فرحت حسین مهدوی: مقاومت اسلامی محدود به جغرافیا نیست و هر جا ملتها دشمنشناس باشند، با خصلت تجاوزگرانه و خوی استکباری و زیادهخواهی و میل به پیشروی مستمر در عمق وجود خود، آشنا باشند، هویت خود را عزیز بدارند و حاضر نباشند عزت ملی و دینی خود را در بازار سازشها و آسایشهای مادی چند روزه دنیوی در معرض معامله قرار دهند و بدانند که اگر چنین کنند هنوز لذت کوتاهمدت آن را نچشیده، تلخی تجاوزات بیشتر و شدیدتر دشمن را خواهند چشید یا حتی حیات فردی و جمعی خود را نیز از دست خواهند داد یا به بردگی کشیده خواهند شد، قطعا تسلیم دشمن نخواهند شد و اینجاست که مقاومت آغاز میشود. شکی نیست مقاومت اسلامی ابتدا به ساکن پای به عرصه وجود نمیگذارد، بلکه به عنوان عکسالعمل به تجاوز بسیار طولانی و برای حفظ داشتهها و پس گرفتن آنچه ملتها از دست دادهاند- از جمله هویت دینی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی- ظهور میکند. تاریخ معاصر گواه است که پانعربیسم ناصری و غیرناصری مساله فلسطین و قبله اول مسلمین را به عرب و عربیگری نسبت داد تا به جایی رسید که فلسطین در پانعربیسم ناصری دست و پا میزد و آنقدر بر عربی بودن این مساله تاکید شده بود که کشورهای مسلمان دیگر مسؤولیتی نسبت به آن احساس نمیکردند و آنقدر پانعربیستها یا همان ناسیونالیستهای عرب، مسلمانان غیرعرب را نامحرم تلقی کرده و از خود دور نگاه داشتند که در بین مسلمانان غیرعرب نوعی بیعلاقگی عمومی نسبت به قدس و فلسطین به وجود آمد و پس از مذاکرات مبتنی بر سازش یاسر عرفات و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) با سران رژیم غاصب یهودی و تمایلات بی حد و حصر برخی حکام پانعربیست، عدهای از حکام کشورهای اسلامی حین طرح شناسایی رژیم صهیونیستی، موضوع فلسطین را حل شده خواندند و قبحی در شناسایی آن ندیدند و گفتند که «اکنون که پانعربیستهای مصری، اردنی و... آن رژیم را به رسمیت شناختهاند و همان عربیگری را هم به ثمن بخس فروختهاند، چه مانعی دارد که ما غیرعربها هم آن را به رسمیت بشناسیم؟!» شاید آمریکا، فرانسه و رژیم صهیونیستی در اواخر دهه 1960میلادی- با مطالعه مواضع امام خمینی(ره) و با توجه به جامعه کثیرالمذاهب لبنان- به این نتیجه رسیده بودند که حالا که اعراب فشل شده و کار خاصی از آنها ساخته نیست، تنها لبنان میتواند در سالهای بعد به کانون مقاومت تبدیل شود و مزاحمتی برای رژیم صهیونیستی ایجاد کند، زیرا این کشور دارای جمعیت شیعی منسجم بوده در حالی که جمعیتهای غیرشیعی به وسیله سکولارها و سلطنتهای قبیلهای مستبد کاملا مهار شدهاند و آموزههای مذهبیشان نیز روی خوشی به حرکات مقاومتی و انقلابی نشان نمیدادند، اگرچه در آن زمان جمعیت شیعی لبنان هم مانند جمعیتهای سنی، دروزی، مسیحی و... در عیش دنیا و لذات سخیف و در عین حال فقر و بدبختی گرفتار بودهاند. تمام غربیها و صهیونیستها گویا متوجه بودند جمعیت شیعی لبنان میتواند بستر بسیار خوبی باشد برای مقاومت مؤثر و طولانیمدت علیه رژیمی که آنها برای حفظ منافعش حتی بارها منافع خودشان را به خطر انداخته بودند. بنابراین بعد از اشغال کامل فلسطین، و اراضی مصر، اردن و سوریه و بخشهایی در جنوب لبنان توسط رژیم اسرائیل، لبنان را گرفتار جنگهای طایفهای و مذهبی بیهدف کردند تا مقدمهای باشد برای آنکه ارتش تا دندان مسلح رژیم