ساخت سریال «حضرت موسی(ع)» منتفی شد
کارگردان سریال «حضرت موسی» به دلیل بیتوجهی مدیران صداوسیما، از ساخت این سریال به صورت موقت کنارهگیری کرد.
به گزارش صبا، بیش از 2 سال است که اخبار متفاوتی از ساخت سریال «حضرت موسی(ع)» شنیده میشود و هر بار هم آخرین خبرها حکایت از بلاتکلیفی تأمین مالی این پروژه پرهزینه از سوی صداوسیما داشته است. سریال حضرت موسی(ع) را بنا بود فرجالله سلحشور بسازد اما عمرش کفاف نداد و قرار شد جمال شورجه، نویسنده و کارگردان نامآشنای کشورمان کار بر زمین مانده مرحوم سلحشور را به سرانجام برساند. شورجه درباره عدم ساخت سریال «حضرتموسی(ع)» گفت: بهتر است این سوال را از تهیهکننده سریال، احمد میراعلایی بپرسید. من 2 سال منتظر بودم قرارداد منعقد شود و حتی کند و لاکپشتی سریال را با اندک مبلغ دستمزد که اندازه دستمزد یک خدماتی است، آغاز کنم و بهانهای برای بودن در این پروژه داشته باشم اما گویا ارادهای برای ساخت این سریال با وجود تاکیدات رهبری معظم از سوی مدیران صداوسیما وجود نداشت. سرانجام بنده به دلیل اهانت با روش بیتوجهی، پیشنهاد کارگردانی فیلم سینمایی «احمدبای» را پذیرفتم تا شاید مسؤولان سیما عصای حضرت موسی(ع) را پیدا کنند و به دریای موانع این مجموعه فرود آورند، البته جناب میراعلایی همچنان یار صدیق
و پا به رکاب این سریال هستند. بنده اگر هم توفیق بود و به شرط بقا در رکاب خواهم بود.
«تبتاب» در شبکه 3
برنامه تلویزیونی «تبتاب» که یک برنامه گفتوگو محور است بزودی در شبکه 3 سیما کلید میخورد. به گزارش فارس، موضوع گفتوگوهای این برنامه که چالشی و بدون رودربایستی است، توسط یک اتاق فکر طراحی میشود و شامل همه موضوعات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... میشود. تهیهکنندگی این برنامه را مریم جلالی و عباس اختری بر عهده دارند و از نکات قابل توجه آن تعاملی بودن این برنامه و حضور پررنگ مخاطبان و نظرهای آنان در این برنامه است. در حقیقت دکور این برنامه معلق خواهد بود و با توجه به نظر مخاطبان درباره پاسخهای میهمانان برنامه به اطراف حرکت میکند.
نوسروده مهدی جهاندار برای شهید حججی
عاشق تشنگی
اربعین که میرسید بغض غریبی تو صداش بود
بغض بیصدایی که تا وقت رفتنش باهاش بود
به خیال تاول پاهای بچههای زهرا
دس به دیوار میگرفت، راه رفتنش یواش یواش بود
توی روضهها فقط عاشق روضههای عباس
توی روضههای عباس عاشق تشنگیاش بود
از نجف تا کربلا گریه میکرد و سینه میزد
از نجف تا کربلا فقط خودش بود و خداش بود
از نجف تا کربلا میرفت و از پا نمیافتاد
آروم و قرار نداشت انگاری قلبش تو پاهاش بود
تو یکی از موکبا شنید که سوریه رُ بسته ن
دل زینب شکسته ن، زینبی که جون فداش بود
بعد اربعین که برگشت، یه حال تازهای داشت
نصفهشبها یه دعای تازهای تو ربناش بود
کولهبارشُ دوباره بست و راهی سفر شد
فرقش این بود که یه سربند یا زینب لابهلاش بود
بعضیا زخم زبون بهش زدن، بعضیا تهمت
همهجا کربوبلاس؛ سرش فقط به کربلاش بود
خبرش اومد سرش قراره دیگه برنگرده
خبرش اومد همین خواهشش از امام رضاش بود
اربعین روز سوا کردن مردای ظهوره
اربعین آخر قصه نه که تازه اولاش بود