که پس از عدم تحقق، حواله به اوایل اردیبهشت داده شد اما اردیبهشت نیز خبری از افتتاح مجدد خط افتتاح شده 7 مترو نبود تا مدیرعامل مترو خبر از افتتاح قطعی این خط تا 30 خرداد دهد اما پایان خرداد نیز نویدی از آغاز به کار خط 7 مترو نمیداد تا سرانجام خط 7 متروی تهران 23 تیر مجددا افتتاح شود. با این حال کاهش محسوس سرعت ساخت مترو از یکسو و وعده غیرقابل تحقق تکمیل 50 کیلومتر مترو در سال از سوی افشانی، بیم آن را میدهد که بیبرنامگی در طرح توسعه خطوط ریلی شهری با برنامگی و عدم نظارت شورای شهر همراه شود.
هرچند افتتاح پرسروصدای خطی که سابقا افتتاح شده بود و تعویقهای چندباره آن در یک سال اخیر خبرسازی زیادی کرده است اما آنچه موجبات این مساله را فراهم آورد، نبود پیشرفت در هیچ عملیات عمرانیای بود.
برای مثال ترمینال شرق با 95 درصد پیشرفت پروژه در دوره سابق شهرداری به مدیریت جدید تحویل شد ولی نزدیک به یک سال است هیچ خبری از تکمیل 5 درصد مابقی نیست. مجموعا روند کند پیگیری پروژههای عمرانی تهران و متوقف ماندن اکثر این پروژهها حاکی از آن است که در سالهای پیش رو نمیتوان انتظار چندانی از افتتاح پروژه مهمی در شهر تهران داشت.
تعطیلی پروژههای نیمهتمام
بزرگترین آسیب دعواهای سیاسی درون شورا را اما مردمی میدیدند که منتظر خدمات شهری شورای شهر و شهرداری بودند و در این میان راکد ماندن پروژههای عمرانی شهری که برخی تا 90 درصد هم پیش رفته بود، نمادی از ناکارآمدی یک شورای سیاسی بر نهاد مدیریت شهری بود. پل روگذر ابتدای اتوبان امام علی و دوربرگردان غیرهمسطح تقاطع آفریقا و صدر که پروژههایی به غایت سادهتر بودند در مقایسه با آنچه در 12 سال گذشتهاش انجام شده بود، تنها نمونههایی از چند ده پروژه خوابیده شهرداری است.
پولیسازی از اتوبان تا پیادهرو!
مساله نسبت نگاه مدیریتی شهر با مقوله «عدالت اجتماعی» از مهمترین معیارهای قضاوت پیرامون تمایزات سبکهای مدیریتی محسوب میشود؛ در این باب تمایز میان اولویت بخشیدن به مساله عدالت شهری در توزیع امکانات و میزان دسترسی حداکثری به خدمات شهری از مهمترین معیارهای تقسیمبندی محسوب میشود. نگاه تجاری به شهر بر مبنای لوکس کردن فضای شهری و البته بالا بردن هزینه استفاده از آن همواره با این عینک بوده است که میتوان با درآمدزایی از طریق فروش خدمات عمومی، سطح رضایت مصرفکنندگان را ولو که جمعیت کمتری شوند بالا برد. کاهش ترافیک شهری از طریق محدود کردن دسترسی مردم به اتوبانها بر مبنای پولیسازی استفاده از آن و تبدیل کردن آن به کالایی نسبتا لوکس برای اقشاری با سطح درآمدی فراتر از متوسط جامعه، هر چند میتواند زمینهساز کاهش ترافیک شهری و افزایش درآمد شهری در قبال ارائه دادن خدمات جدید شود اما یقینا موجبات افزایش تضاد طبقاتی و ارتقا یافتن موقعیت یک اقلیت را مهیا میکند. در این باب سخنان چند ماه قبل پیروز حناچی معاون فنی و عمرانی شهرداری تهران مبنی بر احتمال واگذاری بزرگراههای شهری به بخش خصوصی جهت درآمدزایی را میتوان یکی از مهمترین مصادیق حاکم بودن چنین نگاهی دانست.
طرح جدید شورای اسلامی شهر تهران برای مساله ترافیک که نقدهای زیادی را برانگیخته و تا حدودی مورد انتقاد رسانههای همسو با اعضای شورا نیز واقع شده و مصادیق عملی شدهای همچون افزایش نرخ بلیت مترو، پولی کردن استفاده از پل پیادهروی پردیسان در بوستان نهجالبلاغه و... همه هشدار دهنده افزایش پیدا کردن نگاه تجاری به مدیریت شهری تهران و تلاش برای کالاسازی غالب خدمات عمومی است.
خیز سیاست در سایه انفعال اجرایی
اولویت داشتن منافع و مصالح جناحی و متوسل شدن به حواشی برای سرپوش گذاشتن بر انفعال مدیریتی حاکم بر شهر و کاهش چشمگیر سرعت پیشرفت شهری در مسائلی همچون موضعگیری عضو شورای شهر علیه قانون حجاب در کشور حکایتگر آن است که شورای شهر پنجم با عینک سیاسی خود هر چند با سرعتی کمتر اما در حال طی کردن راهی است که شورای اول، 2 دهه پیش طی کرده بود. متوقف ماندن غالب پروژههای عمرانی، بیشفعالی در حوزههای فرعی همچون تغییر نام اماکن و معابر عمومی شهر، تلاش برای توسعه شهر بر مبنای گرانسازی زندگی و... گویای آن است که سایه سنگین سیاست بر سر مدیریت شهری سنگینی میکند. انفعال بیسابقه در مساله تکمیل پروژههای باقیمانده از ادوار گذشته و محدود شدن کارویژه اعضای شورا به مسائل پرحاشیه برای برجستهسازی حواشی سیاسی کشور نمیتواند نویدبخش عملکردی در جهت ارتقای شاخصهای شهری باشد.
مدیریت تهران بهعنوان پایتخت کشور همواره الگوبخش برای سایر شهرها محسوب میشده و غالب اوقات سایر شهرها برای به ترازو کشاندن عیار مدیریتی خود دست به قیاس مدیریت شهرشان با تهران میزدهاند و در این باب انفعال مدیریتی تهران میتواند الگویی فراگیر برای سیاستزدگی باقی شهرها تلقی شود.