صهیونیستی، با یک حمله برقآسا و کمهزینه بتواند در مدت کوتاهی آن را تصرف نموده و به قلمرو خود ضمیمه کند. امام بصیر و آیندهنگر امت اسلامی حضرت روحالله کبیر هم در اوج آشوبهای لبنان نماینده بسیار زیرک و عالم و دانشمند خود، امام موسی صدر را در زمان اقامت اجباری خود در نجف اشرف، به لبنان گسیل داشت و او گویا نقطه پایانی بر آشوبهای لبنان نهاد و به امنیت و همگرایی و وحدت طوایف این کشور کمکهای شایانی کرد؛ کاری که هیچکس در لبنان به آن نمیاندیشید. او با همکاری شهید دکتر مصطفی چمران دوستان را متحد کرد و شالودههای اولیه مقاومت را گذاشت؛ دشمن هم امام موسی صدر را به عنوان کسی میشناخت که توطئهاش را خنثی کرده بود، بنابراین وی را از ملت لبنان و امت مسلمان گرفت و یار چموش استکبار در لیبی، معمر قذافی، او را مدتی قبل از پیروزی نهضت امام خمینی(ره) در ایران، به میهمانی دعوت کرد اما آداب میهمانداری را به جای نیاورد و از آن زمان از آن بزرگوار هیچ خبری نیست. مرجع تقلید شیعیان جهان حضرت امام خمینی(ره) نخستین رهبر مسلمان و انقلابی بود که در زمان اوج حرکت پانعربیسم ناصری، در آغاز حرکت خود علیه شاه و اربابان غربی او، در اوایل دهه 1960میلادی قضیه رژیم جعلی اسرائیل را- که نقش پایگاه تجاوز و ناو هواپیمابر غرب را در منطقه بازی میکند- با جدیت مطرح و بر نابودی این رژیم تاکید کرد و هنگامی که قبله اول مسلمانان در باتلاق پانعربیسم دست و پا میزد و سایر مسلمانان مسؤولیتی نسبت به آن احساس نمیکردند، امام بر نفی وجود رژیم صهیونیستی تاکید کرد. امام خمینی مساله قدس و فلسطین را از دایره راکد و جامد و بیتحرک پانعربیسم نژادگرا و قومگرا خارج و به مسالهای جهانی تبدیل کرد که متعلق به امت اسلامی و حتی مسیحیت و همه بشریت است و توجه همه آزادگان جهان را به این مساله و ظلم و ستمی که بر ملت مظلوم این سرزمین فراموش شده میرفت، جلب کرد و رؤیای فراموش شدن فلسطین را برای استکبار و صهیونیستها به کابوسی هراسناک تبدیل کرد. انقلاب اسلامی به رهبری حضرت آیتاللهالعظمی سیدروحالله موسوی خمینی(ره) اوایل سال 1979میلادی به پیروزی رسید؛ سفارت اسرائیل را تعطیل و روابط دیپلماتیک با این رژیم را قطع کرد و در محل سفارت اسرائیل، سفارت فلسطین را تاسیس کرد و نخستین گام را در راستای آزادی کشور فلسطین برداشت. در این زمان وجود منحوس رژیم صهیونیستی به خطر افتاد، آن هم زمانی که قدرتهای غربی مطمئن بودند که همه سنگرهای ضداسرائیلی را فتح کرده، مزدوران خود را رأس کشورهای عربی و اسلامی مستقر کرده و هیچ خطری متوجه تلآویو نیست، بنابراین دشمنان راهبردی غرب در بلوک شرق، همه و همه- بویژه حکومتهای دارای ایدئولوژیهای کمونیستی- در برابر انقلاب اسلامی در کنار بلوک غرب ظاهر شدند. بدون شک جنگ 8 ساله رژیم صدام در عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، برای زمین زدن انقلاب اسلامی و نابودی کانون مقاومت اسلامی، بر ایران تحمیل شده بود؛ کانونی که تازه در حال شکلگیری بود اما جهانخواران خطر آن را با تمام وجود احساس کرده بودند و میدانستند این انقلاب علاوه بر شوراندن همه ملتها علیه حاکمان غربگرا و مزدور، اساسیترین نقش را در نابودی رژیم صهیونیستی ایفا خواهد کرد و بخوبی درک کرده بودند که اگر ایران کانون مقاومت باشد، هزینه حفظ رژیم جعلی یهود در طولانیمدت، سر به آسمان