هدی محمدی: جدول فروش فیلمهای روی پرده هالیوود نشان میدهد که این روزها یک «انیمیشن» در میان فیلمهای پرفروش گیشه هالیوود خودنمایی میکند؛ انیمیشنی که انتظار میرود مخاطبان آن «کودکان» یا در نهایت نوجوانان باشند اما فروش بیش از 100 میلیون دلاریاش حکایت از این دارد که این فقط کودکان نیستند که هتل ترانسیلوانیا برایشان جذاب و دیدنی است؛ انیمیشنی که در قسمت سوم خود هنوز اقبال طرفدارانش را به همراه داشته است. قصه با یک فلاشبک به قرن نوزدهم آغاز میشود؛ از مبارزهای میان «دراک» که یک هیولای نیرومند است و «پروفسور ون هلسینگ» که یک شکارچی هیولاست. ادامه داستان در قرن بیستویکم است. دختر «دراک» یعنی «میویس» تصمیم میگیرد تمام ساکنان هتل را به یک تعطیلات در کشتی تفریحی دعوت کند. در طول این تعطیلات «دراک» عاشق«کاپیتان اریکا» میشود اما نمیداند او نوه پروفسور «هلسینگ» است و قصد جان «دراک» را دارد! داستان یک روایت ساده و بدون چالش جدی است. گاهی پند اخلاقی میدهد، گاهی مخاطب را میخنداند و گاهی او را نگران میکند. مثلا در جایی که کاپیتان سعی دارد دراک را بکشد اما موفق نمیشود، مخاطب براستی میخندد و نگران میشود اما نه استرس و هیجان شدیدی به مخاطب وارد میشود و نه حوصله مخاطب را سر میبرد. در مجموع میتوان صفت «متوسط» را به روایت این انیمیشن داد. اما همین داستان متوسط در گیشه صدرنشین شده و تاکنون در سراسر دنیا حدود یک میلیارد دلار فروش داشته است! از نظر فنی باید گفت که فیلم با 2 قسمت قبلی تفاوت جدیای ندارد اما با توجه به تعدد بیشتر شخصیتها در قصه این قسمت، بدون شک ساخت آن سختتر از قسمتهای پیشین بوده است. از لحاظ محتوایی نیز میتوان گفت اگر چه به نظر میرسد فیلم به نسبت 2 قسمت قبلی به موضوعات تازهای نمیپردازد اما مفاهیم خرد زیادی همچون خانواده، اهمیت والدین، عشق، تقبیح نژادپرستی و... را دربر میگیرد که آنچنان در داستان حل شده که شاید مخاطب در ابتدا متوجه این دربرگیری نشود! در نکوهش نژادپرستی میبینیم که در طول فیلم «دراک» به همه کمک میکند و تلاش میکند به هیچکس آسیبی نرسد. او در انتهای داستان حتی جان پروفسور «هلسینگ» را هم نجات میدهد و وقتی پروفسور از او میپرسد چرا این کار را کردی، میگوید: «انسان یا هیولا چه اهمیتی دارد؟ ما باید به یکدیگر کمک کنیم و در کنار هم باشیم». در میان مفاهیم مختلفی که انیمیشن به آنها میپردازد به نظر میرسد تاکید بسیاری بر مسأله «خانواده» شده است اما سوالی که ذهن ما را درگیر میکند این است که چرا هالیوود در آثار جدید خود تا این اندازه به خانواده به مفهوم سنتی آن میپردازد؟ از لحظهای که دختر «دراک» برای اینکه زمان بیشتری را با خانواده بگذراند یک مسافرت ترتیب میدهد تا جایی که «دراک» با «کاپیتان» ازدواج میکند. شاید خانواده مهمترین مفهوم مورد تاکید داستان باشد. این تاکید محدود به رابطه دراک و دخترش نیست، بلکه رابطه «میویس» و فرزندش، کاپیتان و پدربزرگش و حتی دراک و کاپیتان و سایر شخصیتهای داستان نیز به نحوی به خانواده اشاره دارند. در بین سایر شخصیتها، هیولایی را میبینیم که دوست ندارد همسرش قماربازی کند و نگران اوست. هیولای دیگری نیز با فرزندش به تعطیلات آمده و مدام از او مراقبت میکند و... . همه اینها تاکیدی بر اهمیت مفهوم «خانواده» است. به طور کلی خانواده ایدهآلی که در این انیمیشن به ما معرفی میشود نه یک خانواده مدرن، بلکه یک خانواده سنتی و با چارچوبهای سنتی است، خانوادهای که با ازدواج به وجود میآید. همان خانوادهای که نمود عینیاش در آمریکا به سختی یافت میشود. در پایان میتوان گفت که این روزها روی پرده نقرهای هالیوود مفهومی سربر آورده است که در جامعه آمریکا با سرعت تندی رو به افول و زوال است اما سینمای آمریکا سعی در احیای این مفهوم دارد.