میزگرد «شعر تراز انقلاب اسلامی» با حضور میلاد عرفانپور، محمدمهدی سیار و محمدرضا وحیدزاده از شاعران کشور، در سومین دوره متمرکز تابستانه مدرسه علوم انسانی اسلامی صدرا برگزار شد. به گزارش تسنیم، میلاد عرفانپور در ابتدای این جلسه اظهار داشت: دهههای 60 و اوایل 70 اوج جاافتادگی شعر انقلاب بود و این روند با به میانه رسیدن دهه 70 و آغاز دهه 80 به افول رسید تا آنجا که در این دوره شعر انقلاب اسلامی دچار انزوا شد. این شرایط کمکم تغییر کرد به طوری که میتوان گفت در دهه اخیر شعر انقلاب جایگاه خودش را پیدا کرده و به حدی از اعتلا رسیده است. شاعر «از آخر مجلس» با اشاره به وجود 3 نوع تعریف از شعر انقلاب اسلامی افزود: نگاه اول به شعر انقلاب اسلامی تاریخمحور و واقعهمحور است. این تعریف معمولاً بر اساس اتفاقاتی است که حول سال 57 و انقلاب اسلامی اتفاق افتاده است. نگاه دوم در تعریف شعر انقلاب تعریفی است که شعر انقلاب را مربوط به بازه زمانی سال 57 تاکنون میداند اما مهمترین و بهترین تعریفی که میشود از شعر انقلاب ارائه کرد، شعری است که مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی و در چارچوب ارزشهای انقلاب جا میگیرد. شاعر انقلاب مقید و متعهد به انقلاب و گفتمان انقلاب اسلامی است و حیطه ورودش به شعر همه ساحتهای این حوزه است. با این تعریف از شعر انقلاب دیگر شعر انقلاب محدود به موضوعات بخصوصی نظیر شعر سیاسی و دفاعمقدس نیست. محمدمهدی سیار نیز در ادامه این نشست گفت: هر تمدنی دو ساحت اساسی دارد؛ یکی فکر، اندیشه و فلسفه که تولید علم از آن صورت میگیرد و دیگری فرهنگ که در قالبهای هنری و ادبی بروز و ظهور مییابد. اگر به تاریخ ادوار شعر فارسی از یک سو و از سوی دیگر به تاریخ حکمت و فلسفه نگاهی بیندازیم، این تناظر و رابطه دوسویه روشن میشود. برای نمونه، همزمان با سبک خراسانی در قرون 4 و 5 هجری، حکمای بزرگی چون فارابی و ابنسینا را داشتهایم. فضای عقلگرایی که در این دوره شعری وجود دارد، به تناظر رشد و نضج حکمت و فلسفه در تمدن اسلامی است. از فردوسی و رودکی به عنوان شاعران بنام این دوره میتوان نام برد. فردوسی شاهنامه خود را با «به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه بر نگذرد» آغاز میکند. حضور عناصر «خرد و اندیشه» در این بیت خود مبین این عقلگرایی سبک خراسانی است. در دوره عطار، حافظ و مولوی با رشد عرفان اسلامی رفته رفته مضامین عرفانی و عبور از عقل در شعر شاعران بروز و ظهور مییابد. اینها از ارتباط فلسفه و شعر در ادوار مختلف شعر فارسی حکایت دارد. در دوره حاضر نیز ارتباط بین فلاسفه و شعرا کمتر به چشم میآید و رفت و آمد کمتری دارند که نیاز است برای پیشرفت تمدن این ارتباط ایجاد شود.