خواهد سایید، کار به جایی خواهد رسید که تامینکنندگان این هزینهها، برای تامین منافع خویش مجبور خواهند شد به جای حفظ این رژیم به راههایی دیگری بیندیشند؛ همان چیزی که از اواخر قرن بیستم شاهد آن هستیم و از سال 2010میلادی تاکنون بارها از تئوریسینهای استکبار، از بلندگوهای خودشان، شنیده شده است که «باید خود را برای مواجهه با خاورمیانه بدون اسرائیل آماده کنیم». در جنگ تحمیلی صدام علیه جمهوری اسلامی ایران بیش از 40 کشور جهان از جمله هر 5 عضو دائم شورای امنیت- با وجود تفاوتهای ماهوی و رقابتهای خشن در قالب جنگ سرد- و 18 کشور از جمله 23 کشور عرب، در کنار حزب بعث عراق قرار گرفتند اما سوریه و لیبی در کنار جمهوری اسلامی ماندند و الجزایر نیز مواضع دوستانهای گرفت. عراق علاوه بر 5 عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد، از کشورهایی مانند آلمان، ایتالیا، کانادا، سوئد و بلژیک سلاح دریافت میکرد و پترودلارهای عربستان و سایر شیخنشینهای حاشیه خلیجفارس نیز به سوی بغداد سرازیر بود و نیروهای سودانی و اردنی در کنار نیروهای صدام در جبهههای عراق حضور داشتند. آبهای خلیجفارس نیز شاهد حضور بیسابقه کشورهای غربی بود و با انواع حیلهها و پوششهای مختلف میکوشیدند صادرات نفت عراق را ممکن کرده و جمهوری اسلامی ایران را از هر جهت در تنگنا قرار دهند. در این جنگ، انواع سلاحهای سبک و سنگین و تانک و موشک و هواپیمای جاسوسی و جنگی از مرزهای زمینی و هوا و دریا در اختیار رژیم صدام قرار میگرفت و سوریه تنها کشور عربی بود که در کنار جمهوری اسلامی و مقاومت اسلامی حزبالله تا آخر ماند و مشکلات متعددی را تحمل کرد. لیبی دومین کشور عربی بود که تا حدودی با جمهوری اسلامی همکاری کرد اما مواضع معمر قذافی هرگز پایدار نبود. سال 1982میلادی و در بحبوحه جنگ تحمیلی، زمانی که غرب مطمئن بود جمهوری اسلامی فرصت و توان حمایت از لبنان را نخواهد داشت و حزبالله لبنان هم هنوز در صحنه لبنان حضور نداشت و شاید دشمنان انقلاب اسلامی انتظار داشتند اگر برنامهای هم برای تشکیل حزبالله وجود داشته باشد، امکان اجرای آن براحتی از بین خواهد رفت، رژیم اشغالگر اسرائیل، لبنان را مورد حمله قرار داد و بدون مواجهه با مقاومتی از جانب ارتش لبنان یا فلسطینیهای مقیم در اردوگاههای لبنان، تا پایتخت این کشور پیش رفت و بیروت و همه مناطق حائل بین فلسطین اشغالی و بیروت اشغال شدند و روی داد آنچه نباید روی میداد؛ از فجایع انسانی کشتار فلسطینیان و لبنانیان تا تخریب زیرساختها و... . زمانی که رژیم صهیونیستی در لبنان اشغال شده، بشدت احساس راحتی میکرد و از اینکه در لبنان حضور داشت و نه تلفاتی میداد و نه با خساراتی مواجه میشد، لذت میبرد، هستههای اولیه حزبالله لبنان در مناطق مختلف بیروت با صهیونیستها درگیر شدند و تجاوزگران تازه با تلخی حضور در کانون مقاومتی که قرار بود اعلام حضور کند، آشنا شدند و به سرعت بیروت را ترک کرده و تا مزارع شبعا در جنوب عقبنشینی کردند. کار تشکیل حزبالله با حضور مستشاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آغاز و مقاومت اسلامی از حمایت جمهوری اسلامی ایران و سوریه برخوردار شد.
آنچه گفته شد تاریخچه مقاومت اسلامی در لبنان بود که البته بعدها به مناطق دیگری نیز گسترش یافت و امروز بیشترین و پررنگترین حضورش را در سوریه شاهدیم.
مقاومت اسلامی در سوریه
ممکن است گفته شود مقاومت اسلامی در سوریه چه کار دارد و چرا باید از دولت سوریه حمایت کند؟ خیلی واضح و مبرهن است که دولت سوریه به دلیل حمایت از مقاومت اسلامی در لبنان و فلسطین مورد غضب دشمنان قرار گرفته است و شاید غرب و اذنابش میکوشند انتقام همکاری با جمهوری اسلامی ایران را از این کشور و دولت بستانند و سوریه به هر حال خط مقدم مقاومت در برابر سنگر استکبار در فلسطین اشغالی است و فلسفه وجود مقاومت ایجاب میکند از این دولت و کشور دفاع کند. همانطوری که خود مقاومت 2 جنبه دینی و راهبردی دارد، حضور مقاومت در سوریه هم همینگونه است و دفاع از یک کشور اسلامی و اماکن مقدس موجود در این کشور و مرزهای سرزمینی این کشور هم به لحاظ دینی، واجب است و هم به لحاظ راهبردی و به حکم ضرورت بقای اسلام غیور و فعال و سیاسی و مقاومت اسلامی و جلوگیری از پیشروی کفر در قلمرو اسلام، واجب و ضروری است.
درخواست دولت سوریه
از نظر قانونی، تنها کشورهایی میتوانند در صورت بروز بحران در کشوری دیگر حضور یابند که دولت قانونی آن کشور از آنها درخواست حضور و ایفای نقش کرده باشد و جمهوری اسلامی ایران و مقاومت اسلامی به درخواست دولت قانونی سوریه در این کشور حضور پیدا کردند و آن را از حلقوم هیولای استکبار بیرون آوردند و طراحان طرحهای 10 ساله، 50 ساله و 100 ساله بعد از جنگ 33 روزه علیه لبنان، بار دیگر در طراحیهای خود شکست خوردند و اکنون در فروع مسائل گرفتار بحث و مباحثه شدهاند و مشروعیت نظام سوریه را به رسمیت شناختهاند. حضور مقاومت در سوریه مانند حضور کشورهایی مانند عربستان، قطر، ترکیه، آمریکا و فرانسه نامشروع نیست، زیرا این کشورها برای اهداف نامشروع خود وارد خاک سوریه شدهاند و حضورشان نامشروع و غیرقانونی است.
مقتضیات دوستی و دفاع از مظلوم
همانطور که در سطور بالا بیان شد، زمانی که جمهوری اسلامی ایران در عرصه بینالملل و حتی منطقه تنها بود، ارتش قوی نداشت و کسی سلاح به این کشور نمیداد و همه اعراب در کنار صدام بودند، سوریه در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفت و تا آخر پایدار ماند اگرچه لیبی، الجزایر و یمن جنوبی آن روز هم با ایران دشمنی نکردند. حمایت همهجانبه جمهوری عربی سوریه از جمهوری اسلامی، شکاف بزرگی در جبهه عربی به رهبری صدام ایجاد کرد، چیزی که در آن روزها نیاز حیاتی جمهوری اسلامی به شمار میرفت. آن زمان رئیسجمهور سوریه، حافظ اسد بود که در وصایایش ایام کنونی پیش روی سوریه را پیشبینی کرده و گفته بود در این روزها تنها جمهوری اسلامی ایران به کمک سوریه خواهد آمد، بنابراین میتوان گفت سوریه در ایام کمکهای بیشایبهاش به جمهوری اسلامی، انتظار داشت ایران هم الزامات دوستی را رعایت خواهد کرد و این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران به عنوان اسلامیترین و اخلاقیترین نظام در عرصه جهان، هیچ وقت از وظایف خود غافل نبوده و اعتقاد واثق داشته و دارد که نیکی پاداشی جز نیکی ندارد، همانگونه که قرآن کریم میفرماید: «هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ؛ آیا پاداش نیکی جز نیکی است». (رحمن، 60) فلسفه وجودی جمهوری اسلامی ایران، حمایت از مسلمانان و مستضعفان جهان است و حتی قانون اساسی این کشور چنین مقتضیاتی دارد و مبلغ اخلاق اسلامی بوده و احادیث اخلاقی را در جهان اسلام احیا کرده و اعتقاد کامل به این حدیث پیامبر(ع) دارد که «مَنْ اَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِاُمورِ الْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ مَنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادى یا لَلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ؛ هر کس صبح کرد و اهتمام به امور مسلمین نورزید، او مسلمان نیست؛ و هرکس که فریاد مردی را بشنود که ای مسلمانان به فریادم برسید، و او را اجابت نکند، او مسلمان نیست». (الکافی، ج2، ص163). همچنین حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام فرمود: «کُونا لِلظّالِمِ خَصماً ولِلمَظلُومِ عَوناً؛ دشمن ستمگر و یار ستمدیده باشید». (نامه47، نهجالبلاغه)
واجب شرعی و دینی
دولتهای غربی و در راس آنها آمریکای جهانخوار، اخیرا و به دنبال شکست کامل در سوریه و عراق به حضور ایران در سوریه و سایر کشورهای منطقه و همینطور توان موشکی جمهوری اسلامی که نشان از ضعف همه قدرتهای استکباری و اذنابشان در منطقه دارد، معترضند. «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا اخیرا به حکم دایه مهربانتر از مادر در سخنانش تکرار میکند که دولت جمهوری اسلامی ثروت مردم را در سوریه و کشورهای دیگر هدر میدهد و مردم خودش چنین و چنانند، بدون اینکه توضیح دهد آمریکا چرا در سوریه، عراق، قطر، کویت، بحرین، عربستان، کره، ژاپن و افغانستان حضور دارد و آیا هزینههایی که از این طریق به مردم آمریکا تحمیل میکند، توجیه عقلی و قانونی دارد؟! او احتمالا خواهد گفت «ما داریم از منافع آمریکا دفاع میکنیم» ولی در عین حال همین حق را به جمهوری اسلامی نخواهد داد، زیرا استکبار، جهان را ملک خود میداند و حضور قدرتی به نام جمهوری اسلامی را بر نمیتابد؛ قدرتی که بهرغم میل او هم اکنون با اقتدار کامل در عرصه سیاست جهان حضور دارد. و آنگاه خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ خُذُواْ حِذْرَکُمْ فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُواْ جَمِیعاً؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، (در برابر دشمنان دین) آمادگی خود را حفظ نموده، سلاحهای خود را برگیرید، پس گروه گروه یا دستهجمعی (طبق اقتضای حال) حرکت و کوچ نمایید». (نساء، 71) همچنین میفرماید: «وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُم مَّیْلَهً وَاحِدَهً؛ کافران دوست دارند شما از سلاحها و ساز و برگهای خود غفلت کنید پس یک مرتبه بر شما حمله کنند». (نساء، 102) و میفرماید: «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّهٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّالله وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُالله یَعْلَمُهُمْ؛ و در برابر آنها آنچه توانستید از نیرو(ی انسانی، سلاحهای روز و هزینه نبرد) و اسبان بسته و آماده شده (وسایط نقلیه مناسب) آماده سازید که بدین وسیله دشمن خدا و دشمن خود و دشمنان دیگری را غیر آنها که شما آنها را نمیشناسید، خداوند آنها را میشناسد، بترسانید». (انفال، ص60)
اگر در سوریه نمیجنگیدیم...
بدون شک هدف تمام تجاوزات استکبار و صهیونیسم در منطقه در 30 سال اخیر، نظام جمهوری اسلامی بوده و این نظام راهی جز مقابله با تروریستها و جلوگیری از شیوع ناامنی به داخل کشور نداشته است و رهبر انقلاب هم بارها فرمودند «اگر جلوی فتنهگران در سوریه گرفته نمیشد، مجبور بودیم در کرمانشاه و همدان با آنها مقابله کنیم یا در تهران، خراسان و اصفهان جلوی آنها را میگرفتیم. امروز دیگر بر کسی پنهان نیست که طالبان، القاعده، داعش و امثال آنها که با ابزار مذهب میجنگند، یا گروههای لائیکی که در آن سوی مرزهای جمهوری اسلامی به ایجاد ناامنی میپردازند، همه و همه توسط غرب بویژه آمریکا و به کمک حکومتهای خودکامه تحت پرچم استکبار در منطقه، جهت تغییر در جغرافیای سیاسی منطقه به وجود آمدهاند. آنها از اوایل دهه 1990میلادی- که حالا که تاریخ انقضای طرح صدساله ترسیم مرزهای کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا به سر آمده- به دنبال اجرای طرح جدید مرزها در خاورمیانه هستند؛ «طرح خاورمیانه بزرگ».
آنها شانس خود را بارها با تحریم و جنگ و کودتا و شورش و جنگهای نیابتی و به کارگیری گروههای تروریستی علیه جمهوری اسلامی امتحان کردهاند و با جنگهای پیاپی در لبنان و فلسطین و یمن و دخالت در بحرین، یمن، سوریه و عراق و ایجاد داعش و النصره و انواع گروههای تروریستی و دخالتهای نظامی و سرازیر کردن سلاح و پول و اعزام مزدور تمام تلاش خود را در متوقف کردن روند رو به گسترش انقلاب اسلامی به کار بردند اما نتیجه معکوس گرفتند. حمله استکبار غرب و اسرائیل و سران عرب و ترکیه به سوریه، بعد از حملات انجام شده علیه حزبالله، حماس و جهاد اسلامی، حمله به قویترین بازوی جمهوری اسلامی بود تا هم جمهوری اسلامی محدود و در داخل ناامن شود و هم نقشه خاورمیانه بزرگ اجرا شود؛ هم حزبالله نابود شود و هم سوریه به جولانگاه تروریستهای تحت امر صهیونیستها تبدیل شود اما نشد و چندین جمعیت مقاومتی شبیه حزبالله از نیروهای داوطلب پاکستانی، عراقی، افغان، یمنی و سوری به وجود آمد. خواستند سوریه را نابود کنند تا پل ارتباطی بین ایران و حزبالله نباشد، به همین خاطر تمام مسیرهای ارتباطی سوریه در آغاز جنگ که حدود 90 ماه پیش شروع شده بود، با طرح و برنامه رژیم صهیونیستی نابود شد اما مقاومت اسلامی که بهرغم امیال غرب و صهیونیستها قویتر شده بود، نگذاشت این پل منهدم و این ارتباط قطع شود. بیداری اسلامی در منطقه که به اوج خود رسید، غرب برای مهار آن به کمک اعراب و اسرائیل در لیبی مداخله نظامی و آن را به ویرانه تبدیل کرد و بعد از آن متوجه سوریه شد؛ کشوری که زمانی با جمهوری اسلامی همگرایی داشت نابود شد و کشوری که خط مقدم مقاومت اسلامی بود، هدف قرار گرفت و غربیان بر موج آنچه خود به عنوان بهار عربی در سوریه ایجاد کرده بودند، سوار شدند و هزاران تروریست را از عراق وارد سوریه کردند اما همه آنها شکست خوردند و پل ماند و رؤیای آغاز جنگ جدید علیه جمهوری اسلامی به کابوسی برای واشنگتن، تلآویو و ریاض تبدیل شد. حالا باید پرسید آیا حضور مقاومت اسلامی در سوریه تنها معطوف به قضایای اخلاقی و انسانی بود یا باید به حکم عقل سیاسی جلوی فتنه در همان آغاز گرفته میشد یا اینکه اجازه داده میشد شرارتها به سایر کشورها، بویژه جمهوری اسلامی که هدف اصلی بود، سرایت کند؟ بدون شک جمهوری اسلامی به عنوان کانون مقاومت اسلامی، حکیمانهترین سیاستها را اتخاذ کرد، توطئه را در زادگاهش خفه کرد، جبهه مقاومت را با ایجاد سازمانهای مقاومتی جدید و دعوت از روسیه جهت حضور در این جبهه، تقویت نمود، مرزهای نامشروع رژیم اشغالگر را برای نخستینبار در 70 سال تاریخ منحوسش، بیدفاع کرد و مرزهای نظام اسلامی و مقاومت اسلامی را ایمنتر کرد و عراق و سوریه را از حلقوم استکبار بیرون کشید، طرح نابودی آرمان فلسطین را خنثی کرد، هزینههای حفظ رژیم یهود را تا حد غیرقابل تحملی افزایش داد، رؤیای یمن توسط فسقلیهای خلیجفارس و بنیسعود، را به کابوس وحشت تبدیل کرد، وانگهی حضورش در کنار مقاومت حزبالله و سایر گروههای مقاومت، به درخواست دولت مشروع سوریه بود و همه این کارها را با کمترین هزینه ممکن به انجام رساند و امروز براحتی میتوان گفت بنیسعود و بنیصهیون خواب ناامن کردن جمهوری اسلامی را به گور خواهند برد.
درست گفته است مصلحالدین سعدی شیرازی:
سرچشمه شاید گرفتن به بیل/ چو پر شد نشاید گذشتن به پیل